بخش آخر
سازبندی وکارها هم نسبت به کارهای قبلی تان در آلبوم جدید متفاوت است؟
بله من این آلبومم جزآلبوم هایی است که فضای ارکستری دارد و بیشترین سازها را در آن استفاده کردم. چون احساس میکنم دیگر سن وسالم دارد بالا میرود. مردادماه وارد 30 سالگی شدم. آدمی هم که وارد 30 سالگی میشود دیگر نمیتواند مثل گذشته تنظیم کند. هر چقدر آدم سنش بالا میرود باید نگاهش هم بر اساس سنش جلو برود. یعنی من باید یک چیزی بخوانم که نگاه محترم داشته باشد، حتی برای آن بچه 15سالهای که آهنگ را گوش میدهد. دیگر نباید کارهایم با سیتی سایزر و استفاده از سازهای سمپل به طور فاحش باشد که یک جوری از آن طرف بام بیفتیم. در این آلبوم تمام سازها مثل کلارنیت و ساکسیفون، چلو و... را به صورت زنده استفاده کردم. اگر فکر محترم باشد، این اشتباه محض است که بگوئیم آلبوم را با سمپل بزنم، مردم هم دو روز گوش میکنند و تمام. اما مردم آن را به عنوان سابقه و مرجع از تو میدانند و ورق میزنند.
فوقالعادهترین کاری که با سمپل میشد انجام داد، آلبوم «اسکناس» شاهکار بینش پژوه بود. اما شما ببینید، وقتی میگویند سازهای آکوستیک، همه، مرحوم بیات را به عنوان مرجع میشناسند. من احساس میکنم به سنی رسیدهام که دیگرباید مرجع شوم.
یعنی یک سبک و امضاء مشخصی داشته باشید.
احسنت. یک چیزی را داخل پرانتز بگویم. از این جمله که: یک آلبوم بزنیم که بترکونیم خیلی بدم میآید. این حرف ها مال کسی است که اولین آلبومش را میخواهد بدهد.
یا کسی که یک دفعه تصمیم میگیرد خواننده شود.
این هم حرفی است. من نزدیک 200 تا 300 آهنگ دارم و به خوب و بدش کار ندارم و عمرم را برای آنها گذراندهام. فکر میکنم این وسط یک امضایی دارم که نسبت به این 30 سال خیلی کمرنگ است و یواش یواش باید آن را پررنگتر کنم که برادر و خواهر و دوست من بگوید کارهای رضا صادقی امضایی در موسیقی مملکت ما بود؛ نه اینکه امروز چیزی بخوانم و فردا ببینم فلانی چه میخواند و من هم دنبالش بروم و عین آن بخوانم. چون نه میتوانم مثل او بخوانم نه بر میگردم به حالت خودم. پس دوست دارم امضای خودم را نگه دارم.همانطور که گفتم در این آلبوم از سازهای زیادی استفاده کردهام و بعضی از قطعات را در چند استودیوی مختلف تهران و بندرعباس ضبط کردم. میخواستم کارهای میکس و مسترینگ را دوبی انجام دهم و مدام غصه این را داشتم چطور بروم دوبی و 2 ماه آنجا سرکنم و کی حال داره بره و...
بعضی وقت ها برای کار میروم و خیلی بمانم یک هفته آنجا هستم. یک روز احسان خواجهامیری که خیلی دوست داشتنی است (حالا به حرفهایی که بعضی از وقتها در مجلات میزند توجه نکنید و جدی نگیرید) به من زنگ زد و گفت ایمان حجت، استودیش را تجهیز کرده و سیستم پوروتولز را آورده است. گفتم: «کور از خدا چی میخواد؟ دو چشم بینا». گفتم: اگر واقعا خوب باشد مشقت سفر را از من بر میدارد. خلاصه من و احسان رفتیم و استودیو را دیدیم و در وهله اول رفتار حرفهای و متشخص ایمان حجت بود که من را جذب کرد.
بعد از اینکه استودیو را دیدم دیگر کوالیتی و کیفیت کار برایم در وهله دوم قرار گرفت. به او گفتم: اینجا کارها خوب میشود. چون راحت بودم. واقعا میگویم تا به حال ندیدهام کسی برای میکس و مسترینگ اینقدر با طمأنینه و با دقت کامل وقت بگذارد. هر چند برای ایمان هم، نه این کار بلکه هر کاری که میکس و مسترینگ میکند جزو شناسنامه کاریاش محسوب میشود.
یک خاطرهای از ایمان حجت از کار نقطه سرخط بگویم جالب است. وقتی که کار «نقطه سرخط» را ضبط میکردیم خیلی آن را تغییر میدادم و آنطوری نمیشد که دلم میخواست. ایمان حجت گفت: میدانی چرا نمیشود؟ گفتم: چرا؟ گفت: چون میخواهی ادای خوانندهها را در بیاوری. راحت باش.
و گفتم بریم آقا، قطع هم نکن. میخواهم به اصطلاح یه تک بخوانم. انگار که کنسرت دارم و چقدر خوب درآمد. به طور کلی ایمان در کارهایم خیلی وقت گذاشت. در آلبومم خواهید دید که اگر از لحاظ فنی کار من عیب داشته باشد، مطمئن باشید، از لحاظ کوالیتی و کیفیت و میکس و مسترینگ چیزی کم نخواهد داشت. به جرأت میتوانم بگویم با کارهای خارجی میتواند رقابت کند.
آلبومهایی که در چند سال اخیر از طرف خوانندگان پاپ منتشر میشوند برای اینکه قدرت خرید مخاطبان برسد و CD های ارجینال را بخرند، معمولا پکهای با کیفیتی تولید نمی شو. شما برای پک آلبومتان فکری کردهاید یا آلبوم شما هم به همین صورت منتشر خواهد شد؟
من کلا در آلبومهایم روی عکس و اینطور مسائل فکر نمیکنم.
منظورم فقط عکس نیست. اینکه فقط یک تکه کاغذ است خیلی کم از عوامل آلبوم ونوازندگان دیده میشود.
خب متأسفانه مسئله هزینه پکها به عهده شرکت تولیدکننده است ودو نوع پک شیشهای و کاغذی است که «وایسا دنیا» جزو اولین پکهای کاغذی بود. اما قبول داشته باشید که فضای کپیرایت به طوری است که برای تهیهکنندهها مقرون به صرفه نیست و نمیتوانند هزینه فوقالعادهای برای این قسمت کار بگذارند.
دلیل دیگرش هم برای این است که قیمت CD ها پائین باشد ومردم توانایی خرید آن را داشته باشند.
بله. از قدیم گفتند: ارزونی بیدلیل نیست و هر گرانی بیحکمت نیست. این ارزان بودن یک چیزهایی از کار را میزند. اما این دفعه فکری کردیم و گفتیم: پک کاغذی باشد و برخلاف همیشه، به عکس آلبوم توجهی نکردم. چون معتقدم رضا صادقی با چهرهاش اصلا مهم نیست. شاید فردا روی صورتم اسید بپاشند یا بسوزد. چیزی که در کار مهم است، صدایم است و مردم میخواهند صدایم را بشنوند. یکی از دوستان گفت: این فضای ذهنی توست و مردم دوست دارند از تو عکس خوبی در آلبوم داشته باشند. با دوست عزیزم امیر سزاوار که کار جلد گروه سون و آقای سیروان خسروی را اخیرا انجام داد، تصمیم گرفتیم پک، همان کاغذی بماند ولی با یک نگاه متفاوت. اولش هم به او گفتم: من نه اهل فشنبازیام نه اهل موسیخ کردنم. موهایم را هم سیخ کنم اما ریشهایم اجازه نمیدهد تو کاری بکنی.
در این آلبوم تصمیم گرفتیم در پک آلبوم برای هر آهنگ تصویری انتخاب کنیم که به ذهنیت شعر و آهنگ نزدیک باشد تا اینکه بیایم شعرهایم را در ٣ برگ بنویسم که به نظر کار جالبی نمی آید.
شعرهای آلبوم که از خودتان است؟
90٪ شعرها ازمن است. 10٪ دیگر ازشاعرانی مثل خانم زنگنه است. خانم زنگنه از شاعران بزرگی است که مطمئنم اگر روزی بتواند کتاب شعر منتشر کند، کتاب خوبی منتشر خواهد کرد.
قصد ساختن ویدئو کلیپ ندارید؟
نه، نه.
توبه کردید؟
(میخندد). راستش را بخواهید گفتم دیگر بالاغیرتا کلیپ را بیخیال شوید. اگر یادتان باشد زمانی که کلیپ «چارهای ندارم» را ساختیم اولین باری بود که با کلی روابط و صحبت و محبت دوستان کلیپ را در شهرک سینمایی ضبط کردیم که بعدها باب شد خیلیها در آنجا کلیپ دادند. اما راستش را بخواهید، امسال دیگر قصد ساخت کلیپ ندارم. بیشتر قصد دارم در 2 یا 3 سالی که حداقل قرار است کار کنم، فرصت ارایه کار داشته باشم.
یعنی تا فقط 3 سال دیگر میخواهید ادامه بدهید؟
فکر میکنم تا 3 سال دیگر ادامه بدهم.
شما گفتید که قصد دارید که سبک و امضای مشخصی برای کارهایتان مشخص کنید. این امضا برای کارهای جدیدتان است یا اینکه با این امضا می خواهید پرونده کارهایتان را ببندید؟
من تا سال 90 وقت دارم نهایت آن چیزی را که دارم ارائه کنم. بعد از آن باید روندم را بررسی کنم. یک روز امیرحسین مدرس در تلویزیون یک حرفی زد که خیلی لذت بردم. گفت: ذوق آدم ها مثل یک چاه آب است. اگر یک بار از آن آب کشیدی وآب نداشت دیگر ادامه ندهید و بگذارید تا چاه پر شود.
به صطلاح در اوج میخواهید خداحافظی کنید؟
بله، اما خدا را چه دیدی شاید هم تا 90 سالگی اگر کارهایم خوب بود ادامه دادم.
یعنی تا 3 سال دیگر کارهایتان را تضمین میکنید؟ مثل خیلیها که مثلا میگویند ما تا2 یا3 آلبوم دیگر را به مردم تضمین میدهیم؟
دم آنها گرم. ولی من تضمین نمیکنم. چون من حرف برای گفتن دارم و این حرف قرار نیست راکد شود. باید هر روز پرتر و پرتر شود. مثلا در این آلبومم یک کاری به نام «ماه گرد حلقهها» دارم که در این کار آنقدر به سادگی رسیدهام که در یک جا میگویم: «میدونم لجباز و غدّم، گاهی هم بیحس و چوبی، اما اینو هم میدونم با تمام این بدی ها که چقدر عزیز و خوبی.» و در اینجا اعتراف کردم و به این باور رسیدم که هرچه که دارم و ندارم بگویم.
همیشه گفتهام و باز هم میگویم این رضا صادقی نیست که قرار است پرداخت شود. فکر رضا صادقی است که باید پرداخت شود. شاید من بدترین آدم روی زمین باشم، اما دوست دارم حرف های خوب بزنم. این حرف خوب زدن فکر میکنم چیز خوبی باشد و به طور کلی تا سال 90 یک زمانی را برای خودم مشخص کردهام که اگر دیدم رهاتر از قبل و بهتر از قبل شدهام باز هم ادامه میدهم. اگر هم نه اصرار ندارم که ادامه بدهم.
باز برگردیم به آلبوم جدیدتان و اینکه آیا از شعرهای اجتماعی و معناگرا در آلبوم جدیدتان استفاده کردهاید؟
بله. یک شعر اجتماعی به نام «بیا بد شیم» است که خیلیها با آن موافق نیستند و گفته اند: این آهنگ را در آلبوم نگذار. «بیا بد شیم» فضایی از ذهنیت «مشکی رنگ عشقه» است چون از آنجایی که همه میگفتند مشکی رنگ بدی است و رنگ غم و غصه است ولی من گفتم نیست. «بیا بد شیم» هم به همین صورت است و میگوید حالا که خوبی در بدی هاست، بیا با هم بد بشویم. اما روند کل شعرها در آلبوم سادهتر از گذشته است و به اصطلاح روزنامهایتر شده. یک بچه 15 ساله آن را میفهمد و یک آدم 70 ساله هم اگر لطف داشته باشد و گوش کند، تقدیر می کند.
منظورتان ازاینکه فکر رضا صادقی پرداخت شود چیست؟
متأسفانه جامعه ما به گونهای است که مثلا وقتی در مورد کار کسی میخواهند نظر بدهند بر اساس اخلاق و شخصیتش نظر میدهند. مثلا میگویند: رضا صادقی؟؟؟ بعد آن یکی میگوید بابا رضا صادقی آدم بداخلاقی است. میخندد. نمیخندد. خودش را میگیرد و از این حرف ها. به نظر من اینها اصلا مهم نیست. چون فکر من مهم است و فکر من باید پرداخت شود. برای من مهم نیست بزرگواری که الگوی من است چه طور آدمی است. یا مثلا فلانی مافیای سینماست. اما آیا در هر فیلمی که دست دارد آن فیلم مثل بمب صدا نمیکند؟ مگر نه اینکه آچار فرانسه سینماست؟ مهم فکر آن است.
چند کار سفارشی برای صدا وسیما ساختید. آیا این کار برای بهبود روابط با صدا وسیما ومسائل مالی بود.
هیچکدام. اگر دنبال روابط بودم ٣ سال پشت مجوز نمیماندم. شاید شرایط ایجاب میکرد و میخواستم یک کار خوبی انجام دهم. در ابتدا گفتند دستتان باز است، اما بعد که شروع کردیم هر روز مشکلی پیش آمد و گفتند این نمیشود و آن نمیشود و از این طور مسائل که کار ما را دشوار میکرد. تنها کاری که توانستم در آن خودم باشم، موسیقی سریال «ارث بابام» به اسم «نرو» بود که جواد رضویان دستم را بازگذاشت، اما اسمم را در تیتر نزد. ولی در آینده اگر بخواهم کاری با تلویزیون انجام دهم، تو رودرواسی وسط کار نمیمانم. همان وسط میگویم ما را به خیر و شما را به سلامت.
در حال حاضر چند خواننده خوب پاپ در کشور خودمان میشناسید؟
اگر پاپ به معنای عامهپسند باشد باید براساس قشر سنی طبقهبندی کرد. اما خدا را شکر خواننده خوب زیاد داریم. مثلا یکی از کسانی که امسال از آلبوم آن لذت بردم و آن را به خاطر نگاهش به موسیقی تحسین میکنم، آلبوم سعید شهروز به نام «بیخوابی» است. قبل از آمدن سر مصاحبه هم داشتم آن را در ماشینم گوش میدادم. کار احسان هم قشنگ بود. البته دروغ نگویم کار قبلیش را خیلی بیشتر دوست داشتم.
خیلیها این نظر را دارند که «سلام» آخر احسان خواجه امیری بهتر از فصل تازه است.
نمیشود گفت بهتراست. وقتی یک نفر را با یک نگاه قبلی میشناسی، خیلی سخت است آن را با یک نگاه جدید بپذیری.
ممکن است در آلبوم شما هم این اتفاق بیفتد؟
امیدوارم که این طور نشود. اما اگر هم بشود بد نیست. نمیدانم چرا ما ایرانیها فرصت اشتباه را به کسی نمیدهیم. همیشه فکر میکنیم کسی که درست است باید همیشه درست باشد. هرکسی میتواند این اشتباه را مرتکب شود اما این اشتباه از روی این نیست که طرف تعمدا دارد این کار را میکند. او میخواهد دریچه دیگری را امتحان کند. اما چون سیستم پخش در کشور ما به گونهای است که فرصت اینکه زود به زود این پنجرهها و دریچهها را باز کنیم و تا پنجره بعدی زمان زیادی است، مثلا ٢سال طول میکشد تا کاری منتشر شود. در دنیا مثلا طرف ۶-٧ ماه یک آلبوم میدهد. مثلا یکی از خوانندههای بزرگ اروپا یک آلبومی داد که بدترین کارش شد و ٢ ماه بعد یک آلبوم داد و آلبوم خوبی از آب درآمد. اما متأسفانه ما این فرصت را به خاطر کارهای اداری و مسیرهایی که باید طی کنیم نداریم.
اما در مورد خوانندگان امروز بگویم: سعید شهروز، احسان خواجه امیری، سمیروان خسروی، محسن یگانه، بالاخص چون تا آنجایی که میشناسم دل پاکی دارد، حمید حامی برای قشر خودش و محسن چاوشی که آن کار «گوشی رو بردار» خیلی برایم جالب بود.
بعضی وقتها میشنوم آن طرفیها (لوس آنجلسیها) میگویند در ایران خبری نیست، دیگر خبر بیشتر از این چه میخواهید باشد؟!
یک ادعایی هم دارند که فرصت ارتباط با 70 میلیون ایرانی را نداریم.
کی گفته. چطور قبل از اینکه پاپ ایران جان بگیرد و رشد بکند با مردم تماس داشتند؟ به هر حال وقتی یک حرفی میزنند باید یک جوری توجیح کنند. آلبوم بچههای ما اینجا بدون کلیپ، بدون تبلیغات و بدون امکانات فراگیر میشود. در ایران و اروپا و آمریکا و آسیا پخش میشود و مردم با آنها ارتباط خوبی برقرار میکنند.
از بچههایی که در سایتها آلبومها را تبلیغ میکنند تشکر میکنم. اما ای کاش فورا 2 روز بعد از انتشار آلبوم، آهنگها را روی سایت نگذارند و یک فرصت 1 یا 2 ماهه به ما بدهند. شاید نمیدانند چه کار میکنند. قرار است به زودی جلسهای با بچههایی که سایت موسیقی دارند برگزار کنیم. نباید منکر این باشیم این دوستان باعث پخش آثار من و دیگر دوستان خواننده در دنیا هستند. بارها در یوتیوپ دیدهام که با آهنگهای من یک سری کلیپ با عکس ساختهاند که واقعا از آنها ممنونم و دستشان را میبوسم. طرف آمده یک عکسی را پیدا کرده که به شعر من ربط داشته باشد و خیلی زحمت کشیده است. واقعا نمیشود به سادگی از این محبتها گذشت. نمیشود نگاه کنی و بگویی خب حال کردیم، مائیم دیگه. نه آقا. ما هیچی نیستیم. آن دوست عزیز که آن کلیپها را درست کرد. میتواند روی آهنگهای نمیدانم چیچی جانکن آهنگ بگذارد.
ساسی مانکن؟
نمیدانم.
دلیل این اختلاف نظرشما با ساسی مانکن و اینکه قبل از عید در یکی از مجلهها گفته بودید که یکی از آهنگهای او از بدترین آهنگهایی است که شنیدهاید چیست؟
من با خود شخص مشکلی ندارم. منظورم کلام و شعر آن آهنگ بود. یک نفر در آمریکا صدایش در حد قژقژ است اما موسیقیاش یک موسیقی راک و قدرتمند است و مردمش هم لذت میبرند چون آنها فرهنگ کلام ندارند. ما تاریخ فرهنگی و کلامی داریم. کاری به حافظ و مولانا ندارم که اصلا اسطورهاند. بابا در عصر معاصر خودمان احمد شاملو و سهراب سپهری و نیمایوشیج و اخوان ثالث داشتهایم.
خب روی آن سبک آهنگها که نمیتوان از شعرهای بزرگان استفاده کرد.
مگر مجبور است که چنین آهنگی بسازد.
یعنی ما آهنگ شاد در موسیقیمان نداشته باشیم.
داشته باشیم اما حتما باید: «دل و بلوتوث کن، نرو...» باشه؟
آهنگ شاد از نظرشما چه آهنگی است؟
آقا، از «کفتر کاکل به سر» بدتر که هر وقت میشنیدیم میخندیدیم و میگفتیم اه چه آهنگی است، بهتر؟ بعد «دل و بلوتوث کن نرو» خوب است. آهنگهای شادی در گذشته داریم که جوانان و پدر و مادر ما همه از آن لذت میبردند.
خب الان خوانندهای که تازه میخواهد شروع کند شعری را انتخاب میکند که متفاوت باشد و بقیه مردم مخصوصا جوانان آنان را بپسندند.
حرف شما کاملا منطقی است اما منطق حال دارد، منطق کلی ندارد. ما میگوییم مردم ما دوست دارند. مردم ما اگر چیز بهتری دم دستشان باشد هیچ وقت کار بد را انتخاب نمیکنند. شما وقتی دوست داری یک مسیری را بروی و3 تا ماشین پیکان، بنز و بیام دبلیو داری کدام را انتخاب میکنی؟ اما وقتی فقط پیکان باشد چون دوست داری بروی مجبوری با پیکان بروی.
مردم دوست دارند شادی کنند. جوانان ما باید شاد باشند ولی وقتی آهنگ شاد درستی دم دستشان نیست با نیناش و ناناش سر میکنند.
بابا آهنگهای کابارهای قدیم از اینها بهتر بود. از خود آدم انتقاد نمیکنم. هر کس ذهنیت خودش را دارد. در موسیقی رپ یکی مثل «هیچکس» تکستهایش را که گوش میدهی لذت میبری و یکی هم در آهنگش فحش ناموسی میدهد. واقعا نمیتوانم بپذیرم برای خانواده خودم که سر سفره نوروز که قرآن و دیوان حافظ است، وقتی که میخواهم بروم برای روبوسی و عید دیدنی اهل فامیل، تو ماشینم آهنگ نیناش ناش گوش کنم و شاد باشم. ما هستیم که میتوانیم ذهنیت شاد بودن را در مردم القا کنیم. اگر این طوری است چرا کارهای جواد یساری ومشابه آن را دیگر نمیخوانند؟
شاید فکر میکنند چون به روز نیست و کلاس ندارد.
بستگی دارد به روز را در چه ببینی. ما همه جای دنیا که میرویم هر کسی که گوشواره دارد و زیرلبش از این نشانهها میگذارد، میگویند این آدم مشکل دارد، اما اینجا میگویند مدرن است. واقعا نمیدانم. در فیلمهای خارجی ببینید سوپراستار همیشه با کراوات و کت و شلوار است، وقتی میخواهد دعوا کند لخت میشود. اما اینجا طرف وقتی با حال است لخت است. وقتی که اینها را کنار هم میگذارم با هم جور در نمیآید. به طور کلی انتقاد من از نوع کلام و بیان است.
این ضعف ما در موسیقی شاد از کجا آمده است؟
ما وقتی میگوییم موسیقی شاد فکر میکنیم موسیقی شاد یعنی یک تم ریتمیک و 6 و 8 و برو تا آخر. 6 و 8 بد نیست. دوستش داریم. مال خود ماست، اما نوع نگاه شما به شادی مهم است. خود من بعضی وقتها یک آهنگ آرام میشنوم شاد میشود یکی دیگر هم ممکن است با شنیدن آن آهنگ یا بدهکاری هایش بیفتد.
این خلاء و ضعف در کار ما و شعرها از کجا وارد موسیقی ما شد.
از زمانی که یک سری مسائل مثل کانالهای ماهوارهای irammusic و MITV و... به وجود آمدند. موسیقی ما از قبل دچار مشکل بود و یک سریها در مورد اینکه پاپ باشد یا نه اصلا مشکل داشتند. ماهواره و... که آمدند دیگر کارها روبه سطحی رفت. یک عمر ما آن وریها را مسخره میکردیم حالا آنها ما را مسخره میکنند.
البته این هایی که گفتم قسمتی از ماجراست و منظورم همه جامعه نیست. ما متاسفانه میگوییم تا جامعه شنوا، فکر میکنند منظورمان آنهایی است که فقط در ماشین آهنگ دوبس دوبس گوش میکنند. اما خیلی ها در خانه و کار آهنگ گوش میکنند و به نظر من جوان ما خیلی با شعور است و این خواننده است که باید به شعور او احترام بگذارد. من احساس میکنم اگر یک روز یک شعری مثل نیناش یا ... را بخوانم به همه مخاطبانم توهین کردهام و به او میگویم فهم تو همین قدر است. به قیمت لبخند چه چیزی را دارم به او هدیه میکنم و به نظر من درست نیست بگوییم جوانان از این تیپ آهنگها استقبال میکنند.
یعنی تفننی هم نباید آنها را گوش داد.
باید آنها را از موسیقی جدا کرد. ضمن اینکه تنظیم های آنها خیلی خوب است و نباید منکر این مسئله شد. اما در کل مشکلم با کلام آنهاست. مثلا یک آهنگی را گوش میدادم یاد هم نیست دقیقا احتمالا...
دارم عاشقت میشم؟
آره. خیلی بامزه بود. که میگفت دارم عادت میکنم دور و برم ببینمت و... اما همین دوستی که «دل و بلوتوث کن نرو» را خوانده است، حتما برسد به سن 30 سالگی به نوع شعری که خوانده میخندد مگر اینکه خودشان را مثل خیلیهایی که بعد از 70 سال تازه یادشان می افتد زیر ابرو بردارند گول بزنند.
در کار جدیدتان آقای اصفهانی هم هست؟
من قابل نبودم که با ایشان همکاری کنم و شرایط کاری ایشان هم اجازه این کار را نمیداد.
علی لهراسبی چطور؟
برای علی در آلبوم خودش یک کاری را با نام مرگ برگ ساختهام که آقای صفاریان تنظیم کردهاند.
منبع : وبلاگ فریاد مشکی