شبها همش به میخونه می رم من
سراغه می پیمونه می رم من
تو این میخونه ها خسته دردم
به دنباله دله خوم می گردم
دلم گمش ده پیداش می کنم
اگه عاشقته وای به حالش
رسواش می کنم من
شبها همش به میخونه می رم من
سراغه می پیمونه می رم من
تو این میخونه ها خسته دردم
به دنباله دله خوم می گردم
دلم گمش ده پیداش می کنم
اگه عاشقته وای به حالش
رسواش می کنم من
نخورد هيچ توانگر غم درويش و فقير
مگر آن روز كه خود مفلس و مضطر گردد
سلام دوستان شب خوش
Last edited by Payan; 18-10-2007 at 22:25.
دریایم و نیست باکم ازطوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست .......
تا تو نگاه مي كني كار من آه كردن است![]()
![]()
اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است؟![]()
![]()
تو رنگ و سلسله ها را طعام و طعنه مکن
عسل ز کس نچشیدم بده به نام خدا
فلک چو همنفسی هات کهنه کهنه شده
تو روزگار جدیدم بده به نام خدا
ابري نيست
بادي نيست
مي نشينم لب حوض ؛
گردش ماهي ها ، روشني ، من ، گل ، آب
پاکي خوشه زيست
مادرم ريحان مي چيند
نان و ريحان پنير ، آسماني بي ابر ، اطلسي هايي تر
رستگاري نزديک : لاي گل هاي حياط ...
.
طائر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق؟
كه دراين دامگه حادثه چون افتادم؟
من ملك بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد دراين دير خراب آبادم
حافظ
(از متفاوتترين مشاعره ها بود........ممنون شيردل)
من فکر می کنم
هرگز نبوده قلب من
این گونه
گرم و سرخ:
احساس می کنم
در بدترین دقایق این شام مرگزای
چندین هزار چشمه خورشید
در دلم
می جوشد از یقین؛
احساس می کنم
در هر کنار و گوشه این شوره زار یاس
چندین هزار جنگل شاداب
ناگهان
می روید از زمین.
نه لب گشایدم از گل ، نه دل کشد به نبید
چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید
نشان داغ دل ماست لاله ای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید
بیا که خک رهت لاله زار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید
به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن
ببین در اینه ی جویبار گریه ی بید
سلاام
در نگاهت ردپایی از نفرت درک کردم
در گرمای تنت لذت هوس را لمس کردم
در حضور دردم حضورت را حس نکردم
همین لحظه بود که تو را از شعرم حذف کردم
هم اکنون 5 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 5 مهمان)