تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 17 از 58 اولاول ... 713141516171819202127 ... آخرآخر
نمايش نتايج 161 به 170 از 575

نام تاپيک: داستانهای مینیمالیستی

  1. #161
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    A(nta)rctic
    پست ها
    16

    پيش فرض امید

    گفت: همه امتحانات رو خراب کردی. دیگه به چه امیدی میای مدرسه؟
    گفت: به امید شما






  2. 4 کاربر از A.h.m.a.d بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #162
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    A(nta)rctic
    پست ها
    16

    پيش فرض مهربان

    روی دستش نشست، نیشش را فرو برد و شروع کرد به مکیدن خون. مادر، بی حرکت ماند؛ اگر او را فراری می داد ممکن بود در تاریکی شب به سراغ کودکش بیاید.

  4. 3 کاربر از A.h.m.a.d بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #163
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    A(nta)rctic
    پست ها
    16

    پيش فرض سبک

    پدر کودک را بلند کرد و در آغوش گرفت. کودک هم می‏خواست پدر را بلند کند.
    وقتی روی زمین آمد، دستهای کوچکش را دور پاهای پدر حلقه کرد تا پدر را بلند کند ولی نتوانست. با خود گفت حتما چند سال بعد می‏توانم.
    20 سال بعد پسر توانست پدر را بلند کند. پدر سبک بود. به سبکی یک پلاک و چند تکه استخوان.


  6. 15 کاربر از A.h.m.a.d بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #164
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    A(nta)rctic
    پست ها
    16

    پيش فرض برگردیم

    شب بود و او با دوستش روی پله جلوی ساخمان نشسته بودند.
    به دختری که در آن تاریکی از سر کوچه می‏آمد اشاره کرد. بلند شدند و به سمت او رفتند.
    هنوز چند قدمی جلو نرفته بودند که گفت: "برگردیم. خواهرمه!"

  8. 6 کاربر از A.h.m.a.d بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #165
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    A(nta)rctic
    پست ها
    16

    پيش فرض عروسک

    "عزیزم! امروز روز تولد مریم است. لطفا موقع برگشتن، یک عروسک برایش بخر."
    مرد یادداشت را دوباره در جیبش گذاشت...
    بعد از جشن تولد مهمان‏ها که رفتند، مریم مشغول بازی با عروسک جدیدش شد.
    پدر، طوری که کسی نفهمد و در حالی که لبخند میزد، به او گفت: "ولی اصلا دست‏خط مامانت رو خوب تقلید نکردی!"


    ---------
    این 5 پست ( 5 داستان ) برگرفته شده است از :

    http://www.mobini.blogfa.com
    Last edited by A.h.m.a.d; 07-04-2009 at 17:47. دليل: پاک شدن پستی که حاوی آدرس منبع این داستانها بود.

  10. 5 کاربر از A.h.m.a.d بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #166
    آخر فروم باز omid.k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Basin city
    پست ها
    2,500

    پيش فرض

    زمان جنگ شوروی سابق با افغانستان نیروهای شوروی در قسمتی از افغانستان پیشروی کردند و منطقه ای را گرفتند . خبر نگارها با یکی از فرماندهان افغان مصاحبه کردند و دلیل شکست را پرسیدند . آن فرمانده جواب خیلی منطقی و محکمی داد ، گفت : ملت مبارز افغانستان در مقابل ظلم سر تعظیم فرود نمی آورند مگر آنکه ظلم پر زور باشد

    از زبان حمید فرخ نژاد و نقل از دنیای تصویر (که چقدر از دیدن دوباره مجله ی محبوبم روی دکه خوشحال شدم )

  12. 6 کاربر از omid.k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #167
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    یه شاخه گل

    خبرنگار تلویزیون از او پرسید: شما به مناسبت روز زن به همسرتان چه چیزی هدیه می‌دهید؟ او پاسخ داد: یک شاخه گل با یک دنیا محبت. وقتی همسر قبلی‌اش این برنامه را از تلویزیون دید چند شاخه گل خشکیده را که به امید بازگشتش هنوز نگه داشته بود توی سطل زباله ریخت.


    آینه ها هم دروغ می‌گویند/ محمد احتشام



  14. 5 کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #168
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    پست ها
    1

    پيش فرض به همين سادگي...

    ديروز آنگلا خواب والدينش را ميديد...
    ديروز والدين آنگلا مردند...
    ديروز كتاب آنگلا چاپ شد...
    ديروز آنگلا نوه خودش رو ديد...
    ديروز روزنامه چاپ كرد: آنگلا مرد...

  16. این کاربر از Shaho11 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #169
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    عقیده

    با شور و هیجان مشغول سخنرانی بود و جمعیت یکپارچه او را تشویق می‌کردند. میگفت: همه انسانها دارای یک عقیده نیستند باید به عقاید دیگران احترام گذاشت. ناگهان گلوله‌ای از میان مردم به سویش شلیک شد و او به خاطر احترام به عقیده مهاجم زندگی‌اش را از دست داد.

    آینه ها هم دروغ می‌گویند/ محمد احتشام

  18. 3 کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #170
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    تنهایی

    سنگ از دست پسر بچه رها شد وبه سینه شیشه خورد.
    شیشه که صدپاره شده بود گفت:خدایا شکرت.
    سنگ با تعجب گفت:خدایا شکرت!؟
    شیشه گفت:وقتی که تنها باشی همنشینی با سنگ هم موهبتی است.


    سهیل میرزایی

  20. 4 کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •