خونه ویتو
ویتو با صدای زنگ در از خواب بیدار میشه و میره دم در ، میبینه هنری بیرونه . هنری : خیلی وقته ندیدمت !!! می تونی بریم بیرون و یه نوشیدنی بخوریم ؟؟؟
تو ماشین هنری
هنری :تمام دار و دسته کلامنته و خود کلامنته مردن !! ویتو میگه : همون بهتر که بمیرن !! لوکو (برای کلامنته کار می کرده ) می خواست ازم پول بدزده و منو انداخت زندان. هنری میگه فالکون هم خیلی شرایط بهتری نسبت به کلامنته نداره !! ویتو میگه حالا که کلامنته مرده چی کارا میکنی ؟؟ هنری میگه می خوام عضو گروه فالکون بشم !! و میخوام که تو منو بهشون معرفی کنی !! و هنری ادامه میده : تو از جریان بمب گزاری تو هتل خبر داری ؟؟ ویتو میگه : یه چیز هایی تو اخبار شنیدم ولی خیلی اطلاعات ندارم !! هنری میگه مطمئنی ؟؟؟؟ ویتو میگه : آره !! حالا چرا یه همچین سوالی رو ازم میکنی ؟؟ هنری : چون ما جسد دوست جو رو ، همونی که صداش مثل میکی موسه !! ( مارتی ) تو پارکینگ پیدا کردیم !! حالا مطمئنی که تو بمب گزاری نبودی ؟؟ ویتو میگه : من و جو اون روز با هم بودیم و رفته بودیم بیرون یه کاری انجام بدیم !! باشه ؟؟؟ هنری میگه فقط یه لطفی بکن دفعه بعد که خواستید تغییر چهره بدید دیگه سبیل نزارید چون با اون سیبیل های مسخره من از 100 مایلی هم میتونم تشخیصتون بدم !!! ( یه تیکش رو یادم نیست که به زودی دوباره مرحله رو مینویسم و براتون میزارم شرمنده )
توی بار
ویتو به ادی میگه یکی از دوستام پیش کلامنته کار میکرده و الان نگرانه که فالکون دنبال بقیه دار و دستش بگرده و اونا رو هم بکشه !! ادی میگه : تا وقتی که کار احمقانه ای نکنن رئیس کاری به کارشون نداره !!
ویتو : همچنین دوستم میخواد بیاد با ما کار بکنه !! ادی میگه : بس بهش بگو بیاد. ویتو هم هنری رو صدا میزنه و هر دو رو به هم معرفی میکنه !!و هنری هم میگه که من می خوام با شما کار کنم !!
ادی می پرسه که رئیست این اواخر چه کار هایی علیه ما کرده ؟؟ هنری میگه اون ( کلامنته) با یکی از روئسا ( وینچی ) ملاقات کرده و می خواسته اونو با شما دشمن کنه !!
ادی: وینچی از اولش هم با فالکون مشکل داشته !! اگه بتونیم لیو گلانته رو بکشیم ضربه محکمی به وینچی میزنیم ( لیو مشاور وینچیه )و ادی به هنری میگه : اگه می خوای ثابت کنی آدم بدرد بخوری هستی لیو رو بکش !! و بعد به ویتو میگه می خوای تو هم باهاش بری ؟؟ ویتو میگه : لیو تو زندان مثل پدر بود برام ، من نمیتونم !!! ادی به هنری میگه که کار رو بدون ویتو انجام بده و بعد از رفتن هنری ، ادی میگه خوب شد اوردیش اگه همخراب کاری کنه کسی نمیفهمه که کار ما بوده و فکر میکنن کلامنته می خواسته بکشتش!!
خونه لیو
ویتو به لیو میگه فالکون چند نفر رو فرستاده تا بکشنت !! لیو : فالکون ؟؟ چرا ؟؟ و ویتو جواب میده : چون وینچی میخواد علیه فالکون یه کاری انجام بده !! لیو : وینچی نمی خواد یه همچین کاری رو بکنه !!! وینچی فقط می خواد نزاره که فالکون مواد بفروشه !! چون این خلاف قانون خانوادس !! و چون من هم از این جریان خبر دارم ( فروش مواد ) فالکون می خواد من هم بمیرم که کارش رو بدون درد سر انجا بده ! اونایی که می خوان من رو بکشن خبر ندارن که من از امدنشون آگاهم و میتونیم دو تایی بکشیمشون !!
ویتو : نمی تونم ، آخه یکی از اون ها دوستمه . لیو میگه : صبر کن من لباسمو بپوشم تا بریم !! ویتو میگه که خیلی دیر شده اونا اومدن !!!
همون طور که میدونید ( شاید هم ندونید !!!
) اینجای بازی دو تا راه داره !! یکی اینکه قبل از اینکه هنری ببینتتون فرار میکنن یا اینکه هنری میبینتتون !!!
وقتی که هنری نمیبینتشون:::
هیچی مثل بچه آدم فرار میکنید و میرید تو ماشین !! که کمی بعد توضیح میدم که چی میگن .
وقتی که هنری میبینتشون:::
آشپز خونه
هنری به ویتو میگه که تو اینجا چه غلطی میکنی ؟؟ ویتو جواب میده که لیو دوست منه و من نمیتونم بزارم که بمیره !! هنری میگه اکه من لیو رو نکشم ادی هم منو تو خانواده نمی پذیره !! ویتو میگه : فالکون داره بر خلاف قانون خانواده عمل میکنه و مواد میفروشه و لیو هم میخواد جلوی فالکون رو بگیره !! هنری میگه: که من خودم میدونم که فالکون داره قانون رو زیر پا میزاره و لیو هم نمی خواد که قانون شکسته بشه !!! و من میدونم که لیو آدم خوبیه !!!!! ولی لیو به من پول نمیده !!! این فالکون و ادی هستند که به من پول میدن !!لیو به ویتو میگه که من فقط یه چند ساله دیگه زنده هستم !! زندگی خودت رو به خاطر یه پیر مرد به خطر ننداز !!!
هنری به ویتو میگه : وانمود میکنم که تو رو اصلا اینجا ندیدمو اگه دوست نداری کشته شدن لیو رو ببینی برو بیرون.
بعد از صدای تیر -جلوی آشپز خونه
هنری از آشپز خونه میاد بیرون و میگه که تو به من مدیون هستی !!! و بعد هم لیو از آشپز خونه میاد بیرون و ویتو ازش میپرسه که چی شد ؟؟ لیو جواب میده که من و دوستت یه قراری گذاشتیم که من ناپدید بشم و اون هم با ادی بگه که منو کشته !!
تو ماشین - تو راه ایستگاه قطار
لیو : بعد از اینکه زنم مورد من دیگه از اینجا خوشم نمیومد و همیشه دوست داشتم برای بازنشستگیم برم مناطق گرمسیری !!
و از ویتو تشکر میکنه و میتو میگه که : اگه بخوای جونت رو به خاطر یه همچین چیزایی به خطر بندازی خیلی زنده نمیمونی !! و بعد میره تو ایستگاه .
جلوی خونه ویتو
خواهر ویتو نشسته و داره گریه میکنه و میگه که اریک ( شوهر فرانچیسکو ) همش مسته و همش پارتی میگیره و جدیدا هم با یه دخترس . ویتو میپرسه که : تو رو تا حالا زده ؟؟ فرانچیسکو هم میگه آره . ویتو هم میگه که میکشمش !!! خواهرش میگه که نه من فقط خواستم باهاش صحبت کنی !!
پیش اریک
ویتو با شیشه مش رو ب میزنه تو سر اریک و میگه حالا یادت میدم که نباید دست روی زن بلند کنی !! بعد کمی کتک کاری به اریک میگه که اگه بفهمم خواهرم خوشحال نیست یا دوباره زدیش میام و دخلتو میارم !!
خونه ویتو
خواهرش به تلفن ویتو زنگ میزنه و میگه که اریک اومد خونه و ازم معذرت خواهی کرد !! حالا تو ولش میکنی ؟نه ؟؟ ویتو میگه : آره ولی اگه دوباره روت دست بلند کنه می کشمش !! خواهرش به جای تشکر میگه : من دیگه تو رو نمیشناسم ویتو دیگه نزدیک من نشو بعد تلفن رو قطع میکنه !!
بعد از آتیش گرفتن- آپارتمان جو
ویتو : قاچاقچیا امدن خونم و سعی کردن منو بکشن و خونمو آتیش زدن !! جو میگه که : حالا میخوای انتقام بگیری ؟؟ ویتو : آره میخوام تک تک شون رو بکشم !!! جو میگه : من میرم یه چند تا تماس بگیرم و تو هم برو یه لباس بپوش !!!
تو ماشین - قبل از بکش بکش
جو : قاچاقچیا یه رئیس جدید پیدا کردن و اون هم میخواد حساب همه رو برسه !! ویتو میگه که : آخه من چیکار به اون دارم ؟؟ جو جواب میده : چون انیل ( همونی که تو زندان از گردن خ --ت--نش کردش ) پسر عموی طرفه !!!
تو ماشین- بعد از بکش بکش
ویتو میگه اشکالی نداره اگه من رو کاناپت بخوابم ؟؟ جو میگه من کلید خونه مارتی رو دارم !! ( خدا بیامرز) و میتونی بری اونجا . تو دیگه خیلی گنده شدی واسه اینکه رو کاناپم بخوابی.