دردای پنهون دلو
یواشکی کشیدنا
پیش بابا و ننه جون
از الکی خندیدنا
وقتی تنهایی یواش
به گوشه ای خزیدنا
اشکای چشم از گونه ها
آروم اروم غلتیدنا
-
سلام
نه اینجا
یه جای دیگه
دردای پنهون دلو
یواشکی کشیدنا
پیش بابا و ننه جون
از الکی خندیدنا
وقتی تنهایی یواش
به گوشه ای خزیدنا
اشکای چشم از گونه ها
آروم اروم غلتیدنا
-
سلام
نه اینجا
یه جای دیگه
او هم عاقبت
چون غبار مي شود
مثل عکس کهنه اي
تار تار تار مي شود
چشمهاي او هم عاقبت
براي يک نفر دگر
مي گسار ميشود
او هم عاقبت
براي يک نفر دگر
يار مي شود
آه
من هم عاقبت ...
همونو میگم.
حالا خوبه یا بد؟
توتو خانم قشنگم
مرغک شوخ و شنگم
چرا یه گوشه مشستی ؟
خود تو به لونه بستی ؟
آقا خروسه حیوونی
واسه تو شد قربونی
این آدمای بی خبر
با چاقو بریدنش سر
از لونه می جست رو دیوار
از دیوار روبید مجنون
-----------------
کودومو؟
فکر کن قاطی اندر پاتی شده
نه از حلاوت حلوای بیحد لب توست
که چون کلیچه فتاده کنون در افواهم
ز هر دو عالم پهلوی خود تهی کردم
چو هی نشسته به پهلوی لام اللهم
ز جاه و سلطنت و سروری نیندیشم
بس است دولت عشق تو منصب و جاهم
همون آخری. خصلت خوبیه یا نه؟
ماریا
بنواز آهنگهای خفته را
بنواز
آنان چگونه فرشتگان زمینی را
انکار می کنند
ماریا
آنگاه که تو
با پنجه های نوازشگرت
آهنگهای خفته را
به پرواز می خوانی
و
مرا به بهشتی برتر از بهشت او
---------
سلام
خیر منظورم اون نبود
تو سایت و یه جایی بهت تیکه انداختم
و راستی اون اخرین خصلت را درست گفتم؟
اگه درست باشه به نظرم خوبه
وه! که ناگه بسر برآید باز
دیگ سودای ما بر آذر عشق
نامهی دوست زیر پر دارد
در هوای دلم کبوتر عشق
حسن روی تو میرباید دل
ورنه دل را نبود خود سر عشق
گر عراقی بدی خریدارت
لایق وصل بود و در خور عشق
ای بابا. خب همون اول میگفتی
جای بحث داره![]()
قول دادم که بمانم با تو
تویی که ماه تمامی بر من
قول دادم که بگویم با تو
همه راز نهان دلم من
---------
قشنگه این 4 تا خط به نظرت؟
نه حرف تیر تو قلب یه دیوونه ی در به دره
نه صحت پرسیدن لحظه و روز و حالته
نه قصه ی عاشقیه ، نه پاسخ سوالته
نه اشکی ریختم لا به لاش ، نه پر شده از عطر یاس
نه توش غرور پدیاا می شه ، نه اعتماد ، نه التماس
چاکر آقا جلال هم هستیم
سرو آزاده من در باغم
رفت ز دست
جسدش در کفن یاس سپید
به امید باران
همچنان پابرجسات
از میان قفس سینه او
یک قناری غمین
گشت رها
لاله ها را برچید
و به دامان سپید کفن سرو سپرد
برف می بارد و شهر
رفته در خوابی سرد
سرو آزاده من در باغم
رفت ز دست
برف ها خسته و سرد
نقش ها ی داغ را می گیرند
و در آن می میرند
سرو من تنها بود
سرو من تنها رفت
-
سلام
محمد جان
یعنی من جوابتو تو مشاعره ندم
فقط آقا جلال بده؟![]()
تا كور سوي اختركان بشكند همه
از نام تو به بام افق ها ، علم زدم
با وامي از نگاه تو خورشيد هاي شب
نظم قديم شام و سحر را به هم زدم
الان دیدمش تاپیکو. حیف که قفل شد
اره قشنگه. خطاشو بیشتر کن: دی
سلام محمد. ما بیشتر
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)