نصيحت غضنفر به پسرش: هيچ وقت زن نگير و به پسرت هم بگو زن نگيره
نصيحت غضنفر به پسرش: هيچ وقت زن نگير و به پسرت هم بگو زن نگيره
غضنفر مي خواسته نماز بخونه ، مهر نداشته ؛ امضا مي كنه.
غضنفر شلوارش رو برعكس پوشيده بود باباش بهش ميگه قربون پسرم شلوارشو برعكس پوشيده داره ميره انگار داره مياد.
يه روز غضنفر ساعت ميخره. روز اول همه ازش ساعت ميپرسن. عصباني ميشه ميگه: حالا اينقدر بپرسين تا برينين توش!
غضنفر ميخواسته آب بخوره، آب نبوده تيمم مي كنه
يه روزي يه نفر از غضنفر ميپرسه :آقا اين خيابون كجا ميره؟ غضنفر ميگه : والا من چهل ساله تو اين خياون زندگي ميكنم تا حالا نديدم جايي بره!
يه روز غضنفر رو ميگيرند ميبرند كلانتري. غضنفر ميگه منو واسه چي گرفتيد ؟ جناب سروان ميگه : واسه عرق خوري. غضنفر ميگه : پس چرا نمياريد بخوريم؟
يه روز غضنفر ميره امامزاده، ميبينه شلوغ پلوقه. داد ميزنه ميگه: شلوغ نكنيد! پارسال شلوغ كردين حاجتها قاتي شد و من حامله شدم.
يه روز غضنفر ميره استخر، آهنگ تايتانيك ميزارن غرق ميشه
غضنفر بيهوا مياد تو اتاق، خفه ميشه
غضنفر عينك آفتابي ميزنه. بچش مياد توي اتاق. به بچش ميگه: كجا بودي تا اين وقت شب؟
غضنفر داشت تو خيابون عقب عقب راه ميرفت. ازش پرسيدن قضيش چيه؟ غضنفر گفت: به من گفتن از عقب شبيه داريوشم.
از غضنفر مي پرسن دانشگاه نميري؟ ميگه اگه مسافر بخوره چرا كه نريم!
غضنفر به مامانش ميگه اگه تو به دنيا نيومده بودي من بي مادر بودم.
غضنفر نميدونسته مهتابي چيه. ميره الكتيريكي ميگه يه متر لامپ بدين.
از غضنفر ميپرسن از چه رنگي خوشت مياد؟ ميگه از قهوه اي نوك ممه اي!
يه نفر ميفته توي چاه. هي ميگفته: كمك... كمك... غضنفر از اونجا رد ميشده، يه سكه ميندازه تو چاه و ميگه: آخه اونجا هم جاي گداييه؟
دوست دختر غضنفر بهش ميگه: اگه توجه كني نگاهم باهات حرف ميزنه. غضنفر ميگه: اينقدر پلك نزن؛ صدات قطع و وصل ميشه.
Last edited by mahdi7610; 02-03-2010 at 23:41.
یه بزرگی میگه : رهبر ما آن طفل 13 ساله ایست که فـــیلــتر شکن به کمر میبندد و با سرعت حداکثر 128 کیلو فیلم 2 گیگی دانلود میکند ... !!!
شرمنده بهم گفتن سیاسی نگو وگر نه که بلدم.نوشته شده توسط Peyman Derakhshani [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Last edited by P.1052; 28-02-2010 at 15:33.
لطفا از گفتن لطيفه هاي سياسي پرهيز كنيد
با تشكر
یه روز خروسه به مرغه میگه:نوک میدی؟
مرغه میگه:این حرف ها چیه؟! من نامزد دارم.
خروسه میگه: به جهنم با خودکار مینویسم.
مردی دارد در پارک مرکزی شهر نیویورک قدم میزند که ناگهان میبیند سگی به دختر بچه ای حمله کرده است.
مرد به طرف آنها می دود و با سگ درگیر می شود .
سرانجام سگ را می کشد و زندگی دختربچه را نجات می دهد.
پلیسی که صحنه را دیده بود به سمت آنها می آید و می گوید:
فردا در روزنامه ها می نویسند :« تو یک قهرمانی »
آن مرد میگوید :" یک نیویورکی شجاع ، جان دختر بچه ای را نجات داد "
پس روزنامه های صبح مینویسند :« اما من نیویورکی نیستم »
آن مرد دوباره میگوید :" آمریکایی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد "
فردای آنروز روزنامه ها اینگونه می نویسند :« اما من آمریکایی نیستم »« خوب ، پس تو اهل کجا هستی ؟ »« من ایرانی هستم ! »
« یک تندروی مسلمان ، سگ بی گناه آمریکایی را کشت ! »
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)