مشاعره

[mohammad99]

یک ابر مي گريد
باد مي گردد
و به خود اين گونه نجوا مي كند عابر:
- با چنين هر در زدن، هر گوشه گرديدن،
در شبي كه وهم از پستان چونان قير نوشد زهر
رهگذار مقصد فرداي خويشم من...
ورنه در اين گونه شب اين گونه باران اينچنين توفان
كه تواند داشت منظوري كه سودي در نظر با آن نبندد نقش؟
مرغ مسكين! زندگي زيباست
خورد و خفتي نيست بي مقصود.
مي توان هر گونه كشتي راند بر دريا:
مي توان مستانه در مهتاب با ياري بلم بر خلوت آرام دريا راند
مي توان زير نگاه ماه، با آواز قايقران سه تاري زد لبي بوسيد.
ليكن آن شبخيز تن پولاد ماهيگير
كه به زير چشم توفان بر مي افرازد شراع كشتي خود را
در نشيب پرتگاه مظلم خيزاب هاي هايل دريا
تا بگيرد زاد و رود زندگي را از دهان مرگ،
مانده با دندانش آيا طعم ديگر سان
از تلاش بوسه ئي خونين
كه به گرما گرم وصلي كوته و پر درد
بر لبان زندگي داده ست؟

[magmagf]

تو از شهر غریب بی نشونی اومدی
تو با اسب سفید مهربونی اومدی
تو از دشت های دور و جاده های پر غبار
برای هم صدایی هم زبونی اومدی

[malakeyetanhaye]

ایستاده ام
تنها
پشت میله های خاطرات دیروز
این جا
انگشت هایم را می شمارم
یک
دو
سه......
ودست های تو در هم فرو رفته اند
تو
غزل را مشت مشت به حراج گذاشتی
که مهربا نی ات را ثابت کنی
ولی...
ولی نفهمیدی که من
آن سوی خیابان
انتظارت را می کشم
تو بی وقفه فریاد کشیدی...
ومن
دیگر آزارت نمی دهم
زین پس
قصه هایم را برای هیچ کس تعریف نمی کنم
مطمئن باش...
هنوز هم قافیه را به چشمان تو
می بازم
مطمئن باش!

[sise]

شب ز نور ماه روی خویش را بیند سپید
من شبم تو ماه من بر آسمان بی‌من مرو

خار ایمن گشت ز آتش در پناه لطف گل
تو گلی من خار تو در گلستان بی‌من مرو

در خم چوگانت می‌تازم چو چشمت با من است
همچنین در من نگر بی‌من مران بی‌من مرو

[magmagf]

وقتي يادت همه جا خاطره سازي مي کنه
چشم من به ياد تو ستاره بازي مي کنه
آسمون اگه شبي ستاره اي کم بياره
برگي از دفتر خاطرات من بر مي داره

[cityslicker]

وقتي يادت همه جا خاطره سازي مي کنه
چشم من به ياد تو ستاره بازي مي کنه
آسمون اگه شبي ستاره اي کم بياره
برگي از دفتر خاطرات من بر مي داره

هم صدا با دل من باش نذار تو قفس بيافتم

منو باور کـن که قلبم بي تو تاريکه وسرده

اواتار قبلی خیلی بهتر بود

[magmagf]

هله نوميد مباشي چو ترا يار براند
گرت امروز براند نه كه فردات نخواند

در اگر بر تو ببندد مرو و صبر كن آنجا
كه پس از صبر تو را او به سر صدر نشاند

و گر او بر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره ديگر بگشايد كه كس آن راه نداند


من از تنوع خوشم می یاد اون اواتار هم امروز تاریخ برکناریش بود
این یکی هم تا یک ماه دیگه می ره

[cityslicker]

دانسته‌ام غرور خريدار خويش را


خود همچو زلف مي‌شکنم کار خويش را

[magmagf]

اینجا هزار وسیصد و کالسکه - عهد بوق
زن های عصر ویدئو نقاب می زنن

روزی به نام فاجعه اصلا دروغ نیست
خفاش ها برای چه انکار می کنن

سنگی درون مشت فشردند واسه چی
زن ها به سنگسار شدن عادتی شدن

[cityslicker]

عجب جای وحشت ناکیه ایران که نیست؟


نه دل ز عالم پر وحشت آرميده مرا



که پيچ و تاب به زنجيرها کشيده مرا