تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 17 از 28 اولاول ... 713141516171819202127 ... آخرآخر
نمايش نتايج 161 به 170 از 275

نام تاپيک: گپ و گفتگوی دوستانه پیرامون موضوعات علمی

  1. #161
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض

    سلام
    سلام

    یک سری از سوالات ناشی از کنجکاوی محض من توسط دوستان پرسیده شد ! ممنون اگه به این سوالات منم جواب بدید
    حتما پاسخ میدم

    به نظرت خلاقیت یعنی چی؟ و بزرگترین کار خلاقانه ای که کردی چی بوده؟
    خلاقیت رو نمی شه تو کلمه تعریف کرد حداقل من نمی تونم تعریف کنم . اما به شدت معتقدم خلاقیت یه جورایی ذاتی است و به هیچ عنوان اکتسابی نیست. مثلا خلاقیت وودی آلن رو چطور میشه با تمرین بدست آورد؟ من تا حالا کار خلاقانه ای نکردم اما ایده زیاد دارم برای فیلم ، فیلم کوتاه و داستان و...

    جواب دندون شکن یعنی چی !؟
    من کلا تو پاسخ به این شکل سئوالها خیلی بی استعدادم . پاسخ دندان شکن یعنی یه جوری باشه که جای گفتگو برای طرف مقابل نذاره.

    ذهنت چقدر تو سربازی نجاتت میده! دلت برا ی کتابهات تنگ میشه!؟ کدوماشون؟

    نمیدونم امیدوارم خیلی کمکم کنه اما محیط سربازی یه جورایی برای آدمای مثل من جای مانور باقی نمی گذاره. باورت میشه بیشترین دغدغه ام کتابها و فیلمهامه ؟ من اینقدر روی جراید و کتابها و فیلمهام حساسم که مادرم جرات نمی کنه بدون هماهنگی یک دونه ای از اون ها رو استفاده کنه. برای بیشترشون دلم تنگ میشه . اما برای این ها بیشتر دلم تنگ می شه : تمام رمان هایی که دارم ، تذکره اولیا ، فیلمنامه هایی که از بیلی وایلدر دارم ، جامعه شناسی نخبه کشی ،تفسیر خواب (فروید) ، قدرت اسطوره (جوزف کمبل)و تسلی بخش های فلسفه ،سرگذشت فلسفه و...

    با آدمهایی که به خاطر تیتر سراغ کتاب و فیلم میرن حتماً رو درو شدی! سیاست رفتاریت در مقابل اینجور ادمها چی بوده!؟

    والا من این رویه رو که دوست ندارم چون در هر شرایطی محتوا مهمه و ارجحیت داره. من با کلی آدمها سر اعتقاداتم دعوام شده . چون بی نهایت رک هستم و راحت نظرمو میگم . به یکی از دوستام گفتم کوئیلو یک شومن هست و نویسنده نیست باور کن می خواست من رو کتک بزنه . اما در وجه اول سعی می کنم با دلایل منطقی و بدون توهین متقاعدشون کنم اگه نتونم بی خیال میشم البته اگر با اون فرد صمیمی باشم یه موقع دیدی به نویسنده مورد علاقه اش چیزی هم گفتم .

    تا حالا شده به کسی کتاب قرض بدی بهتون پس نده!
    تا دلت بخواد. اصلا یه بزرگی گفته : "کتاب به کسی امانت ندهید چون من یک کتابخانه از کتاب های به امانت گرفته شده دارم"، و یک بزرگ دیگری گفته :"احمق کسی است که کتابی را به کسی قرض بدهد و احمق تر کسی است که آن کتاب را برگرداند" . من خیلی از کتابها رو مجبور شدم دوباره بخرم چون قرض گیرنده نه تنها کتاب رو پس نمیده بلکه اگر بهش بگی هم بهش برمیخوره.

    به جز در دنیای مجازی کامپیوتر ، عضو گروههای فرهنگی دیگه ای هم بودی!؟

    بله . یک جمعی بودیم توی نشر قصه . چند تا جوان که اکثرا یکی دوسالی از من بزرگتر بودن . ما قصد ساختن فیلم کوتاهی رو هم داشتیم . من فیلمنامه اون فیلم رو هم نوشتم که فوق العاده خوب از آب در اومد اما یک ماه بعد در عین ناباوری یکی خیانت کرد و قصه رو به یک فردی فروخته بود و یارو هم اتفاقا جایزه اول جشنواره فیلم کوتاه رو برد. خوب گروه بعد از اون از هم پاشید . الان هم یک گروه با بچه های پی سی داریم که واقعا داریم خوش می گذرانیم . قرار میذاریم .سینما می ریم . میریم پارک . درباره فیلم صحبت می کنیم و .... . اما گروه فرهنگی عضو نبودم فقط یه مدتی توی سینما تک عضو بودم که گروه فرهنگی محسوب نمیشه.

    به نظرت تقسیم بندی اثار هنری تو سبک های مختلف کار درستیه! اگه جوابت مثبته ویلیام ترنر(نقاش) را جزو رمانتیک ها می دونی یا امپرسیونیست ها! ( در صورت عدم شناخت ترنر پاسخ به این مهم نیست)

    والا هم یک سری ویژگی های خوب داره و هم یک سری وجوه منفی. خوب من ایشون رو نمی شناسم . تو سینما ما مفهومی به نام ژانر داریم که برای مطالعه آثار سینمایی خیلی راهگشا است . مثلا نگاه کن یکی می خواد درباره سینما اطلاعات یاد بگیره من بهش توصیه میکنم یک ژانر رو برای شروع انتخاب کنه و بره یک مدت فقط ازاین ژانر فیلم ببینه و عناصر مشترک رو توش پیدا کنه . مثلا ژانر معمایی . بعد از دیدن 10 فیلم فرد می بینه کلی اطلاعات مفید کسب کرده مثلا تو خیلی از این ها اتفاقات مشابه ای میفته.کلیشه هایی وحود داره و .. اگر اطلاعات تو این زمینه خواستی یه کم اطلاعات دارم که بتونم کمک کنم.

    نظرت دربارهء صندلی داغ چیه!

    خیلی خوبه اگر سئوالات شخصی پرسیده نشه . من از تجسس تو امور شخصی بیزارم . کلا ایده ی خوبیه. من خودم سه روز قبل از ایجاد این تاپیک تو انجمن فیلم یک تاپیک مثل همین زدم . پس مشخصا با صندلی داغ موافقم . البته تو اجرا ما یه کم با این انجمن فرق میکنیم . من نمی ذارم هر کس سئوال کنه بلکه اون کسی که دوست داره سئوال کنه باید ابتدا بیاد به مصاحبه کننده سئوال ها رو بده و در صورت تایید سئوالات رو مصاحبه کننده از مهمان بپرسه.

    اصولا با طرفداران کدوم نویسنده که ازش راضی نباشی حاضر نیستی در بیافتی!؟
    آنتونی رابینز (نویسنده کتابهای موفقیت) . اکثرا روی رابینز تعصب شدید دارند و من ترجیح می دم باهاشون در نیفتم.

    زیباترین موجودی که دیدی کی و یا چی بود ! تا به حال به عنوان یه نویسنده سعی کردی وصفش کنی؟

    من این سئوال رو شاید درست نفهمیدم . زیباترین چیزهایی که دیدم تو طبیعت بودند مثلا یک آبشار تو بیشه است که فوق العاده زیبا بود .
    نه وصفش نکردم.

    به نظرت فاصله بین خوندن دوتا کتاب چقدر باید باشه ! منظورم اینه که چقدر حاضری روی کتابی که به تازگی تموم کردی فکر کنی؟

    والا اگه شاهکار بخونی باید تا یکی دو هفته بذاری مزه اش زیر زبونت بمونه . اگه کتاب خوب بود چند روز و اگه متوسط بود که هیچ قانونی ندارم واسش.

    چرا برای مرگ مارکز حاضر نیستی ولی برای مرگ اون پیرمردی که میشناختی و مرد از خدا تشکر کردی؟

    خیلی فرق میکنه من مارکز رو از نزدیک نمی شناسم . دوست دارم مارکز باشه و کتاب بنویسه پس به همین خاطر از خدا می خوام چند سال هم از عمر خودم برداره بگذاره رو عمر مارکز .چون اون آدم با ارزش تری ست نسبت به من.


    ببخشید اینا کاملاسخنان یک آدم فضوله وهر جور اسم دیگه ای که روی این سوالها بذارم دروغه!

    موفق باشی و تشکر!
    مرسی از پرسش هاتون.










  2. این کاربر از mehrdad21 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #162
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض

    سلام مهـــــــــرداد

    خوبی ؟

    سلام رفیق قدیمی
    شکر .خوبم.

    فکر میکنم امروز یا فردا ، دیانلا بیاد و یه لوح تقدیر بهت بده. یعنی چی ؟ یعنی اینکه جمع کنید کاسه کوزه هاتون رو برین خونتون. پس تا دیر نشده سوالا رو ازت بپرسم.

    1- گفتی که عضو کتابخونه نیستی. و گفتی فقط تنبلی در پس دادن کتاب باعث این شده. البته دلیل قابل قبولیه. ولی من هم تا حدودی با عضویت تو کتابخونه موافق نیستم. تا جایی که میشه آدم باید کتاب رو بخره. هم به خاطر کمک به ناشران ، نویسنده ها و ... و هم به خاطر اینکه دوست دارم کتابی رو که بهش علاقه دارم همیشه جلوی چشمم باشه.
    البته شاید بعضی کتابها باشه که بهتره از کتابخونه گرفته بشه یا منبعی برای تحقیق باشه که بهتره از کتابخونه استفاده شه.
    و همچنین هستند کسایی که شاید نتونن کتابی رو بخرن و بودن کتابخونه خیلی میتونه به اونها کمک کنه.
    ولی جمعیت فراوانی هستند که میتونن به جای خرج الکی مقداری رو برای تهیه کتاب اختصاص بدن.
    موافقی ؟

    موافقم. من یک سال به مدت چند روز تو غرفه نشر قصه تو نمایشگاه کتاب به دوستم کمک می کردم . واقعا خیلی تاسف خوردم. مثلا خانمی می اومد میخواست کتاب بخره خیلی زورش می اومد و حاضر نبود سه هزار تومن بابت کتاب پرداخت کنه اما به راحتی می رفت و چندین برابرش رو تو نمایشگاه غذا می خرید و تناول می کرد . چرا؟ خیلی ها میان نمایشگاه کتاب و مطبوعات برای اشتانیون ها اصلا دنبال کتاب نیستند. خیلی ها هم که کتاب میخرن کنکوری هستند، و رمان و ... نمی خرن.

    من با عضویت تو کتابخانه موافقم اما میگم حتما باید کتابهای خوب رو خرید چون یه عمر همدم آدم هستند. هیچ وقت شعری که تو فارسی دبستان خوندیم رو فراموش نمی کنم . واقعا رفیق و همدم و دوست بهتر از کتاب(خوب) میشه گیر آورد؟ البته یه سری مشکلات هم به سیستم آموزشی بر می گرده . تو هیچ جای دنیا به جز ایران و پاکستان این قدر روی دروس پایه مثل فیزیک و ریاضی و شیمی مانور نمی دن. تو ژاپن یک فارغ التحصیل دبیرستان تا موقع اتمام درسش حداقل 50 تا از رمان های کلاسیک رو در کلاسش می خونه و با دوستاش در این مورد بحث میکنه . خوب معلومه که این بعدش هم میره سراغ ادبیات . تو کشور ما به جای این که انسان بودن و رعایت حقوق دیگران ، ادب و.. ارزش های دیگر را یاد بدهند چیزهایی یاد می دهند که بعد از چند ماه به کلی فراموش میشه .

    بسیاری از ناهنجاری ها در سطح اجتماع حاصل نبود آموزش صحیح هست که حتما باید در دوران تحصیل بهش پرداخت.


    2- به کتابهای رابینز اشاره کردی. نمیدونم چرا این کتابها رو که میبینم یه جوری میشم. همش شعار . چند وقت پیش کتاب "حکایت دولت و فرزانگی" رو خوندم. خواستم ببینم چی نوشته توش که یه کارمند ساده در انتهای کتاب نوشته میشه با راهنماییهای دولتمند تونست در کمتر از 6 سال صاحب نخستین میلیون دلار خودش بشه. وقتی خوندم چیزی جز شعار توش ندیدم.
    به هر حال کتابهای پرفروشی هستند. مخصوصا اینکه به نظرم ساخته شدن برای هدیه دادن یا گرفتن.

    ماریو جان من الکی این ها رو نفی نمی کنم من تقریبا مهمترین آثار این نوع روانشناسی سطحی رو خوندم. 5 جلد به سوی کامیابی ، موفقیت نامحدود در 21 روز ، چند تا کتاب از ریچارد بندلر ، ان ال پی در 21 روز و...... اگر بخوام اسم ببرم سیاهه طولانی ای میشه
    بعد دیدم این ها همشون دارن یک حرف رو تکرار میکنن. اکثرشون دارن خوشبینی رو به جای واقع بینی تبلیغ می کنن . بعد به صورت اتفاقی مقاله ی خوبی تو ریدرز دایجست(اگه اشتباه نکنم ) خوندم درباره ی کتابی که در آمریکا منتشر شده به نام "من پنیرت رو جابجا کردم" که پاسخی کوبنده و انتقادی به کتاب مشهور " چه کسی پنیر مرا جابجا کرد بود" . این ها جرقه هایی شدند برای پیگیری بیشتراین موضوع رفتم سراغ چند تا اهل فن و یکی از بهترین هاشون که چندین کتاب هم درایران چاپ کرده به من گفت اصلا ان ال پی به صورت علم در دنیا و خود آمریکا ثبت نشده و یه سری حرف هست فقط . و راهنمایی کرد من رو تا متون کلاسیک
    روانشناسی رو بخونم . من هم رفتم سراغ فروید ،لاکان ، یونگ و ... دیدم دنیای بی نظیری وجود داشته و من ازش بی اطلاع بودم و هرچی جلو تر رفتم بیشتر به شارلاتانیسم کتابهای رابینز و نویسنده های مشابه اش پی بردم .

    من حتی این کتاب ها رو برای هدیه هم مناسب نمی دونم چون این ها نهایت تاثیرش یک روزه و در همون سطح باقی می مونه . من ترجیح می دم یک جلد کتاب شعر هدیه بدم که بشه بارها خوندش.

    3- میدونی وجود کسایی مثل شما برای هر انجمنی غنیمته. هم اطلاعات زیادی در چند زمینه داری و هم فکر میکنم وقتش رو ، و هم شایستگی اونرو که بخوای حتی مدیریت قسمتی و یا همکاری در چند بخش دیگه رو برعهده داشته باشی.
    ولی ناگهان دیدم که تو قسمت "تشکر و تودیع" ، بخاطر مسائل و مشغله های شخصی !!!؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!...!!! دیگه حتی همکاری هم نداری. الان هم که دیگه داری چند ماهی میری. امیدوارم وقتی برمیگردی ارزشت رو بیشتر بدونن.
    اینهم یه اخلاق قشنگ ما مثلا ایرانیهاست دیگه .
    خب حالا این سوالش کجاست ؟ فکر کنم همش سوال بود. دی

    نظر لطفته.

    والا من اول از همه تشکر میکنم که من رو مدتی همکار کردند و در جمع خودشون راه دادند.اما همین جا شفاف بگم به هیچ عنوان بحث مشغله و.. وجود نداشته و من بر کنار شدم . این رو هم حقشون میدونم که هر وقت احساس کردن دست به تعویض بزنن درست مثل فوتبال.
    من تو این حدود یکسال زمان کافی داشتم برای به اشتراک گذاشتن چیزهایی که می دونم . اما برخوردها در بعضی موارد خوب نبود . بعضی مواقع فیدبک های خوبی نگرفتم از تاپیک ها و... . من رشته اصلیم کامپیوتر و می تونم ادعا کنم اطلاعاتم هم در زمینه های کامپیوتری در حد مناسبی است اما اون جا نشد که فعالیت کنم. خیلی دوست داشتم تو این یکسال زمان بیشتری رو به پی سی اختصاص بدم اما پاره ای مسائل مانع این کار شد. من پی سی و کاربرهاش رو دوست دارم چون چند تا هستند که بی نهایت برای من عزیز هستند و برای من از رفیق های حقیقی ، واقعی تر و حقیقی تر هستند یکی از اون ها هم بی تعارف خودتی . اون صندلی داغ گذشته باعث شد دوست های خوبی مثل تو و پایان پیدا کنم .

    4- قرار بود تاپیک صد سال تنهایی رو ایجاد کنی. درسته ؟ میتونی بگی دقیقا این صد سال تنهایی داره به کدوم عضو خونواده بوئندیاها اشاره میکنه ؟ منظورش ارسلا نیست ؟ یا چیز دیگست ؟


    والا قرار بود خیلی کارها بکنم اما همونطور که در پاسخ قبلی گفتم اون استقبال که باید بشه رو ندیدم . من یکی از خدمتهایی که میخاستم به پی سی کنم این بود که کارگاه داستان و نقد داستان راه بندازم اما می بینم اون خروجی که میخوام رو نداره . یا تو انجمن اخبار دوست داشتم یک تاپیک داشته باشیم که نگاهی تحلیلی به اخبار داشته باشه . مثلا من عاشق کارهای حرفه ای روزنامه نگاری هستم ، نمی دونم این اکونومیست انگلیسی زبان رو می خونی یا نه ؟ من عاشق تیم حرفه ای این ها هستم . هر سری یک موضوع رو می برن زیر ذره بین . در آخرین شماره که 4 اکتبر اومده بیرون یک بخش ویژه درباره ی مقایسه ی مک کین و باراک اوباما دارند . فقط می تونم بگم عالیست . اینقدر حرفه ای کار کردند که فقط آرزو و حسرت برای ما و روزنامه های ما باقی می مونه . تیترهای فوق العاده ای هم انتخاب می کنه این نشریه مثلا در این شماره تیتر زیبای "جهان در لبه پرتگاه " رو انتخاب کرده که اشاره ای است به بحران اعتبارات بانکی در ایالات متحده .

    حالا از بحث دور نیفتیم. من هنوز هم مشتاق هستم که بالاخره یک روز تاپیک صدسال تنهایی رو بزنم و این رو کمترین ادای دین به کتابی می دونم که خوندنش واسه من لذت کامل بود. والا خودت که می دونی تو رمان به تعداد سال ها اشاره نمیشه و منتقدان باور دارند بیشتر ازصد سال این اتفاقات رمان ، رخ می ده . منظورش به نظر من همون اورسلا ست . حالا احتمال داره شخصی دیگر نظرش با من یکی نباشه .

    5- غروب خورشید رو بیشتر دوست داری یا طلوع اون رو ؟
    من غروبش رو بیشتر دوست دارم . یک حس خاص توصیف نشدنی بهم دست میده وقتی غروب خورشید رو می بینم.

    6- چرا مرگ برای انسانها اینقدر سخته ؟ دیدن دنیایی جدید به نظرت هیجان انگیز نیست ؟

    والا فارغ از هیجان انگیز بودن یا نبودن ، به نظر من ناشناخته بودن دنیای جدید یه مقدار ترسناک هست. مرگ همیشه و تا ابد یکی از دغدغه هام بوده و خواهد بود . برای من مرگ خیلی سخته چون نمیدونم دقیقا چه چیزی انتظارم رو تو اون دنیا می کشه.یک رمانی گوردر داره به نام دختر پرتقالی که درباره پدری است که ده دوازده سال قبل فوت کرد و نامه ای برای پسرش نوشته و از عشقش در دوران جوانی صحبت کرده و .... این رمان با این که مورد پسند من نبود اما چند لحظه و پاراگراف فوق العاده داشت .

    یکی از آن قسمتهای جذاب :

    " وقتی به این می اندیشم که روزی باید بروم و ازاین جا دور بمانم ، آن هم برای همیشه ،بی نهایت خشمگین می شوم .حس می کنم یک شوخی ناجور در میان است . زیرا اول کسی می آید و می گوید : بفرما ! دنیا مال توست و بعد می آیند که آن را از تو بگیرند .. با این همه ، من در مرز میان بودن و نبودن ،زندگی را انتخاب می کنم "

    دوست داشتم چند تا از سکانس ها و تکه هایی رو برات بنویسم که نقطه ی مشترکشان مقوله ی مرگ است اما دیدم هم وقت کم کم رو به اتمام است و هم شاید حوصله کاربران سر برود .

    ماریو جان شاید باور نکنی اما در اطرافم و دفترم پر است از جمله هایی که به گونه ای به مرگ ارتباط دارد . روانشناس هم رفتم اما ایشون گفتند مشکل خاصی نیست . این پیرمرد که در همین صندلی داغ گفتم چند وقت پیش فوت کرد رو خیلی دوست داشتم و براش تو دفترم متنی نوشتم که دوست دارم تیتر اولش رو بدونی چون به نظرم تیتر قشنگی است (میدونی که عاشق ژورنالیست و تیتر های زیباهستم) نوشته ام :" و کشتی به راهش ادامه نداد " (این عنوان یک فیلم سینمایی است)

    7- تا چند روز دیگه اینجا هستی ؟ و کی برمیگردی ؟

    والا من تا 30 مهر به امید خدا این جا هستم. احتمالا دیدار بعدی من از سایت در مرخصی میان دوره است که میشه اوایل آذر.اما اینکه بعدش بتونم فعالیتم رو ادامه بدم فقط به شرایط روحی ام بستگی داره .بالاخره یک روزی هم بایدبا این جا خداحافظی کرد.

    موفق باشی

    خوب امیدوارم ببخشید که حوصله همه تون رو سر بردم با زیاد حرف زدن

    ممنون. جدا خوشحالم کردی. خیلی دوست داشتم سئوال بپرسی و الان که دیدم پرسیدی خیلی شاد شدم

    ممنون




  4. 2 کاربر از mehrdad21 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #163
    آخر فروم باز Payan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    شهر تو...
    پست ها
    1,376

    پيش فرض

    سلام بر مهرداد عزيز
    خب اول شرمنده كه سوالاتم موند واسه روز آخر هرچند دوست داشتم چند سري ازت بپرسم و استفاده كنم از دانشت ولي مي دوني كه بشدت سرم شلوغه...

    با فلسفه شروع ميكنيم:
    "فلسفه مثل چيپس مي مونه خوشمزه و بي فايده گاها هم مضر"
    اين جمله من هست در مورد فلسفه البته مربوط به چند وقت پيش گرچه الان يكم تعديل شده:دي
    نظرت راجع بهش چيه؟
    *يه شعر مرتبط با اين جمله:
    كار ما نيست شناسايي راز گل سرخ... كار ما شايد اين است كه در افسون گل سرخ شناور باشيم.

    چرا خيلي علاقه به فلسفه اسلامي نداري؟و مطالعه ات كمه؟

    "هميشه دور زندن به معني پشيماني از راهي كه رفته‌ايم نيست... دور زدن هم جزئي از مسير است"
    نظرت راجع به اين جمله چيه؟

    5-يادمه تو صندلي داغ چندتا مشخصه براي همسر دلخواهت گفتي مثلا اينكه آرايش مختصر داشته باشه ولي الان گفتي از ازدواج متنفري يادمه گفتي توي دانشگاه كسي رو ميخواستي ولي .... خوب اين مشكله خيلي هاست مثل من. منم الان به ازدواج خيلي فكر نمي كنم متنفر نيستم اما علاقه اي ندارم با كسي زندگي كنم كه مثل خريد يه كفش رفتم انتخابش كردم (گرچه با اونچيزي كه تئوري قبول دارم فرق ميكنه) حالا 3 تا سوال:
    چي شد كه توي اين حدود يه سال متنفر شدي از ازدواج؟
    من و تو چي كار كنيم؟
    نكنه منم بعدا به دردت دچار بشم يعني اين بي علاقگيم بشه تنفر؟

    سينما هنر هفتم يا هفت هنر؟
    كتابي كه بهت پارسال دادم رو خوندي؟
    راستي قرار شد يه روز بيام خونتون با هم فيلم ببينيم و... اگه نزدي زير قولت من هستم ها...:دي
    يه بار توي صندلي داغ به يه سبك جديد سوال كردم كه نگرفت دوباره مي خوام اينجا بپرسم:
    اگر اين پرده برافتد؟
    از كجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود؟
    به كجا مي‌روم آخر ننمايي وطنم؟
    نقدها را بود آيا كه عياري گيرند؟
    گيرم كه مي كشيد گيرم كه مي‌بريد.... با رويش ناگزير جوانه ها چه مي كنيد؟

    بعضي تنها از اين رو انديشمند نمي شوند كه حافظه اي زياده خوب دارند-نيچه
    من به اين حرف ايمان دارم و حتي دامنه اش رو خيلي وسيعتر مي دونم نظر تو چيه؟

    يه جمله ديگه از نيچه:
    آن كس كه بسيار شادمان است، بي شك انساني مهربان است، ولي شايد او هوشمندترين نباشد، هرچند به هدفي رسيده است كه هوشمندترين‌ها نيز با تمام هوش خويش در پي آن هستند.

    يه چندتا جمله از خودم (نظر يادت نره ممنون كه به وبلاگم سر زدي من آپم وبلاگ قشنگي داري حاضر به تبادل لينك هستي؟:دي)
    1-تنها گناه روشنفكران اين است كه كسي آنها را در خواب نمي‌بيند.
    2-لذت‌ها محدود به لحظاتند و اندوه‌ها بي پايان
    3-خدا تنها از شدت علاقه به بخشيدن، به ادمي اجازه گناه كردن داده است.
    4-نه ابالفضل(ع)، نه علي اكبر(ع)، نه قاسم(ع) و نه هيچ يك از 72 تن بر عليه يزيد دست به قيام نزدند... آنها تنها حسين (ع) را همراهي كردند.
    5-در گوش انسان‌ها صداهايي است كه هرگز شنيده نمي‌شوند، اين براي اين است كه يكريز در گوش او نجوا مي‌شوند.
    6-وقتي قله را نشانه مي‌گيري دوستان زيادي را در پاي كوه از دست خواهي داد.
    7-هميشه حقير بودند آرزوهاي بزرگ..... وقتي كه بهشون رسيدم

    راستي يه توصيه: سربازي كه ميري فقط به برنامه ريزي آينده‌ات فكر كن مطمئا باش بهترين برنامه‌ريزي رو خواهي داشت گرچه ممكنه خيلي آرماني بشه... يه دعا هم بكن كه شتر از 2 كيلومتري ما هم رد نشه

    -يكي از دلايلي كه من بشدت به زبان فارسي علاقمند هستم وجود كساني مثل:مولانا، حافظ و سعدي در گنجينه اين زبان هست نظرت چيه؟فكر ميكني اگه با آثار بقيه متفكران در زبان هاي ديگه هم آشنايي داشتم باز هم همين طوري بود؟

    *نظرت راجع به دكتر سروش چيه؟من به بعضي از تفكراتش خيلي علاقه‌مندم و قبولش دارم

    نظرت راجع به نامجو چيه؟

    بنظرت چي در اين دنيا مقدم هست؟مثلا علم بر تجربه، بينش بر منش و... چي پايه و مقدم هست؟

    نوسالژي‌هاي زندگي ات چيا هستن؟ميتوني چندتاشونو بگي؟

    من داستان كوتاه رو خيلي بيشتر دوست دارم شايد اين از تبلي ام هست كه حوصله ندارم چندصد صفحه رو بخونم شاهدش هم اينكه تخمه رو خيلي دوست دارم چون سريع نتيجه زحمت رو به آدم برمي‌گردونه:دي حالا چيكار كنم به رمان علاقه‌مند بشم گرچه اين خلاصه رمان‌هاي همشهري رو مي‌گيرم و مي‌خونم‌ها

    به نظرت نيوتن نبوغ بيشتري داشته يا اينشتين؟ من كه ميگم اولي

    شخصيت هاي برحسته و جالب در دنيا برات كيا هستن؟ ميشه يه توضيح مختصر دربارشون بدي؟از اونجا كه ميدونم مورينيو حتما جزو ليستت و ليت من هست و بشدت درباره اش علاقمندم اين رو بيشتر توضيح بده

    چندتا فيلم كه بر اساس واقعيت ساخته شده و خيلي دوستشون داري رو نام ببر من اخيرا چندتا اينطوري ديدم و شديدا عاشقشون شدم!!


    اين نام‌هاي علمي كه براي گياهان و جانوران و... ميذارن و توي مجلات ميبينم بر چه مبنايي انتخاب ميشن و لزومش چيه؟وقتي اسم خيلي بهتر و روون ترش رو مردم مي‌دونن؟

    مينيمال‌هاي پاياني ماهنامه رو خوندي؟ نظرت چي بود؟

    دعوت رو ديدي؟نظرت چيه؟ اگه نديدي بيا باهم بريم ببينيم
    فيلم‌هاي عامه پسند مثل دختر پسري و... كه هيچي نداره نه فيلمنامه نه بازي نه كارگرداني و نه هيچ چيز ديگه توليد ميشن و اتفاقا خيلي هم بهتر از فيلم‌هاي فاخر فروش و بيننده داره نظرت چيه؟چيكار بايد كرد؟
    يه سوالي گفتي از استادمون بپرسم يادته؟پرسيدم و جواب اينكه در انگليسي چندمين وجود نداره اما اگه بخوايم بپرسيم از Which استفاده بايد بكنيم

    ممنون بابت جوابايي كه مي‌دي ... درسم رو ول كردم دارم ازت سوال مي‌پرسم اما شرمنده كه دير شد و خيلي دوست داشتم بيشتر ازت بپرسم... يه عذرخواهي ديگه اينكه ببخش خيلي علمي نشد خودت كه توي جلسات ديدي هيچي واسه گفتن ندارم... فقط يه سري سوال توي ذهنمه كه ديدي خيلي پراكنده و درهم برهم پرسيدم
    پاينده باشي
    Last edited by Payan; 10-10-2008 at 12:45. دليل: سوال ‌هاي * دار جامونده بود

  6. این کاربر از Payan بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #164
    اگه نباشه جاش خالی می مونه m1367m2006's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    پشت بوم ایران
    پست ها
    310

    پيش فرض

    از مهرداد عزیز به خاطر پاسخ به سوالات ممنونم

  8. این کاربر از m1367m2006 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #165
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض

    سلام

    از مهرداد عزیز برای این که یه هفته وقتشون رو در اختیار دوستان قرار دادن و با حوصله و دانش خوبشون به سوالات پاسخ دادن نهایت تشکر رو دارم.

    از ایشون خواهش می کنم که سوالات باقیمونده رو هم پاسخگو باشن و بنا به روال تاپیک یک پدیده ی علمی یا یک موضوع علمی رو که براشون خیلی جالب توجه هست با دوستان به اشتراک بذارن.

    باز هم تشکر می کنم.

    همیشه موفق باشید

  10. 4 کاربر از Marichka بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #166
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض پاسخ به پرسش های Payan

    سلام بر مهرداد عزيز
    خب اول شرمنده كه سوالاتم موند واسه روز آخر هرچند دوست داشتم چند سري ازت بپرسم و استفاده كنم از دانشت ولي مي دوني كه بشدت سرم شلوغه...
    سلام پایان جان

    با فلسفه شروع ميكنيم:
    "فلسفه مثل چيپس مي مونه خوشمزه و بي فايده گاها هم مضر"
    اين جمله من هست در مورد فلسفه البته مربوط به چند وقت پيش گرچه الان يكم تعديل شده:دي
    نظرت راجع بهش چيه؟
    *يه شعر مرتبط با اين جمله:
    كار ما نيست شناسايي راز گل سرخ... كار ما شايد اين است كه در افسون گل سرخ شناور باشيم.
    خوب جمله ی جالبی ست من تا حدی با این جمله موافقم.حالا این خوشمزه و بی فایده درست اما این مضر رو من قبول ندارم . چون فلسفه هر جور که حساب کنی چون باعث اندیشیدن میشه کلی مفیده .تو اسلام هم سفارش شده به اندیشیدن . حالا شاید از این راه
    به اندیشه های شیطانی برسه که این زیاد با فلسفه و.. مربوط نیست و عوامل مختلفی درش دخیل هست.

    چرا خيلي علاقه به فلسفه اسلامي نداري؟و مطالعه ات كمه؟

    والا دلیل خاصی نداره.شاید چون از اول عادت کردم به خوندن فلسفه ی غرب الان نمی تونم نزدیک فلسفه ی اسلامی برم و گرنه دلیل دیگری نداره.


    "هميشه دور زندن به معني پشيماني از راهي كه رفته‌ايم نيست... دور زدن هم جزئي از مسير است"
    نظرت راجع به اين جمله چيه؟

    این کاملا درسته .چقدر هم جمله قشنگیه. من نمی تونم نظرم رو بگم چون یه جورایی دنبال جمله ای گشتم که نظرم رو نسبت به این جمله بیان کنه که متاسفانه پیدا نکردم اما بدون خیلی خوشم اومد از این جمله.


    5-يادمه تو صندلي داغ چندتا مشخصه براي همسر دلخواهت گفتي مثلا اينكه آرايش مختصر داشته باشه ولي الان گفتي از ازدواج متنفري يادمه گفتي توي دانشگاه كسي رو ميخواستي ولي .... خوب اين مشكله خيلي هاست مثل من. منم الان به ازدواج خيلي فكر نمي كنم متنفر نيستم اما علاقه اي ندارم با كسي زندگي كنم كه مثل خريد يه كفش رفتم انتخابش كردم (گرچه با اونچيزي كه تئوري قبول دارم فرق ميكنه) حالا 3 تا سوال:
    چي شد كه توي اين حدود يه سال متنفر شدي از ازدواج؟

    آره گفتم . اون زمان با الان شرایطم خیلی فرق می کرد . تو هر برهه المان های مختلفی روی تصمیم آدم تاثیر می گذارند.والا یکی از دلایلش اطرافیانم بودند . من هر کسی رو تا حالا دیدم ازدواج کرده از زندگی اش ناراضی بوده . باورت میشه حتی یک نفر هم ندیدم ازدواج باعث بشه اون آدم خوشحال تری بشه . بلکه ازدواج مثل یک دستبند می مونه برای هر طرف و به شدت فعالیت های یک نفر رو کاهش می ده.بعد از این از همه مهمتر خود جنس دختر بود که من رو متنفر کرد(خواهشا عناصر مونث سایت به خودشون نگیرند.) من رابطه هام تو طول این 7 سال همگی محکوم به شکست بود چون طرف های مقابلم متوقع بودند و فکر می کردند من فقط به اون ها متعلقم و هیچ کار دیگه ای ندارم . خوب این چیزی است که من به هیچ وجه قبول نمی کنم. توی 20 سالگی تا 23 تصمیم جدی داشتم برای ازدواج اما خوب بنابه دلایلی نشد. حالا که از 25 سالگی عبور کردم باور کن حتی لحظه ای به ازدواج فکر نمی کنم .


    من و تو چي كار كنيم؟
    من و تو راحت می تونیم از زندگی لذت ببریم و وقتی کامل از دنیا سیر شدیم بریم زن بگیریم و خودمون رو بیچاره کنیم.

    نكنه منم بعدا به دردت دچار بشم يعني اين بي علاقگيم بشه تنفر؟

    با شناختی که ازت دارم تو مثل من نمیشی . تو بیشتر به خاطر شرایطت شاید نخوای حالا ازدواج کنی و دلایلت مقداری با من متفاوته.

    سينما هنر هفتم يا هفت هنر؟


    هر دو تاش. سینما از اکثر هنرها یه چیز تو خودش داره . مثلا سینما یه جورایی عکاسی متحرکه ،یه جورایی از تئاتر میاد و... . در مورد این که سینما هنر هست یا خیر در مباحث نظریه ی فیلم بحثهای زیادی شده . عده ای حتی معتقدند سینما چون یه جورایی می تونه با همه
    قشری ارتباط برقرار کنه اصلا هنر نیست . چون هنر بایستی فقط با نخبگان ارتباط برقرار کنه و نباید برای عموم قابل درک باشه .می بینی که نظریات متفاوته.

    كتابي كه بهت پارسال دادم رو خوندي؟
    نه متاسفانه . شاید تو سربازی فرصت خوبی باشه برای خوندنش.

    راستي قرار شد يه روز بيام خونتون با هم فيلم ببينيم و... اگه نزدي زير قولت من هستم ها...:دي
    چشم . من در خدمتم. قدمت روی چشم.

    يه بار توي صندلي داغ به يه سبك جديد سوال كردم كه نگرفت دوباره مي خوام اينجا بپرسم:
    اگر اين پرده برافتد؟
    از كجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود؟
    به كجا مي‌روم آخر ننمايي وطنم؟
    نقدها را بود آيا كه عياري گيرند؟
    گيرم كه مي كشيد گيرم كه مي‌بريد.... با رويش ناگزير جوانه ها چه مي كنيد؟



    والا می دونی که من کلا با سئوالا معمولی هم کمی مشکل دارم بعدمیای کلی سئوال سخت سخت می پرسی . من جرات پاسخ دادن به این ها رو ندارم . یه موقع دیدی گاف دادم کلی نشستی بهم خندیدی

    راستي خاتمي بياي يا نيايد؟

    نیاید .چون اولا امکان نداره رای بیاره و دوما خودش رو ضایع می کنه و از همه مهم تر توان این رو نداره جلوی مخالفانش وایسته. (می دونی که به خاطر قوانین نمیتونم این قضیه رو خیلی باز کنم.)

    بعضي تنها از اين رو انديشمند نمي شوند كه حافظه اي زياده خوب دارند-نيچه
    من به اين حرف ايمان دارم و حتي دامنه اش رو خيلي وسيعتر مي دونم نظر تو چيه؟

    يه جمله ديگه از نيچه:
    آن كس كه بسيار شادمان است، بي شك انساني مهربان است، ولي شايد او هوشمندترين نباشد، هرچند به هدفي رسيده است كه هوشمندترين‌ها نيز با تمام هوش خويش در پي آن هستند.

    جملات نیچه جدا نغز و خواندنی هستند.




    يه چندتا جمله از خودم (نظر يادت نره ممنون كه به وبلاگم سر زدي من آپم وبلاگ قشنگي داري حاضر به تبادل لينك هستي؟:دي)
    1-تنها گناه روشنفكران اين است كه كسي آنها را در خواب نمي‌بيند.
    2-لذت‌ها محدود به لحظاتند و اندوه‌ها بي پايان
    3-خدا تنها از شدت علاقه به بخشيدن، به ادمي اجازه گناه كردن داده است.
    4-نه ابالفضل(ع)، نه علي اكبر(ع)، نه قاسم(ع) و نه هيچ يك از 72 تن بر عليه يزيد دست به قيام نزدند... آنها تنها حسين (ع) را همراهي كردند.
    5-در گوش انسان‌ها صداهايي است كه هرگز شنيده نمي‌شوند، اين براي اين است كه يكريز در گوش او نجوا مي‌شوند.
    6-وقتي قله را نشانه مي‌گيري دوستان زيادي را در پاي كوه از دست خواهي داد.
    7-هميشه حقير بودند آرزوهاي بزرگ..... وقتي كه بهشون رسيدم

    جملاتت همشون قشنگ و خوندنی و بودند . میگن بعضی وقت ها خوندن یک متن و جمله قشنگ کلی خستگی رو از تن بدر میکنه درست میگن ها!

    -يكي از دلايلي كه من بشدت به زبان فارسي علاقمند هستم وجود كساني مثل:مولانا، حافظ و سعدي در گنجينه اين زبان هست نظرت چيه؟فكر ميكني اگه با آثار بقيه متفكران در زبان هاي ديگه هم آشنايي داشتم باز هم همين طوري بود؟


    بالاخره یک مقدار تعصب هم هست در دوست داشتن زبان فارسی . مثلا یونان هم پر بوده از شاعر و اندیشمند اما زبان یونانی رو کمتر فردی بهش علاقه مند میشه .

    *نظرت راجع به دكتر سروش چيه؟من به بعضي از تفكراتش خيلي علاقه‌مندم و قبولش دارم

    من هم دقیقا مثل توام بعضی نظریاتش رو خیلی قبول دارم و بعضی ها رو خیر . مهم ترین بحثی هم که ایشون کرده همون صراط های مستقیم بود که بحث خوبی هم از آب در اومد . با این نظریات جدیدش درباره ی وحی و. .. مخالفم شدید.

    نظرت راجع به نامجو چيه؟

    خیلی دوستش دارم واقعا صدای زیبایی داره . این اثر آخرش که اعتراض زیادی هم روش شد واقعا در شان نامجو نبود و واقعا تاسف بار بود.

    آهنگ زلف ،چشمی و صد نم ، ترنج و... رو خیلی دوست دارم. کلا از آدمهای متفاوت خوشم میاد.این مستندی که درباره اش ساختند به نام "آرامش با دیازپام ده " رو اگه ندیدی حتما تهیه اش کن و ببین خیلی جالبه.


    بنظرت چي در اين دنيا مقدم هست؟مثلا علم بر تجربه، بينش بر منش و... چي پايه و مقدم هست؟

    من در حدی نیستم که بتونم به این سئوال پاسخ بدم . اما هر کدوم از این ها جایگاه خودشون رو دارن نمیشه مثلا تجربه رو گذاشت اول یا دوم چون جایگاهش اینطوری نیست که تقدم و تاخر براش در نظر گرفت (این نظر شخصی است)

    نوسالژي‌هاي زندگي ات چيا هستن؟ميتوني چندتاشونو بگي؟

    یک دوچرخه دارم که کلی باعث هرمان (نوستالژی ) میشود . یک چند تایی دفتر از دوران دبیرستان همشه یادآور روزهای سخت و شرین مدرسه هستند. اما بی شک یک منطقه در تهران هست که من رو همیشه یاد خاطرات خوبم میندازه اون هم یوسف آباد هست احساس
    معرکه ای به من دست میده وقتی از اون جا رد میشم .آتاری ، هفت سنگ و... هم جز نوستالژی های من محسوب می شوند.


    من داستان كوتاه رو خيلي بيشتر دوست دارم شايد اين از تبلي ام هست كه حوصله ندارم چندصد صفحه رو بخونم شاهدش هم اينكه تخمه رو خيلي دوست دارم چون سريع نتيجه زحمت رو به آدم برمي‌گردونه:دي حالا چيكار كنم به رمان علاقه‌مند بشم گرچه اين خلاصه رمان‌هاي همشهري رو مي‌گيرم و مي‌خونم‌ها

    تو رو خدا این رمان ها رو به صورت خلاصه از کتابچه های همشهری نخون واقعا ارزش رمان میاد پایین . این گناه نابخشودنی در حق رمان است.

    به نظرت نيوتن نبوغ بيشتري داشته يا اينشتين؟ من كه ميگم اولي
    نظر شخصی من اینه که دومی . والا من متر و معیار ندارم برای سنجش این قضیه اما با چیزهایی که خوندم و شنیدم انیشتین رو نابغه تر می بینم البته نبوغ فردی مثل داوینچی رو از این دو تا بیشتر میدونم .

    شخصيت هاي برحسته و جالب در دنيا برات كيا هستن؟ ميشه يه توضيح مختصر دربارشون بدي؟از اونجا كه ميدونم مورينيو حتما جزو ليستت و ليت من هست و بشدت درباره اش علاقمندم اين رو بيشتر توضيح بده

    والا مورینیو که جز محبوب های من هست . ببین خیلی ها از من سئوال میکنند که چرا مورینیو ؟ میگن مهرداد تو خیلی شخصیت ها رو دوست داری و جالب این که تو قسمت های ورزشی هم فعالیت نداری اما آواتارت این هست و عوض هم تا حالا نکردی چرا؟
    من مورینیو رو به خاطر صراحت لهجه اش خیلی دوست دارم . میدونی که لقب مورینیو "آقای خاص "هست. این بشر کمپانی اعتماد به نفس هست و همیشه هم عطش موفقیت داره و کلی خصوصیت خوب دیگه. من چندتا از جملات نغزش رو میگذارم که حظ کنید.

    چلسی در زمان مورینیو یک بازی با تاتنهام داشت . تاتنهام فقط دفاع کرد و یک مساوی تونست بگیره . ببین مورینیو تو کنفراس خبری چی گفته :

    " هر چه بازیکن در زمین بود در محوطه جریمه تاتنهام جمع شده بود ، در تمام نود دقیقه می خواستم به مربی تاتنهام پیشنهاد بدهم که اتوبوس تیم را هم مقابل دروازه تیمش پارک کند تا خیالش بابت گل نخوردن تیمش راحت شود."

    درباره آرسن ونگر گفته است :

    " او خیلی فضول است .بعضی از بچه ها دوست دارند در خانه بنشینند و با تلسکوپ همسایه های خود را زیر نظر بگیرند ونگر عاشق صحبت درباره چلسی است "

    آدمهای دیگری که واسم مهم هستند و برجسته عبارتند از : بیلی وایلدر (کارگردان)، هیچکاک (کارگردان)،سالینجر، مارکز، چامسکی ،فرید زکریا( عضو تحریریه نیوزویک)، وودی آلن (کارگردان)،ریچارد براتیگان(نویسنده و شاعر )، اریک امانوئل اشمیت (نویسنده)، چارلی کافمن (فیلمنامه نویس و کارگردان)،آل پاچینو (بازیگر) و .......

    درباره ی چند تاشون کمی توضیح می دم

    بیلی وایلدر :فکرمیکنم تو جلسات ما که شرکت کردی این اسم رو چندین بار از دهان من شنیدی . من روزی نیست که بهش فکر نکنم. یک کارگردان با ذوق که بی نهایت خوب صحبت میکنه . من کلا با آدمهایی که خوب صحبت میکنند میونه ی خوبی دارم . استاد چند تا فیلم
    ساخته که من می پرستمشون : غرامت مضاعف ، آپارتمان، سانست بولوار ، تک خال در حفره و... وایلدر جز کارگردان هایی بوده که کار رو تو فیلمنامه تموم میکرده و فیلمنامه هاش اون قدر کامل هستند که فیلمهای شاهکاری هم دراومدند. استاد کلی مصاحبه کرده و کی هم حرفای قشنگ قشنگ زده . بذار یک قسمت از مصاحبه اش رو واست بنویسم . استاد یک
    فیلم می سازه به نام "احمق مرا ببوس" . فیلمنامه رو با همکاری دایموند (رفیق همیشگی اش) می نویسه . فیلم هم از لحاظ تجاری و هم هنری شکست می خوره . بعد چند سال بعد فیلم "شیرینی شانس" رو می سازه که اثر متوسطی است . مصاحبه گر وقتی بهش
    می گه آقای وایلدر نظرتون درباره فیلم "شیرینی شانس " چیست وایلدر پاسخ می ده :" شبیه پدر و مادر کودکی عقب افتاده بودیم که به تدریج به هم نزدیک می شوند ، به یکدیگر نگاه می کنند، و مرددند که آیا درست است که بار دیگر بچه دار شوند ؟" (دراین اشاره ای هم به
    همکارش داره) .

    انصافا کسی رو دیده بودی این قدر خوش ذوق باشه و این قدر قشنگ حرف بزنه.

    چامسکی و فرید زکریا رو به خاطر بینش شان در موضع گیری درباره مسائل بین المللی دوست دارم . چامسکی که از منتقدان دولت آمریکاست بی پروا انتقاد می کنه و واقعا هم قشنگ حرف می زنه .

    پاچینو هم که محبوب ابدی من هست . یکی از دلایل علاقه من به سینما بازی پاچینو بود. چند جمله آس هم از پاچینو :

    "اگر مردم می تونی روی سنگ قبرم بنویسی :" تازه شروع کرده بود به حل بعضی از مشکلاتش .تا حدود 10-15 سال دیگر آدم خوشبختی می شد .خیلی پیشرفت کرده بود .(در 39 سالگی)"

    "یکبار یک نفر در خیابان به من گفت :" تو آل پاچینو هستی ؟" "گفتم : آره " گفت : " خب تبریک می گم همان طور هستی که باید باشی." به نظرم این یعنی بزرگترین نشان افتخار."

    -یک جایی هم پاچینو از یک بند باز بعد از یک سقوط وحشتناک نقل قول می کند. وقتی از او می پرسند که چرا دوباره رفته روی طناب :" زندگی روی طناب است بقیه اش فقط انتظار است ." (این جمله پایانی رو با دقت بخونید .)

    بقیه هم که اگه بخوام بگم دربارشون چند روز باید بنویسم درباره این ها.

    چندتا فيلم كه بر اساس واقعيت ساخته شده و خيلي دوستشون داري رو نام ببر من اخيرا چندتا اينطوري ديدم و شديدا عاشقشون شدم!!

    فهرست شیندلر،رفقای خوب،پیانیست ،همه چیز درباره ایو، فرار بزرگ، گاو خشمگین ،در دل طبیعت وحشی،جنرال و...

    اين نام‌هاي علمي كه براي گياهان و جانوران و... ميذارن و توي مجلات ميبينم بر چه مبنايي انتخاب ميشن و لزومش چيه؟وقتي اسم خيلي بهتر و روون ترش رو مردم مي‌دونن؟
    خب این واسه من هم همیشه سئوال بوده . فکر میکنم دلیل خاصی داره . مثلا شاید از نوع اسم گذاری میشه یه جورایی دسته بندی شون رو تشخیص داد و.. دراین زمینه چیزی نمی دونم.

    مينيمال‌هاي پاياني ماهنامه رو خوندي؟ نظرت چي بود؟
    خوندم. خوب بود . واسه شماره اول شروع خوبی بود . تبریک میگم

    دعوت رو ديدي؟نظرت چيه؟ اگه نديدي بيا باهم بريم ببينيم
    ندیدم . پس هماهنگ کن بریم واسه تماشاش. "آواز گنجشک ها " رو دیدم . توصیه میکنم حتما ببینی . واقعا زیبا بود . کلی کیف کردم.

    فيلم‌هاي عامه پسند مثل دختر پسري و... كه هيچي نداره نه فيلمنامه نه بازي نه كارگرداني و نه هيچ چيز ديگه توليد ميشن و اتفاقا خيلي هم بهتر از فيلم‌هاي فاخر فروش و بيننده داره نظرت چيه؟چيكار بايد كرد؟

    کاریش نمیشه کرد. تغییر ذائقه و سلیقه ی مردم یک پروسه طولانی رو می طلبه . تلویزیون به نظرم بدترین اختراع بشر بوده چون باعث خیلی ضرر ها شده . یکی اش چاقی ، یکی دیگرش گرفتن اندیشه از آدم و بمباران اطلاعاتی ،دادن جهت به فکربیننده و از همه مهمتر نازل کردن سلیقه ی مخاطب .

    يه سوالي گفتي از استادمون بپرسم يادته؟پرسيدم و جواب اينكه در انگليسي چندمين وجود نداره اما اگه بخوايم بپرسيم از Which استفاده بايد بكنيم

    آره یادمه . Which که معنی چندمین نمیده . چندمین رو شکل دیگه ای می پرسن . تو انجمن زبان بحث خوبی شد سر این قضیه . لینکشو پیدا کردم خبرت میکنم.

    ممنون بابت جوابايي كه مي‌دي ... درسم رو ول كردم دارم ازت سوال مي‌پرسم اما شرمنده كه دير شد و خيلي دوست داشتم بيشتر ازت بپرسم... يه عذرخواهي ديگه اينكه ببخش خيلي علمي نشد خودت كه توي جلسات ديدي هيچي واسه گفتن ندارم... فقط يه سري سوال توي ذهنمه كه ديدي خيلي پراكنده و درهم برهم پرسيدم
    پاينده باشي

    واقعا خوشحال شدم سئوال پرسیدی . سئوال ها سخت و نفس گیر بود . خیلی دوست داشتم بیشتر بنویسم اما دو روز هست بدجور گرفتارم. خیلی جاها دوست داشتم توضیحات بیشتری بدم اما واقعا وقتش نبود . باز هم عذر میخوام(یه توضیح هم بدم . واقعا دوست داشتم روی چند تا از سئوالات که رویه متفاوتی داشت جواب مناسب بدم اما وقت کمه و باید سریعتر جواب می دادم . ببخش به بزرگی خودت)

    ممنون






  12. این کاربر از mehrdad21 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #167
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض

    سلام
    از تمامی دوستانی که از بنده سئوال کردند و نکردند و فقط پاسخ ها رو خوندند بی نهایت سپاسگزارم . از دیانلای عزیز که من رو دعوت کردند ممنونم . با این که این هفته مشغله ام زیاد بود اما به خاطر احترام فراوانی که برای دیانلای عزیز قائلم و همچنین میل باطنی خودم دعوت رو پذیرفتم .

    اگر در پاسخ ها کمی و کاستی دیدید به دل دریایی خود من رو ببخشید . آرزوی بهترین ها برایتان دارم.

    والا من نه از موضوعات علمی که برای شما جالب باشه سر در میارم و نه ادعایی تو این زمینه دارم . پس اجازه دهید به شیوه ی خودم چند تا نوشته ی کوتاه تقدیم تان کنم
    ====

    شعر

    راهنمای تدفین در بهشت زهرا

    نظم
    محشرتر ازاین نمی شود .
    مرده ی خود را با خیال راحت
    به اداره ی اموات بسپارید ،
    مرده شور هم که نباشد
    مرده ها خودشان
    نوبت را رعایت می کنند.

    در سایه ی درخت های غسالخانه
    فاصله ای سپید خواهید داشت .
    آن را می توانید با یک سیگار و
    همهمه ی گنجشکها پر کنید
    اما جیک جیک شادمانه ی آن ها را
    جدی نگیرید .

    گنجشکها فقط یک نت بلدند
    آن را هم برای دل خودشان می خوانند
    رفتار غریب آن ها
    هیچ ربطی به مرده ی شما ندارد.

    از نگاه پی در پی
    به ساعت خود بپرهیزید.
    دایره ی تدفین
    کار امروزش را هرگز
    به فردا نمی افکند.

    حواس پرتی مرحوم
    و دست پاچگی بازماندگان را
    به حساب گورستان نگذارید ،
    تقصیر باجه ی تحویل نیست ،
    اگر موبایل مرده ی شما
    در جیب بارانی اش هنوز
    زنگ می زند .

    ترازوی مرگ از دم
    فقط بیست و یک گرم
    از وزن مسافران ابد می کاهد
    شما اما
    شانه هایتان را
    برای سبک ترین بار دنیا
    آماده کنید.

    فوریت خاک
    در هیچ مرحله ای
    تاخیرپذیر نیست .
    به تکبیر هفتم نرسیده
    آمبولانس در گشوده ای
    انتظارمان را می کشد
    انگار آمده است مسافرتان را
    به فرودگاه برساند .
    مرده ی خود را
    با آدرس جدیدش
    به او بسپارید
    و یقین داشته باشید
    خونسردی راننده
    به هیچ وجه مسری نیست .

    کنار خاک که نشستید
    سبکی ای مرطوب آن را
    در دستهای ولرم خود بیازمائید
    و ترسی از آن
    به دل راه ندهید .
    اصلا خاک را
    دیوار فروافتاده ای فرض کنید
    که مردگان ما آن سویش
    در قاب های تمام قد
    انتظارمان را می کشند.

    فراموشی تدریجی نیز
    از خواص بی شمار خاک است
    حالا با خیال تخت
    به خانه بازگردید
    و یادتان باشد
    خاکسپرده ی شما
    هیچ عکسی از آخرت خویش
    برایتان پست نخواهد کرد.

    --------------
    ادبیات (رمان)

    این عینا از دفترم نقل می شود

    چند وقت پیش داشتم داستان "اسکار و بانوی گلی پوش" اثر اریک امانوئل اشمیت رو می خواندم داستان درباره ی ارتباط یک پسر بچه ده ساله مبتلا به سرطان خون و یک پرستار است پسرک از پرستار می شنود که هر روز به خدا نامه ای بنویسد و از خدا یک چیز بخواهد .این
    قسمت از پایان زیبای داستان انتخاب شده است :

    " خدای عزیز !
    پسرک مرد.

    من هم چنان به همدمی و سرگرم کردن اطفال بیمار خواهم پرداخت .اما دیگر برای هیچ کس مامی رز نخواهم بود. فقط اسکار بود که مرا مامی رز می دانست .

    شمعی بود که امروز صبح خاموش شد . در نیم ساعتی که پدر و مادرش و من رفته بودیم قهوه ای بخوریم. او در غیبت ما مرد و من گمان می کنم که در انتظار همین چند دقیقه بود تا ما را از مشاهده ی مرگ خود معاف دارد .انگاری می خواست ما خشونت کنده شدنش را از زندگی نبینیم . در حقیقت او بود که از ما مواظبت می کرد.

    دلم پر از درد است. اسکار در دل من جا داشت و من نمی توانم او را از دلم بیرون کنم.تازه باید از ریختن اشک خودداری کنم .گریه ام را می گذارم برای امشب و خلوت خودم.

    خدایا از تو تشکر می کنم که مرا با او آشنا کردی .او بود که مرا زنی شوخ و بذله گو کرد.

    به خاطر او بود که قصه های عجیب و غریب می ساختم و حتی کشتی گیر شدم.به یمن وجود او خنده رو و با نشاط آشنا شدم.او به من کمک کرد تا به تو ایمان بیاورم! او مرا از عشق سرشار ساخت. رفتن او وجودم را می سوزاند . مرا به قدری غنی کرده است که تا آخر عمر تنگدستی نخواهم شناخت.

    سه روز آخر مقوایی روی میز بالایش گذاشته بود که گمان می کنم نوشته ی روی آن به تو مربوط شود . روی آن نوشته بود :" فقط خدا حق دارد مرا بیدار کند."

    =====


    خسته ام . میخواستم چند تا مطلب دیگه هم تایپ کنم اما خستگی واقعا نمیگذاره.

    موفق باشید









  14. 10 کاربر از mehrdad21 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #168
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض

    سلام دوستان

    خوب یک بار دیگه هم از مهرداد عزیز برای حضور بسیار گرم و صمیمی شون در بخش صندلی داغ این هفته تشکر و قدردانی می کنم. همینطور برای ایشون آرزوی عمری همراه با موفقیت، تندرستی و شادکامی دارم.

    این لوح تقدیر رو هم تقدیم می کنم به ایشون به نشونه ی سپاس از وقتی که در اختیار ما قرار دادن و برای قرار دادن متنهای ادبی زیبا هم ازشون تشکر می کنم.

    امیدوارم که همیشه موفق، پیروز و شادمان باشن

  16. 2 کاربر از Marichka بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #169
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض

    سلام

    مهمان این هفته رو خدمتتون معرفی می کنم که [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عزیز هستند. ازشون ممنونم برای قبول دعوت و اولین سری سوالات رو خودم ازشون میپرسم؛


    1. به کدوم زمینه از موضوعات علمی بیشتر علاقه دارین؟
    2. در مورد علم بیشتر جنبه های تئوریک اون رو دوست دارین یا آزمایش و تجربه رو؟
    3. یکی از شخصیتهای علمی که به نوعی الگوی شما محسوب میشه یا اون رو تحسین میکنید رو معرفی کنید.


    ممنونم از غزل گرامی؛
    آرزوی سربلندی و موفقیت

  18. 2 کاربر از Marichka بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #170
    اگه نباشه جاش خالی می مونه m1367m2006's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    پشت بوم ایران
    پست ها
    310

    پيش فرض

    سلام
    به عنوان اولین سوال خودتون را معرفی کنید!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •