مي بينمت هنوز به ديدار واپسين
گريان درآمدي كه : فريدون خدا نخواست
غافل كه من به جز تو خدايي نداشتم
اما دريغ و درد نگفتي چرا نخواست
مي بينمت هنوز به ديدار واپسين
گريان درآمدي كه : فريدون خدا نخواست
غافل كه من به جز تو خدايي نداشتم
اما دريغ و درد نگفتي چرا نخواست
تا به شب ای عارف شیرین نوا
آن مایی آن مایی آن ما
تا به شب امروز ما را عشرتست
الصلا ای پاکبازان الصلا
درخرام ای جان جان هر سماع
مه لقایی مه لقایی مه لقا
در میان شکران گل ریز کن
مرحبا ای کان شکر مرحبا
عمر را نبود وفا الا تو عمر
باوفایی باوفایی باوفا
اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست
به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم
مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد
مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم
بگو معنی تمرین چیست ؟
بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟
بریدن از خودم را ؟
از اينان مدد از چه خواهم، كه سرانجام
مرا و عموي مرا
به تساوي
در برابر خويش به كرنش مي خوانند،
هرچندرنج ِمن ايشان را ندا در داده باشد كه ديگر
كلاديوس
نه نام عــّم
كه مفهومي است عام.
من نباشم کی برات قصه می گه تا بخوابی؟
کی میاد سراغ رویات تو شبای مهتابی؟
من نباشم کی کلافت می کنه با سوالاش؟
کی تو رو به هم می ریزه با بیان خیالاش؟
من نباشم کی تو هر چیزی بگی گوش می کنه؟
کی به خاطر تو دنیا رو فراموش می کنه؟
هر که خصم اندر او کمند انداخت
به مراد ویش بباید ساخت
هر که عاشق نبود مرد نشد
نقره فایق نگشت تا نگداخت
هیچ مصلح به کوی عشق نرفت
که نه دنیا و آخرت درباخت
آن چنانش به ذکر مشغولم
که ندانم به خویشتن پرداخت
فردا پرواز به آخر دنیا!
Last edited by sise; 05-10-2007 at 23:16.
تو رفتی شاخه عشقم شكسته
به چشمم شبنم حسرت نشسته
نگاهی هم نكردی وقت رفتن
نگاهی كه سراسر اشک بسته
بابا اشتیاق
هر چه از فر بلوغ گرم تابستان و ميراث بهارم بود
هر چه ياد و يادگارم بود
ريخته ست
چون درختي در زمستانم
بي كه پندارد بهاري بود و خواهد بود
ديگر اكنون هيچ مرغ پير يا كوري
در چنين عرياني انبوهم آيا لانه خواهد بست ؟
ديگر آيا زخمه هاي هيچ پيرايش
با اميد روزهاي سبز آينده
خواهدم اين سوي و آن سو خست ؟
چون درختي اندر اقصاي زمستانم
ريخته ديري ست
هر چه بودم ياد و بودم برگ
ياد با نرمك نسيمي چون نماز شعله ي بيمار لرزيدن
برگ چونان صخره ي كري نلرزيدن
ياد رنج از دستهاي منتظر بردن
برگ از اشك و نگاه و ناله آزردن
اي بهار همچجنان تا جاودان در راه
همچنان ا جاودان بر شهرها و روستاهاي دگربگذر
هرگز و هرگز
بربيابان غريب من
منگر و منگر
سايه ي نمناك و سبزت هر چه از من دورتر ،خوشتر
بيم دارم كز نسيم ساحر ابريشمين تو
تكمه ي سبزي برويد باز ، بر پيراهن خشك و كبود من
همچنان بگذار
تا درود دردناك اندهان ماند سرود من
با همين دل و چشمهايم ، هميشه
خدافظ جلال.ایشالله از انور دنیا بیفتی پاینن!!!
براي انتظار آستان تو
هر روز
آدينه روز است
براي آدينه هايم
ثانيه ها همه سال مي شود
چشم انتظار ، دلي در دست
منتظرانيم ، منتظران ...
آستانت را نمايان کن ...
پرواز به سوی سرزمین بکر طبیعت!
نشان غربت این ایل هستی
تو مظلومیت هابیل هستی
ز چشمان زلالت میشود خواند
که با آیینه ها فامیل هستی
تو سریال جواهری در قصر مینجانگو و یانگم هم می خواهن برن اون سر دنیا درمانگاه و مدرسه بزنن واسه بچه ها
درس عبرت بگیر
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)