تا نهان سازم از تو بار دگر راز اين خاطر پريشان را
مي كشم بر نگاه نازآلود نرم و سنگين حجاب مژگان را
دل گرفتار خواهشي جانسوز، از خدا راه چاره مي جويم
پارسا وار در برابر تو سخن از زهد و توبه مي گويم
آه...هرگز گمان مبر كه دلم با زبانم رفيق و همراهست
هر چه گفتم دروغ بود دروغ، كي ترا گفتم آنچه دلخواهست