مانده ام تا برف زمين آب شود
مانده ام تا بسته شود اين همه نيلوفر وارنه چتر
ناتمام است درخت
زير برف است تمناي شنا کردن کاغذ در آب
مانده ام تا مرغ سر چينه هذياني اسفند صدا بر دارد
پس چه بايد بکنم
من که در لخت ترين موسم بي چهچه سال
تشنه زمزمه ام
بهتر آن است که بر خيزم
رنگ را بردارم
روي تنهايي خود نقش مرغي بکشم ...
.