قهرمان نسل ما، علی دایی...

سایت هواداران پرسپولیس: درباره علی دایی ، بهترین گلزن ملی تاریخ فوتبال ، سد شکنی که یک دهه فوتبال ایران را روی شانه های خود حمل کرد.
در آن جلسه معروف دانشگاه شریف ، دانشجوها برایش کف و سوت می زدند و لذت می بردند از محضر آقای گل جهان ، افتخار دانشکده متالورژی . او ، حالا در سال های آخر فوتبال بود و هنوز مانده بود تا سرمربی تیم ملی و پرسپولیس بشود . کمی مانده به اتفاق بعد از جام جهانی2006 و البته دو سال پیش از آن که ، کورواغلو وار برگردد و در یک بعد ازظهر نارنجی سایپا را قهرمان ایران کند.
یکهو احساس کردیم دوستش داریم . یک روز سیمانی داغ بود ، طبقه دوم ورزشگاه آزادی . به دروازه عمان مسلط بودیم ، علی پروین صمد مرفاوی را کشید بیرون تا شاید علی دایی ، آقای گل باشگاههای تهران ، با آن قیافه جواد شهرستانی ، چیزی را عوض کند . او رو به دروازه جنوبی بود که توپی در افق ظاهر شد. یکی از همان سانترهای دروازه بان گرم کن برای نهایی شدن گندزدن به بعد از ظهر بدون گل هشتادهزار تماشاچی عصبی تابستان سال 71. اما سرنوشت ما را نگه داشته بود تا لحظه بعد را ببینیم. وقتی توپ با شتابی وحشتناک تیر دروازه را لرزاند. دایی یک متری به هوا پریده بود تا از فاصله 14-15 متری سرش را بزند . توپ در یک لحظه دردناک دو ضربه را تحمل کرد اما از خط نگذشت .این یک سزارین تمام عیار بود. جنینی با سختی تمام وارد دنیای جدید می شد تا همه رکوردها را جابه جا کند. یک مهاجم جنگنده 190 سانتی که مثل جنگجوهای اشکانی ،بندنافش را با دست کند . ما از آن بالا صحنه را دیدیم و تساوی صفر – صفر را فراموش کردیم.
علی دایی یک نام چهار سیلابی بود . اسمی برای یک دایناسور. موجودی که یکسال بعد بهترین بازیکن ایران بود . هفته نامه ها عکس اش را با پیکان قهوه ای منتشر می کردند. در بازیها سروکله اش زخمی می شد و می توانست مثل یک سنجاقک انسان نما جفت بپرد . در بازی با عراق جوری روی دست گلر حریف سر زد که فکر کردیم زمین لحظه ای سرطان جاذبه گرفته. دو سال بعد در بازی کویت ، سانتر میناوند را با شیرجه ای تبدیل به گل کرد که ارتوپدها ، سمینار فوق العاده ای برگزار کردند تا به مهره های کمراو سرسلامتی بدهند. در همان مسابقات ، بازی کره جنوبی... وقتی گل چهارمش را زد، میلیون ها نفر شب را لای لوستر خانه گذراندند. او سال های سال باعث الودگی صوتی جهان بود. بس که ایرانی ها با گلهایش عربده زدند.
او بخشی از زندگی دهه پنجاهی هاست ،همه آنها که می خواستند چیزی باشند . وقتی از السد به آلمان رفت ، به دروازه دنیا رسیده بودیم . در آن روزهای امیدواری نیمه دوم دهه 70، حضور او در بایرن مونیخ شکستن یک سد بود . اگرچه دایی تندخو و زودرنج هم شده بود اما در فینال معروف سال 99 ، مادربزرگها تسبیح می چرخاندند تا به زمین بیاید. در این سالها با پاس های او دو گل مهم به استرالیا و آمریکا زده بودیم. دایی مردسال آسیا هم شد .
اما بعدها ... شکست ها. لبنان 2000 و آن قیچی برگردان عجیب و حذف تیم ملی. مصاحبه ها . جام جهانی 2002. پایان کار در بوندس لیگا . بازگشت به ایران. پرسپولیس ، ناکامی . دایی البته رکورد آقای گلی جهان را شکست اما فریادها دیگر دنیا را نمی لرزاند. شاید این حضور 13 ساله ، خسته مان کرده بود. دایی . جام جهانی . پیامک ها ؛ کامیونیتی های نفرت . ملت رو از فرزند شان برمی گرداندند. دایی رفت تا با قهرمانی سایپا برگردد . تا بعد از جام ملتها، بعد از تساوی تیم منصور ابراهیم زاده مقابل سوریه که دوباره صدایش کردند. او یکی دوسال بعد دوباره همان جا بود که بود. قهر، بعد از اخراج . و دوباره بازگشت ، با پرسپولیس و باز پرسپولیس...امروز، روز امضای محکم ترین محکم بود . سه ساله ، به امید پیروزی.
اما این ها ، همه بهانه بود . شاید می خواستیم ، در گرامیداشتش بنویسیم که شد این . یحتمل به خاطر همان جنگ درونی ؛ که شعله اش ، علاقه و انتظار شدید بود نسبت به کسی که ما را روی سکو از جا بلند می کرد. قهرمان نسل ما. علی دایی...
پژمان راهبر