این مجموعه هم چیزی برای گفتن نداشت
یکی دو لبخند و دیگر هیچ ...
کاشکی پشت صحنه هارو هم اضافه کنن حداقل یکم بخندیم![]()
این مجموعه هم چیزی برای گفتن نداشت
یکی دو لبخند و دیگر هیچ ...
کاشکی پشت صحنه هارو هم اضافه کنن حداقل یکم بخندیم![]()
به نظرم این 2 قسمت از قبلی ها بدتر بودن !
خوبش فقط همون آزمایشگاه بود و تا حدودی قسمت فیلمش
من آخرین کارهایی که از مدیری دیدم پاورچین، نقطه چین و شب های برره بود، بعدش دیگه افتاد بعد از دانشگاه و فرصت قهوه تلخ و ادامه ی ماجرا نشد.
دیروز گفتم بشینم سر نهار قسمت سوم شوخی کردم رو ببینم، خوب هیچ چیزی نداشت، نه طنزی، نه لبخندی، نه انتقادی، بیشتر یاد بچگی خودم افتادم که با بروبکس خانواده با هم میافتادیم، شروع میکردیم دلقک بازی در آوردن، به نظر منم "شوخی کردم" همون دلقک بازی هست که به صورت مجموعه در آمده.
جالبه دیشب گفتم بزار رندم یه قسمت شب های برره رو ببینم، هنوز هم بعد از چندین سال جذاب و خنده دار بود، به نظرم واژه ی پسرفت واسه "شوخی کردم"، لطف بزرگیه...
شاید برا اینکه نشان دادن الات موسیقی تو رسانه ی ملی حرامهمدیری خواسته این کمبود جامعه رو مرتفع کنه
+
و از اونور شما این قطعه های موسیقیایی که پخش میشه تو هر مجموعه رو زمانشون رو کنار هم بزاری میشه تایم یه ایتم.. بنابراین ابزار مناسبی برای اب بستن هم میتونه باشه که هست !
![]()
Last edited by SA.JJ.AD; 31-01-2014 at 00:29.
«شوخی کردم» باخت تلویزیون است. اینکه مجموعهای که ذاتا هویتش تلویزیونی است سر از شبکه نمایش خانگی درآورده و آگهیها و مخاطبان را به سمت دیگری کشانده، نقطه ضعف تلویزیون است که ...
* اگر «شوخی کردم» در شبکه خانگی به موفقیت نرسد، نه مهران مدیری مقصر است که همچنان یکی از باذوقترین و دوستداشتنیترین هنرمندان ایران است و نه مخاطبانی که هنرمندشان را خوب میشناسند و آنقدر دوستش دارند که بدقولی «قهوه تلخ» را فراموش کنند و دل بدهند به کار جدیدش. رابطه مهران مدیری و مردم، خاصتر از این حرفهاست. مدیری یکی از معدود هنرمندانی است که وقتی جلوی دوربین میایستد مردم باورش دارند. حرفش را قبول میکنند. به صداقتش ایمان دارند. مثل مهران مدیری کم پیدا میشود که در چشممان زل بزند و ایرادهای فرهنگی را که عمر تاریخی دارند و گاهی حتی بهشان افتخار میکنیم، به سخره بگیرد و به رویمان بیاورد ولی دلخور نشویم و بخندیم و به اعضای خانواده که کنار دستمان نشستهاند تا سریال یا مجموعهای را ببینند که باعث میشود واقعا به همه از پیر و جوان خوش بگذرد، بگوییم: راست میگهها!پایه و اساس این اطمینان و علاقه، اول صداقت مهران مدیری با مخاطب است. اینکه خودش را جدا یا بالاتر از مخاطبش نمیبیند(هرچند برای خلق یک اثر هنری آنقدر باهوش است که از مخاطبش جلوتر باشد) و دوم اینکه کارش را خوب بلد است. مردم و جامعهاش را خوب میشناسد. وقتی از مردم حرف میزنیم، تودههای گستردهای را مد نظر داریم که از لحاظ فرهنگی با هم تفاوتهای زیادی دارند. مهران مدیری روی بیشتر اقشار جامعه احاطه دارد.
همه این نکات مثبت در مجموعه جدید مدیری، «شوخی کردم» هم وجود دارد به علاوه یک تجربه جدید: «شوخی کردم» سریال نیست. حتی ماجراهای اپیزودیک هم نیست. شبیه مجموعهای از کلیپها میماند که آنتراکت وسطش هم موسیقی است(که تنظیم و اجرای خیلی خوبی هم دارد). شبیه همان چیزی که سالها قبل در تلویزیون در مجموعه «ساعت خوش» تجربهاش کرده بود. این یک ور مثبت دارد. اینکه اگر مخاطب یک قسمتش را از دست داد، موضوع هفته آینده تحتالشعاع قرار نمیگیرد. ارجاعی وجود ندارد که متوجه شوخی قسمت بعدی نشویم. تنوع بازیگران و شخصیتها هم زیاد است. ممکن است از آن بخش چند دقیقهای خبر خوشتان نیاید، ایرادی ندارد. به اندازه 5 دقیقه صبر میکنید تا به بخش دیگری برسید که شما دوستش دارید. اما روی دیگر سکه همان چیزی است که ممکن است به شکست «شوخی کردم» منتهی شود. این مجموعهای نیست که اعضای خانواده بخواهند برای خریدن و دیدنش هر هفته به سوپرمارکتشان سر بزنند و 3هزار تومان بدهند. دلایل رفتارشناختی زیادی دارد. یکی این است که مردم ایران غالبا وقتی برای خرید یک محصول فرهنگی پول میدهند دوست دارند چیزی متفاوتتر از آنچه هر روز در تلویزیون در دسترسشان است به آنها عرضه شود. جای درست «شوخی کردم» در شبکه نمایش خانگی نیست. خانه اصلیاش قطعا تلویزیون است. این مجموعهای است که باید از صدا و سیما پخش میشد تا مخاطبان را پای تلویزیون بنشاند. اینکه به جای تلویزیون الان به شبکه نمایش خانگی آمده، و اگر بخاطر این جابهجایی شکست بخورد، مقصر مسئولان صدا و سیما خواهند بود. مدیرانی که موفقترین برنامهسازشان را از دست دادند تا به جایش بودجههای بیهوده به سریالسازانی بدهند که مردم برای دیدن یک قسمتشان هم وقت نمیگذارند. اینکه قدرت تحمل و جسارت و مسئولیتپذیری مسئولان آنقدر در طول سالهای اخیر کم شده است که احتمالا برای «شوخی کردم» هم ممیزی زیادی درنظر میگیرند چون نمیتوانند بپذیرند که مدیری انقدر با ظرافت از لباس و پوشش غالبا یکسان مدیران دولتی که به تلویزیون میآیند تا از روی آمار بخوانند و به بینندگان تلویزیون اثبات کنند چقدر در رفاه و خوشحالند، انتقاد کند. حتی هنوز هم نمیخواهند قبول کنند که آگهیهای بازرگانی کانالهای تلویزیونی که وسط سریالها پخش میشود مخاطبانش آنقدر زیاد است که مدیری با آنها شوخی کند و مردم هم نکته شوخی را بگیرند و بخندند.
واقعیت این است که «شوخی کردم» برای مهران مدیری و گروه بازیگران مشهورش گام بزرگی نیست. حتی شاید گامی رو به عقب باشد. بازگشت به همان فرم «ساعت خوش» دقیقا با همان سبک شوخیها. مثلا شوخیهایی که در تلویزیون با برنامههای ماهوارهای میشود یا همان طنازی همیشگی شخص مدیری موقع حرف زدن. «شوخی کردم» اتفاقی برای مدیری یا مخاطبانش نیست. ما به بهتر از اینها از طرف مهران مدیری عادت داریم. در این حد خنداندن و پرداختن به جزییات و جسارت در دست انداختن خبرهای روز، که همان مدیری همیشه است. ما هم مثل همیشه دیدیم و خندیدیم. اگر قسمتهای بعدی «شوخی کردم» همینطور متوسطالحال هم باقی بماند باز هم نه مدیری چیزی را باخته و نه مخاطبان مجموعه.
«شوخی کردم» باخت تلویزیون است. اینکه مجموعهای که ذاتا هویتش تلویزیونی است و هر جای دیگر دنیا هم که باشد چنین مجموعهای از شبکههای تلویزیونی پخش میشود، حالا سر از شبکه نمایش خانگی درآورده و آگهیها و مخاطبان را به سمت دیگری کشانده، نقطه ضعف تلویزیون است.
شبکههای کابلی با سریالهای قدرتمندی که هر سال میسازند، مشغول فتح جهان و تماشاگران هستند. «شوخی کردم» در مقابل آنچه در سریالسازی دنیا دارد اتفاق میافتد، درست به یک شوخی میماند. این مجموعه باید از طرف صدا و سیما حمایت میشد و از تلویزیون پخش میشد تا بخش خصوصی برود سمت ساخت سریالهایی که این روزها صدا و سیما نه هزینهاش را میتواند بپردازد و نه مخاطبش را جلب کند.
مهران مدیری هم باید هدفهای بزرگتری برای خودش در نظر بگیرد. «شوخی کردم» برای مدیری و مجموعه بازیگرانش که همه کنار مدیری کارهای بهتری تجربه کردهاند، کار پیش پا افتادهای است. خلاقیت چنین هنرمندانی نباید محصور به دایرهای شود که دائم در همان محدوده بچرخند: دست انداختن تیپها و شوخیهای کلامی که البته بامزه هست ولی به قامت مهران مدیری برازنده نیست. قسمت اول «شوخی کردم» در ذات همان «خنده بازار» تلویزیون بود ولی با دوز انتقادی بالاتر نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی که خب هنرمندانهتر و حرفهایتر هم ساخته شده بود. خوب است ولی کافی نیست.
صوفيا نصرالهي
«کار جدید مهران مدیری»؛ این عبارت مدتهاست دیگر کسی را به یاد دیدن سریالهای او از صدا و سیما نمیاندازد و همه به فکر خریدن DVD از سوپرمارکت و روزنامه فروشی و غیره می افتند. مدیری در ابتدای راه وارد شدن به بازار ویدیوهای خانگی، ابتکار جالبی کرد و در یک مونولوگ احساسی، از همه مردم صادقانه خواست که DVD قهوه تلخ را کپی نکنند. این تقاضا از سمت هنرمندی که پیش بیشتر مردم محبوب و مقبول است، جواب داد و کمتر می شد به نسخه های دانلود شده و DVD های کپی قهوه تلخ بربخورید. فروش کار خوب بود. نتیجه؟ سریال هیچ انتهایی نداشت. نه ورود لطفعلیخان زند توانست سریال را تمام کند و نه حتا بازگشت قهرمان داستان (نیما زندکریمی) به زمان حال. در واقع این ماشاا… خان هیچ وقت از دربار هارون الرشید برنمیگشت. مخاطب به سازنده احترام گذاشت، ولی متقابلا مورد سوء استفاده قرار گرفت. در حقیقت در این معامله هنری، به مخاطب خیانت شد و این شد که وقتی مدیری در «ویلای من»، از برادران آقاگلیان جدا و خودش تهیه کننده شد و با گلرنگ رسانه قرارداد پخش بست، با همان گروه بازیگران و نویسندگان، به مراتب، فروش کمتر و ناموفقتری را تجربه کرد.
در ویلای من از نظر هنری و جلب مخاطب اتفاق خاصی نیفتاد. نه جذابیت داستانی وجود داشت مثل «مرد هزارچهره» و نه خلاقیت روایتی و شخصیت پردازی مثل «پاورچین» و «شبهای برره». هرچه بود، بحث تولید بود. گویا محدودیتهای قرارداد با لوکیشن و بازیگران، بیشتر از رعایت قواعد دراماتیک اهمیت داشت.
حالا مدیری دوباره برگشته تا سیر شوخیهایش با مخاطب را با سری جدیدی ادامه بدهد. همه امید داشتند که این یکی متفاوت باشد. مدیری همه را دور هم جمع کرده بود. از غفوریان و شفیعی جم و بنفشه خواه هژیرها تا لاله صبوری و رامین ناصرنصیر جنگ 77. در گروه نویسندگان هم، این بار به جز امیرمهدی ژوله، طنزنویسهای جدیدتر و تازه نفستری مثل محمد صفاجویی را از «چلچراغ» آورده بود. کار را هم آیتمی ساخت تا دیگر دردسر زمان بندی قراردادهای لوکیشن، عدم یکدستی و تداوم دراماتیک و حتا نداشتن پایان مشخص(!) آزارش ندهد. امیدها به این کار بالا بود و احتمالا فروش DVD اول، خوب. چون روزهای بعد، حرف کار جدید مدیری نقل مجالس بود. ولی حرفها نه از قسمتهای بامزه و شوخیهای هوشمندانه آیتمها، بلکه از باورنکردنی بودن میزان بیمزگی و بیات بودن شوخیها بود و البته سیاستهای تولیدی مدیری. نه خبری از نوآوری هنری بود و نه حتا از گذراندن ساعتی خوش با تماشای این DVD در کنار خانواده.
قسمت اول که خلاقیت نام دارد، در واقع کنایه ای است به خلاقیت دروغپردازان. بنابر این طبیعتا بخش قابل توجهی از آن به دروغهای شاخداری میپردازد که مردم در سالهای گذشته شنیده اند. اما این شجاعت دیرهنگام همان قدر میتواند جسورانه تلقی شود که اجراهای ضعیف از جوک های بیات و قدیمی مثل آیتم عصرحجر. هر اندک امتیازی که بتوان برای دو قسمت ابتدایی DVD اول «شوخی کردم» قائل شد، به دلیل اجراهای انفرادی بازیگران است. ولی انعطاف شگفت انگیز صورت رضا شفیعی جم یا میمیک بامزه آرش نوذری، نمیتوانند بار بیمایگی مجموعه را به تنهایی به دوش بکشند. بیمایگی که در آیتمی مثل جراحی با بازی خود مدیری به شدت توی ذوق میزند. کارگردانی و اجرای ضعیف، ایرادهای متنها را هم شدیدا برجسته کردهاند.
مجموعه خلاقیت، تنها چیزی که از خلاقیت واقعی بروز میدهد اجراهای تلفیقی موسیقی جاز و سنتی است که اگر تمام زمان DVD را شامل میشد، مردم کمتر عزای 3000 تومان از دست رفته شان را میگرفتند.
بعضی ایراد کار را تنها به گردن آیتمی بودن کار میاندازند. برای این گروه، یادآوری یک کار آیتمی کوتاه مثل فضانوردان لازم است که اواسط دهه هشتاد به وسیله پیمان قاسم خانی و سیامک انصاری ساخته شد. این میتواند مهر تاییدی باشد بر این ادعا که کارهای مدیری تنها وقتی درخور و قابل توجهاند که پیمان قاسم خانی در آنها همکاری داشته باشد. شاهد این ادعا، شاخص بودن پاورچین، شب های برره، مرد هزار چهره و باغ مظفر در بین دیگر کارهای مهران مدیری است. این موضوع ما را به حقیقت تلخ دیگری نزدیک میکند که در چندین سال اخیر، تنها آثار طنزی که رگهای از خلاقیت و احترام به درک مخاطب داشتهاند، نوشتههای پیمان قاسم خانی بودهاند. از مارمولک، مکس و نان، عشق و موتور 1000 تا ورود آقایان ممنوع و سن پترزبورگ جزو معدود فیلمهای طنز قابل تماشا در سینمای رقت انگیز کمدی سالهای اخیر بوده اند. در تلویزیون هم، تفکر پشت ساختمان پزشکان یا حتا پژمان قابل قیاس با کمدی های اخیر تلویزیونی مثل پایتخت (نوشته محسن تنابنده و کارگردانی سیروس مقدم) که تنها بر پایه تکیه کلام و بازیهای اغراق شده و تقلید لهجه اند، نیست. اینکه چنین نویسنده توانایی در زمینه طنز داشته باشیم البته به خودی خود تلخ نیست که خیلی هم شیرین است. اما توجه به اینکه چقدر این گونه نویسنده های خلاق سینما و تلویزیون اندک اند، واقعا غم انگیز است.
همان طور که به هر فیلم سینمایی باید ده دقیقه فرصت داد تا خودش را نشان دهد، باید پیش از قضاوت، حداقل دو قسمت از هر سریالی را هم دید. مجموعه دوم به نام زندگی زناشویی، با فاجعه ای مثل آیتم عصر حجر شروع میشود و با بخش های بی سر و تهی مثل آزمایشگاه و تعریف کردن سریال مکزیکی برای شوهر ادامه پیدا میکند.
بی سرو ته از این نظر که هر لطیفه ساده، شروع، ادامه و یک اوج یا به قول فرنگیها، Punch Line دارد. چیزی که به خصوص در کل مجموعه خلاقیت و قسمت اول از مجموعه زندگی زناشویی، نایاب است. بخش اول این مجموعه، با یک آیتم امیدوار کننده تمام میشود. آیتم پدر و پسر اگرچه چندان بامزه نیست، ولی حداقل این شروع، ادامه، اوج را دارد. هرچند در اوج، هنوز پسر از کادر خارج نشده و به سمت پنجره نرفته، صدای شکسته شدن شیشه شنیده میشود. ولی این طور گافهای معمول، درست مثل عدم تکرار برداشتها بعد از همپوشانی و نامفهوم بودن بعضی دیالوگها، در مقابل کل فاجعه ای که در جریان است، به چشم نمی آید. جالب اینکه قسمت دوم همین مجموعه کاملا غافلگیرکننده شروع میشود و آیتم ملاقات در زندان و وام ازدواج با هیچ معیاری با بقیهی چیزهایی که تا اینجا دیده ایم، قابل مقایسه نیست. حجم کنایه و فانتزی این دو آنقدر بالاست که انگار از جای دیگری به مجموعه وصله شده اند. به خصوص در مورد آیتم وام ازدواج. زوج جوان بعد از رعایت تمامی شرایط سخت گیرانه و دقیق بانک شامل میزان مهریه و سن داماد و دانشجو بودن، به شرط پایانی میرسند که فوت پدر یکی از زوجین است. حالا همه منتظر میشوند تا پدر پیر داماد همانجا فوت کند تا رئیس بانک فرم وام را امضا کند. چیزی شبیه فانتزی های نیشدار مانتی پیتون. بقیه آیتم های این قسمت، اگرچه از حد متوسط بالاتر نیستند، ولی به یاری این شروع خوب، آبرومندانه بخش پایانی را جمع میکنند تا همچنان با دیدن نام مدیری در تیتراژ پایانی به این فکر کنیم که آیا سطح توقع ما به شدت پایین آمده که با حداقلی راضی شده ایم یا قرار است این مجموعه کم کم بهتر شود؟
منبع: بانی فیلم
سلام
بعد از دیدن قسمت اول و کمی از قسمت دوم به جرأت می توان گفت : مزخرف ترین و لوس ترین طنزی بود که می شد ساخت . ای کاش نمی دیدم و همان تصور ذهنی خوبی که قبلاً از مدیری داشتم سرجاش می بود .
Last edited by barinta; 31-01-2014 at 13:57. دليل: همینجوری
من دیروز جلوی مهمون ها گزاشتم .....تو بگی یه نمه لبخند هم نیومد .
ای اینو کنسل کنند و به جای اون قهوه تلخ رو ادامش رو بسازن ....... خاک تو سر همشون.
قسمت سوم معلوم نیست کی میاد؟
قسمت قبلی که 1 بهمن اومد
مدیری هر روز بدتر از دیروز
شوخی کردم واقعا افتضاح هست
یه سری ایتم های شوخی کردم به معنای واقعی مزخرف هست مثل این ایتم :
خنده بازار که دیگه اینقدر مسخره بود از شوخی کردم بهتر بود
امیدی هم نیست بهتر از این شه
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)