اینجا رسیدیم که ، دانته و ورژیل به یک صحرای داغ و سوزان رسیدن.
به گفته دانته در این صحرا ، از آسمان باران آتش می بارید، و ارواح گناهکار را میسوزاند،
برخی از ارواح گناهکار ، به پشت خوابیده اند ، برخی منزوی بوده و گوشه ای سر در گریبان برده اند ، اما برخی نیز بسیار نا آرام به اطراف میدویدند.
صحرای سوزان
دانته و ورژیل ، راهی را برای عبور از این صحرا پیدا میکنند که این راه ، درکنار نهری داغ و جوشان در جنگل قرار داشت،
ورژیل به دانته میگه که ، رودهای دوزخ ، همه از اشک خونین ارواح گناهکار سرچشمه میگیره.
در همین حال که دانته و ورژیل ، از این صحرا عبور میکردند ، یک روح که در حال دویدن به اطراف بوده ،
به طرف دانته میاد و با دانته گفتگو میکنه ،
Brunetto Latini
دانته میگه که ، اون یکی از استادان با تجربه ی من بوده ، به اسم برونتو لاتینی (Brunetto Latini).
روح گناهکار یا همون استاد دانته ، ماجرای بیرون شدن دانته از فلورانس توسط فلورانسی ها رو ، پیش بینی میکنه(در سری اول ، ذکر شد که دانته فساد مالی داشته،و به کشورش خیانت کرده)
در نهایت استاد دانته ، از او جدا میشه و به دویدنش زیر باران آتش ادامه میده.
دانته و ورژیل ادامه دادند،
آنها به ارواحی رسیدند که زخمهای سو ختگی بسیار دلخراشی رو بدنشان بوده ، وآنها از نجیب زادگان فلورانس بودند،که از وضعیت فلورانس پرس و جو کردند.
دانته و ورژیل ، صدای آبشاری را میشنوند.
به آبشار نزدیک میشوند ، ورژیل طنابی که دور کمر دانته بود را از او گرفت و به پایین آبشار انداخت،
ورژیل ، با این کار هیولایی زشت ، وحشتناک و نفرت انگیز رو بیدار کرد و به بالای آبشار کشوند.
نام این هیولا ، جریون (Geryon)بود.به عقیده دانته ، این هیولا نماد نفرت انگیز ِ"فریب"بوده.
Geryon
Art pic از Geryon
این هیولا ، از نظر ظاهری ، صورتی مثل انسان ، بدنی بد ترکیب ولی خوش خط و خال ، پنجه های بسیار تیز و دستانی پشم آلود و دمی مانند دم عقرب داشته.
ورژیل به سمت هیولا میره و با اون صحبت میکنه، در این هنگام توجه دانته دوباره به ارواحی که روی خاک ، زیر باران آتش بودند جلب میشه،
ورژیل دانته رو به سمت اونها میفرسته ، و خودش با جریون صحبت میکنه،
دانته توجهش به چند تن از ارواح جلب میشه ، که کیسه هایی با اشکال مختلف ، به گردنشون آویزونه،
دانته با یکی از اونها صحبت میکنه ، ولی یکدفعه هراسان به سمت ورژِیل برمیگرده (دلیلی ذکر نشده)،
ورژیل ، دانته رو روی شونه های جریون ، سوار میکنه و خودش پشت جریون سوار میشه.
جریون انهارو بسرعت به ته پرتگاه میبره ، اونها رو پیاده میکنه و بسرعت دور میشه.
و بالاخره اونها وارد دایره یا طبقه هشتم دوزخ میشن،طبقه فریب و فریبکاری (Fraud).
Fraud
Art pic از Fraud
مشخصا این طبقه ، جایگاه افراد فریبکار و حیله گر بوده.
دانته میگه که ، طبقه هشتم دوزخ ، از ده چاه یا گودال تشکیل میشه،
به بیان دانته ، گودال اول ، جایگاه ارواح گناهکارانی است که آنها هرزگان و دلالان محبت بودن ،
در این گودال ارواح ، در جهت مخالف یکدیگر در حال دویدن بودن ، و نگهبانان آنها را شلاق میزدن،
گودال دوم جایگاه افراد حیله گر و چاپلوس بوده،
گودال دوم مملو از بخار بسیار بدبویی بوده ، که در اون ارواح گناهکار به خودشون سیلی میزدن و گریه میکردن،
در انتهای گودال هم ارواح گناهکاری در رودخانه ای از ادرار و مدفوع دست و پا میزدن و عذاب میکشیدن ،
که اونها همون چاپلوسها بودن.
دانته و ورژیل ادامه میدن ، اونها به گودال سوم میرسند،
به گفته دانته ، در این گودال شکافهایی بوده که ارواح درون آنها بصورت سر و ته زندانی بودن و فقط پاهاشون بیرون بوده،
و روغنی بسیار داغ و مذاب روی انگشت پای آنها میچکیده،که اونها از درد پاهاشون رو بشدت در هوا تکون میدادن،
گودال سوم
دانته متوجه میشه که پاپ بزرگ کلیسا نیز در اینجا زندانیه ،
دانته با او صحبت میکنه ، دانته میفهمه که در این حفره ها ، روحانیونی عذاب میکشن که از مقامشون سوء استفاده کردن،
حاشیه!
و اینجاست که تظاهرات علیه این بازی و کمپانی شروع میشه ،
شکایت ها بالا میزنه ،
و اسم Electroni Arts یا همون (EA)،به Electronic Anti-Christ یا همون (EA)،تغییر نام پیدا میکنه،
اسم کمپانی تا حد زیادی زیر سوال میره ، در حالی که هنوز حرفی از اینکه پاپ قراره تو بازی باشه نیومده!!
تو سایتهای خبرگزاری معتبر،عکس تظاهرات پخش میشه ،
تو فروم های بسیار معروف جنگ و دعوا راه میفته ، فقط بخاطر اینکه یک حیوان احمق خارجی(واقعا منو ببخشین!)میاد شایعه میکنه، دانته باید با پاپ بجنگه!!!!!!
که ثابت کنه ، منم کتاب رو خوندم!
آخه یه ارزن مغز هم خیلی جالبه،دانته واسه چی باید با پاپ بجنگه؟؟!
اگر یکم فکر کنید ، میبینید که اصلا احتیاجی به بودن پاپ در بازی نیست!!
درسته ، دانته تو کتاب میره که جهنم رو از نزدیک ببینه و با گناهکاران صحبت کنه،
درصورتیکه تو بازی میره که بئاتریسه رو نجات بده،
و برای این کار باید با هیولاهای طبقات که نام برده شدن بجنگه!
من تو هیولاها اسم پاپ رو آوردم؟؟!
ادامه داستان...
ورژیل ، دانته رو، روی دوشش میگیره و میبره،
و با هم به سمت گودال چهارم میرن.
آن دو به گودال چهارم میرسند،دراین گودال ارواحی هستند که صرت آنها به پشت چرخیده است،
آنان گریه میکردند و اشکشون روی کمرشون میریخته،
دانته میگه که ، این گودال جایگاه جادوگران و پیشگویان بوده،
که سعی داشتند آینده را ببینند ، اما حالا جلوی پایشان را هم نمیتوانند ببینند.
دانته و ورژیل ادامه میدهند ، تا به گودال پنجم میرسند،
دانته از بالا به این گودال نگاه میکنه ،
به بیان دانته ، گودال مملو از قیر داغ و سوزانی بود که گناهکاران در آن عذاب میکشیدند،
یکی از شیاطین نگهبان ، گناهکاری را میاورد و به داخل قیر پرت میکند،
و در همین حال تعدادی از شیاطین نگهبان به طرف دانته و ورژیل می آیند،
شیاطین نگهبان
ورژیل ، با فرمانده ی شیاطین صحبت میکنه ،
به گفته دانته ، آنها قابل اعتماد به نظر نمیامدند ،
آنها گفتند که پل گودال ششم فرو ریخته ، ولی پلی در انجا هست که میتوانید از آنجا بروید،
و تعدادی از شیاطین را با آنها همراه کرد.
هنگامیکه دانته و ورژیل از کنار گودال پنجم عبور میکردند،
یکی از ارواح گناهکار سر خود را از قیر بیرون میاورد،
شیاطین بسرعت بسوی او میروند تا نیزه ها و چنگالشان را در بدن آنها فرو کنند،
شیاطین نگهبان
دو تن از شیاطین ، بر سر گرفتن آن روح با هم دعوا میکنن ، که هر دوشون به داخل قیرها میفتند.
دانته و ورژیل از فرصت استفاده میکنند و به طرف گودال ششم فرار میکنند ،
ورژیل، دانته رو به دوش میگیره و از گودال ششم پایین میرن.
در این گودال ارواحی هستند ، که صورتهایی رنگین دارند،وشنلهای کلاهداری که از بیرون ، طلایی رنگ است به تن دارند،
گودال ششم
به گفته دانته ، داخل این لباسها از سرب بسیار سنگینی پرشده ، که کمر ارواح زیر آن خم شده بود و به سختی راه میرفتند،اینجا جایگاه افراد دورو و نیرنگ باز بوده،
و زیر پای اینها ، عابدان دروغگویی بودند که به صلیب کشیده شده و زیر پای آنها خرد و له میشدند.
پل این گودال فرو ریخته بود ، آنها با زحمت بسیار به بالای گودال هفتم رسیدند،
دانته میگه ، داخل این گودال مارهای بزرگ و خطرناکی به دور ارواح پیچیده شده بودند و مدام آنها را نیش میزدند
گودال هفتم
یکی از گناهکاران وقتی به ماری نزدیک میشود ، مار گردن او را طوری نیش میزند ، که او در جا به خاکستر تبدیل میشود،
اما دوباره به حالت سابق خود بر میگردد،
دانته با او صحبت میکند و متوجه میشود که او اموال مسجدی را میدزدیده ولی کسی دیگر به جای او مجازات میشده،
همچنین او وقایع آینده فلورانس را پیش بینی میکند.
دانته بازهم تعریف میکند ، ماری دیگر ، دور گناهکار میپیچد و او را به زمین میکوبد،
گودال هفتم
هیولایی نیمه انسان و نیمه اژدها برای شکنجه او سر میرسد،
سه روح دیگر از افراد فلورانس هستند ،
ماری به دور یکی از آنها میپیچد ، گونه او را نیش میزند ، و آنقدر فشارش میدهد که در یکدیگر ادغام میشوند،و موجودی که نه انسان است نه مار ، پدید می آید.
گودال هفتم
ماری به آن دو روح حمله میکند،شکم یکی از آنها را به گونه ای نیش میزند ،که از شکم و دهانش دود خارج میشود،
و روح نیش خورده به مار و مار به انسان تبدیل میشود ، ولی روح سوم تغییر حالت نمیدهد.
دانته و ورژیل به زحمت از گودال هفتم بالا میروند ، وبه گودال هشتم میرسند،
در این گودال ، ارواح به داخل گلوله های آتشین دست و پا میزدند ولی صورت آنها پیدا نبود،
دانته با اجازه ورژیل ، با یکی از آنها به اسم اولیس(Olysse) یا همون ادیسه(Oddysse) صحبت میکند.
(کسی که پیشنهاد ساخت اسب چوبی تروا را برای نفوذ به شهر میدهد)
اولیس ماجرای آخری سفر دریای خود را برای دانته می گوید.
دانته میگوید ، اینجا جایگاه ارواح فریبکار است.
دانته و ورژیل ادامه میدهند ، که با صدای یکی از ارواح متوقف میشوند،
او یکی از افراد زیرک ایتالیایی بوده چندیدن بار علیه پاپ شورش کرده ، ولی در نهایت توبه کرده،
او به سمت کلیسا میرود ، ولی پاپ برای استفاده از تجربیات زیرکانه او ، با وعده آمرزش گناهان و بهشت او را خام میکند.
دانته و ورژیل به سمت گودال نهم میروند .
وقتی به گودال میرسند میبینند که ارواح به طرز وحشتناکی شکنجه میشوند،
نگهبانان اعضای آنها را با شمشیر قطع و یا نصف میکردند اما پس از مدتی ، اعضا به حالت اول باز میگشت.
گودال نهم
اونی که سینه اش رو شکافته بلا نسبت حضرت محمد(ص)
و اونی که سرش شکافته بلا نسبت امام علی(ع)
و در اینجاست که به گفته دانته ، حضرت محمد(ص)و امام علی(ع)،در آن مجازات میشدند.
و متاسفانه باز هم حاشیه...!
باز هم به دلایلی که در حاشیه اول گفتم ،
اصلا هیچ خبر یا سندی مبنی بر اینکه حضرت محمد و امام علی داخل بازی هستند نیست!
و باز اون حیوان احمق خارجی(بازهم عذر میخوام!)شایعه کرد که پیامبر مسلمونها تو بازی هست و باید باهاش بجنگیم!!!!
آخه چرا ؟؟؟ واسه ی چی؟!دلیل جنگیدن با حضرت محمد چیه؟!
آخه دلیلی نداره که دانته با حضرت محمد بجنگه !!!
داستان...
طبق قولی که دادم ، متن انگلیسی به همراه معنی رو براتون میگزارم،
توجه کنید که این قسمت ترجمه نشده،
و واقعا متاسفم برای مترجمانی که اصل امانتداری در ترجمه کتب را فراموش کرده اند و هر جور دلشون میخواد کتاب رو "مینویسن".این یک اصل مکتوب است و از خودم در نیاوردم.
این هم قسمت ترجمه نشده :
با توجه به صحبتهای دانته و حضرت محمد(ص)،اینجا جایگاه افراد تفرقه انداز و منافق بوده.
No barrel, even though it's lost a hoop
or end- piece, ever gapes as one whom I
saw ripped right from his chin to where we fart
هیچوقت بشکه ای که بدنه اش شکسته باشد ندیده ام،به اندازه ی کسی که از زیر فک تا آنجا که باد خارج میشود(مقعد)،شکافته شده باشد!
his bowels hung between his legs, one saw
his vitals and the miserable sack
that makes of what we swallow excrement
روده اش بین پاهایش آویزان بود،و دل و جگرش و چیزی که ، آنچه میخوریم را تبدیل به مدفوع میکند ،پیدا بود.
While I was all intent on watching him,
he looked at me, and with his hands he spread
his chest and said: "See how I split myself
زمانی که من محو تماشای او بودم ، به من نگاه کرد و با دستهایش سینه اش را شکافت و گفت :ببین چگونه خود را پاره میکنم!
See now how maimed Mohammed is! And he
who walks and weeps before me is Ali,
whose face is opened wide from chin to forelock
ببین چگونه بدن محمد پاره میشود،و او که جلوی من راه میرود و ازفرق تا چانه اش نصف شده و گریه میکند ، علی ست!
And all the others here whom you can see
were, when alive, the sowers of dissension
and scandal, and for this they now are split
و همه کسانی که میبینی،زمانی که زنده بوده اند ، نفاق و کینه ایجاد کرده اند ، و به همین دلیل اینگونه شکافته شده اند.
Behind us here, a devil decks us outso
cruelly, re-placing every one
of this throng underneath the sword edge when
پشت ما دیوی است ، که بیرحمانه ما را میشکافد ، و این روال ادامه دارد
we've made our way around the road of pain,
because our wounds have closed again before
we have returned to meet his blade once more
زیرا وقتی ما این دور غم انگیز را میرنیم ، شکاف ها بسته میشود ، ولی ما دوباره به او میرسیم.
But who are you who dawdle on this ridge,
perhaps to slow your going to the verdict
that was pronounced on your self-accusations
اما تو کیستی که روی صخره ها ایستادی ؟شاید وقت تلف میکنی تا دیرتر به کیفر گناهانت برسی!
Death has not reached him yet," my master answered,
"nor is it guilt that summons him to torment;
but that he may gain full experience
استاد بزرگم(ورژیل)جواب داد : مرگ هنوز سراغ او نیامده و عذاب گناهی برای او نیست،بلکه اینجاست تا تجربه ای ارزشمند بدست آورد!
I, who am dead, must guide him here below,
to circle after circle, throughout Hell:
this is as true as that I speak to you
من کسی هستم که مرده ، باید او را دایره به دایره در دوزخ راهنمایی کنم ، این به اندازه که با تو صحبت میکنم حقیقت دارد!
ادامه...
دانته که به شدت محو تماشای ارواح گودال نهم بود،با صدای ورژیل به خود آمد و به راه افتادند.
آنها به گودال دهم رسیدند.
گودال دهم
در گودال دهم ، گناهکاران فریادهای وحشتناک و بلندی میکشند که دانته مجبور شد گوشهایش را بگیرد!
در این گودال ارواح جاعلان و سند سازان عذاب میکشیدند،
بدن ارواح این گودال به بیماریهای دلخراشی مبتلا بود،
بدن برخی از آنان ، پر از زخم و ضایعاتی ست،که گناهکاران به شدت آنها را میخارانند و آنها را میکنند تا لحظه ای دردش را فراموش کنند.
گودال دهم
دانته با یکی از آنان که قبلا ادعای کیمیاگری میکرده گفتگو میکند.
همانطور که دانته با او گفتگو میکند ، روحی خشمگین به کیمیاگر حمله میکند و دندانهایش را در گردن او فرو میکند.
این روح خشمگین دختری بوده ، که در قالب زنی دیگر با پدرش نزدیکی کرده.
گناهکار دیگری با لبی آویزان و شکمی بسیار بزرگ و پر از گند آبه و کثافت ، که توان راه رفتن را از او گرفته بود.
او به گناه جعل سکه در عذاب بود.
از دو روح دیگر از شدت تب دود بلند میشد ، که به گفته دانته یکی از آنان زلیخا بود و دیگری یکی از خائنان تروا.
این ارواح مدام با هم درگیر میشدند.
دانته که محو تماشای درگیری آنان بود ، با سرزنش ورژیل به خود می آید و به راه میفتند.
آنها به محیطی نیمه تاریک میرسند ، دانته سایه هایی از برجهای بلندی میبیند،
که ورژیل میگوید،آنها برج نیستند ،آنها غولهایی هستند که از کمر به پایین در زمین گرفتارند،
غولها
یکی از این غولها نمرود(Nimrod)است که شیپوری به گردن دارد،و دیگری افیالتس(Ephialtes)که قصد مبارزه با خدایان رو داشته.
نمرود
آنتئوس(Antaeus)، غول دیگری است که آزاد است.
ورژیل ، با تعریف و تمجید از آنتئوس ، او را راضی میکند تا آنها را با داخل چاه که جایگاه شیطان و یهودا(کسی که به حضرت عیسی خیانت کرد)است ،ببرد.
آنتئوس
با دست آنتئوس ، دانته و ورژیل به انتهای چاه و ابتدای دایره یا طبقه نهم دوزخ میرسند.طبقه خیانت(Treachery).
Treachery
معلومه که در این طبقه خیانت کاران عذاب میکشیدند.
دانته متوجه میشه که زیر پاش دریاچه یخ زده ای هست ، که ارواح در اون یخ زدن و فقط صورتهای کبودشون پیداست.
اسم این دریاچه کوسیت (Cocyte)بوده.(عکس بالا)
اینجا ارواح خائن به والدین و وطن ، مجازات میشن.
دانته متوجه دو روح میشه که یکی از اونا حریصانه مغز دومی رو میخوره،و استخونهاش رو خرد میکنه و میخوره،
Conte Ugolino
دانته از او میخواد تا دلیل این کارش رو بگه.
اسم این روح کنت اگلن(conte Ugolino)بوده،
و خلاصه داستان اینه که،کنت اگلن ساکن شهر پیزا بوده و عضو حزبی به نام گیبلین،
بعد از مدتی میره داخل حزب مخالف ، یعنی گلفها و با توطئه ،بالاترین قدرت شهر رو تصاحب میکنه.
سال 1284،پیزا توی یک جنگ دریایی شکست سختی میخوره و کنت اگلن ، قدرت و محبوبیتش رو از دست میده،
اسقف شهر،که رهبر حزب گیبلین هم بوده ، مردم رو تشویق میکنه تا علیه اگلن شورش کنن،
در همین احوال ، خوانواده های قدرتمندی مثل ،گوالاندی ، لافرانکی وسیسموندی ،با اسقف همراه میشن.
اگلن با دوتا از بچه هاش و دو تا از نوه هاش ، تو یک برج که بعدها به برج گرسنگی معروف شد زندانی میشن.
Conte Ugolino
یک روز اسقف،دستور میده در زندان رو قفل کنن و کلیدشو به رودخونه بندازن.
اگلن هشت روز زنده میمونه ، ولی بچه ها در عرض شش روز از گرسنگی تک تک تلف میشن،و خود اگلن کور میشه تا اینکه میمیره.
دانته در ادامه ارواحی رو میبینه که سر و ته یخ زدن،
ورژیل توضیح میده که اینها هنوز زنده اند،ولی روحشون به اینجا سقوط کرده،وشیاطین اونها رو تحت فرمان خودشون در آوردند.
آنها راهشون رو ادامه میدن،تا اینکه دانته شکل مبهم ساختمانی رو میبینه و برای فرار از باد سرد و سوزان ، پشت ورژیل پناه میگیره.
ورژیل ،پادشاه قلمرو عذاب و شکنجه رو به دانته نشون میده.
این شما و این هم دوست خوبمون شیطان(Lucifer).
لوسیفر
لوسیفر یا همون شیطان ، هیولایی ست ، که تا سینه در یخ است،او دو صورت دارد،
یکی سفید و دیگری سیاه که روی شانه اش قرار دارد.
و این سرما حاصل تکان دادن بالهای خفاش مانند لوسیفر است.
دانته شرح میدهد،او با چشمانی اشک آلود و دهانی کف آلود از خون ، گناهکاران را با دندانش خرد و پاره میکرد و یهودا بیشترین شکنجه را تحمل میکرد.
ورژیل ، دانته رو روی دوش میزاره و از موهای زبر هیولا پایین میره،
ورژیل به دانته میگه که ، وقتی بالای بدن هیولا بودیم در نیمکره شمالی بودیم،
وقتی پایین آمدیم در نیمکره جنوبی قرار گرفتیم.
ورژیل تعریف میکند که،شیطان پس از خیانت به خدا،از آسمان به نیمکره جنوبی سقوط میکنه و تا مرکز زمین پیش میروه،
بگونه ای که ،نیمی از بدنش در یک نیمکره و پاهایش در نیمکره ی دیگر قرار داره،
مالک دوزخ در واقع خود در دوزخ آویزان است!
خروجی دوزخ
دانته و ورژیل از یک غار که نهری کوچک در آن جریان داشت ، خارج شده و به سمت نیمکره جنوبی و برزخ حرکت کردند.
سفر به دوزخ دانته و ورژیل به پایان میرسد و آنها بسوی برزخ و بهشت راهی میشوند.
پایان
نتیجه گیری شخصی : در این که داستان در نوع خودش یکی از بهترینهاست ، شکی نیست ،
ولی قسمتهاییش که ترجمه نشده بود،با اینکه مخالف بودم و هستم با اینکه اصول ترجمه رو زیر پا بگزاریم،
به همه و خودم حق میدم که بخوایم اعتراض کنیم ، از نوع جواب دادن به سوال ، نه پاک کردن صورت مساله!!
ولی اعتراض به داستان "بازی" ، بدون هیچ دلیل و سندی رو منطقی نمیدونم و به شخصه نمیپذیرم!
به نظر همه دوستام که همه شما باشین،احترام میگزارم ،در صورتی که منطق پشتش باشه.
بالاخره داستان جهنم دانته هم تموم شد،
در آخر هم از تمام دوستانی که لطف کردن و به من دلگرمی دادن برای ادامه ی کار،
بی نهایت سپاس گزارم،
ضمنا ، قصد دارم برای خودم ،برزخ رو ترجمه کنم.
اگر مایل بودید،بگید تا بگزارم ، خوشحال هم میشم
اگر نه بگید ، تعارف که نداریم با هم !درسته؟
پس تا بعد ، فعلا![]()