برادر این جمله ای رو که قرمز کردم اگه اشتباه نکنم مزاح کردید دیگه ؟ گفتید یه تنوعی بشه درسته ؟
شما واقعا توی آموزشی نمیدونستید زمان چطوری میگذره ؟ ما دو هفته تو پادگان میموندیم به امید یه پنج شنبه جمعه که ظهر پنج شنبه مرخصیمون بدن بریم تا 8 شب جمعه . اونم اگر مصخره بازی و... در نمی اوردن.
به عبارتی به همین پنج شنبه و جمعه پادگان هم قانع بودیم چرا که روال کار تا ظهر ساعت 12 بود و رژه و.. تعطیل بعدش هم بگو و بخند ... البته اگر دیپلمه رفته باشید خدمت به عینه مشاهده میکنید که بسیاری از افراد دیپلمه و زیر دیپلم انگار از جنگل آمازون فرار کردن و اومدن توی پادگان آموزشی ( چون خودم دیپلم رفتم میگم و پای حرفم هم می ایستم ) یهو میبینی ظهر وسط آسایشگاه بساط کشتی گرفتن راه انداختن! پنج شنبه هست و کسی توی پادگان نیست و کلا امنیت جانی زیر صفر میره ... باید فقط فرار کنی از دور و بر گردان .
درباره یگان خدمت شما عرض کنم اگر خدمت یه سودی به حال کسی داشته باشه که نداره ( میخوای بری ببینی آدما چقدر دو رو و دو رنگند که تو شهر فراوون ریخته کمپرسور باد رو گذاشته میگم آقا بده یه بادی بزاریم رو موتور میگه باد نداریم! فکر نمیکنم نیار باشه و بری نامردی های روزگار رو توی پادگان تحمل کنی ) اما به هر نحو حداقل شما دو سال یه کار یکنواخت انجام میدی چون بازار کار دقیقا همین هست ... یکی معلمه ؛ یکی مغازه داره و... همه و همه به این شرایط یکنواخت خودشون رو عادت دادن...
برای شخصی مثل بنده که آموزشی سختی رو تحمل کردم یگان مثل بهشت میموند ... کارم هم توی یگان حمالی کردن ؛ بار زدن ؛ بار خالی کردن و کلا کار های انبار بود!.. توی نگهداری خدمت میکردم . اما بازم برام خیلی بهتر از آموزشی بود ...
اما دقیقا آموزشی برای افرادی که با تحصیلات بالا میان میتونه خاطره خوبی رو رقم بزنه ... نه تنبیهی ... نه اذیتی ... نه رژه تا ساعت 12 ظهر... هیچی ... انگار اومدن و نون نظام رو بخورن دو ماه و برن یگان ( 4 تا آدم درست رو حسابی توشون پیدا میشه که حداقل بگن بخاطر همین مدرکی که گرفتیم شب ساعت دو کاری نکنیم که بیان و بشین پاشو بهمون بدن ... دقیقا مسئله ای که ما هر شب باهاش مواجه بودیم سر شعور برادران هم گروهان)
پارسال ماه رمضون آموزشی بودیم ... به حساب خودشون صبح برامون رژه رو تعطیل کرده بودن البته بیدار باش هم جای 4.30 شده بود 3.30 میرفتیم سحری میگرفتیم میخوریدم و اسایشگاه رو تمیز میکردیم و ساعت 6.30 برو توی نماز خونه که کلاس عقیدتی گذاشتن ... خلاصه کلاس ها برقرار بود تا ظهر و بعدش هم میومدیم توی گروهان و یه استراحت که کاش میگفتن بیاین سر کلاس جای این استراحت!... و بعد هم میرفتیم نماز خونه و تازه اول بدبختی ... تا ساعت 12 شب رژه میزدیم که 31 شهریور قرار 270 نفر ببرن تهران ... بدبختی دیگه هم بازی های المپیک بود که من نمیدونم خدا وکیلی طرف چطوری تحمل میکرد! تا ساعت 1 هم بازی میدید و باز ساعت 3.30 بیدار باش ! ... فکر نمیکنم این روال میتونسته خاطره خوبی رو حداقل برای ما رقم بزنه!...
خلاصه ما دیر اقدام کردیم برای معاف از رزمی و پستی ... اما اگر کسی خواست بره خدمت قبلش کمیسیون رو فراموش نکنه ... اگر هم بهش چیزی گفتن توی آموزشی بگه طبق قانون صریح نظام وظیفه از این موارد معاف هستم .( اصلا هم نترسه)