تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 170 از 638 اولاول ... 70120160166167168169170171172173174180220270 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,691 به 1,700 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #1691
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    این گلدان را من نشکسته‌ام
    که در من هنوز جسارتی هست برای راست گفتن
    و حتی نمی دانم چه کسی آن را شکسته است
    که بر حسب ااتفاق این جایم من
    و اگر این گونه گرفته‌ام
    دلم به حال این گل می‌سوزد
    و در صدایم نیز لرزشی می‌بینید
    باور کنید که از ترس نیست که از اندوه است
    و اما روزی که معلوم شود بی‌گناهم من
    و به ناحق مرا شکسته‌اید
    دیگر چه فایده اگر
    تمام جهان را به من تعارف کنید...

  2. 4 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1692
    داره خودمونی میشه shady_er's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    185

    پيش فرض

    نگاهش به مانند هميشه
    نبود
    مي دانست آخرين ديدار است
    دريغ ،نمي دانستم
    هواي سرد،
    رفتنٍ من
    مجال نمي داد
    بدرقه اش لبخند گرمي كه در سرماي وجودش
    يخ زد ،
    قنديل بست
    .
    .
    .
    هوا گرم است
    ناخود آگاه سردم ميشود

  4. 4 کاربر از shady_er بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #1693
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    دوباره درس، دوباره كتاب اول تا...
    سكوت و دغدغه هاي نشستن و برپا
    و چيرن كلمات قشنگ با زشتي
    س .. آ .. ر .. آ .. و تلنگر به سينه هاي هجا
    كلاس درس انار و من آسماني تر
    به فكر مزه تلخ ته لب سارا
    ....
    درست ياد ندارم كه زير باران بود
    كه مرد آمده بود و نشست با بابا
    پدر شبيه همان درس اول، اما نه!
    درين غزل پدر دختر است و من داما...
    د ... لم بدهم تا پدر به حرف آيد
    پدر به مرد بگويد و مرد بر ... اما
    پدر شبيه همان اسب ساده سهراب
    كه مثل واژه پاكي سكوت كرد چرا
    و مرد رفت و سارا ... پدر از آن پس شد
    صداي شيهه ابر تكيده را نجوا
    ....
    كلاس نشئه پايان «درس آخر» و من
    به فكر مزه تلخ و سكوت و اسب و خدا

  6. #1694
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    در گرگ و ميش عصر
    از ايست گاه كار مي آيد
    تا خانه ي خالي
    از خانه ي خالي
    تا عمق يك تنهايي
    با حمل يك نقاب
    بات طرح چهره ي آرام
    آرامشي كه همچو كوچه ي بن بست
    در التهاب مرد فراري
    خميازه مي كشد
    در گرگ و ميش صبح
    از خانه مي رود تا ايست گاه كار
    تا عمق تنهايي

  7. #1695
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    روبروی آینه ایستاده ام

    اما. . .

    از چهره ام خبری نیست

  8. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #1696
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    مادر این پیاز کوچک

    بهانه ی خوبی است

    برای دردهای بزرگ تو…

  10. 3 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #1697
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    نیامده ام بشنوم

    نگفته هایت را می دانم

    بگذار خاموشی

    پل نشکسته میان ما باشد

  12. 3 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #1698
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    سه روز از رفتنت

    و عمری بر من گذشت

    از رفتن نیامدی

    و حتی در این سه سال،یادی از من نکردی

    نام ترا به دخترم دادم که برگردی

    چنان دیر کرده ای که مریم سی ساله است

    و سی و سه سال و سه روز…

    از مرگم، می گذرد...

  14. 3 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #1699
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    مرگ در نمی زند

    کلید می اندازد

    مرگ اگر در بزند

    که مرگ نیست

    حتما مامور مالیات است

    و یا پستچی و یا مهمان…

    او چهره ای محو دارد

    و در گلویش…

    مردگان سرفه می کنند

  16. #1700
    داره خودمونی میشه shady_er's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    185

    پيش فرض

    طوفاني در راه است
    و درياي ذهنم
    مشوش
    متلاطم
    بادبانها را بكشيد
    كسي در اعماق جان،
    دارد غرق مي شود...
    لنگر مي اندازيم

  17. 6 کاربر از shady_er بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •