تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 17 از 934 اولاول ... 71314151617181920212767117517 ... آخرآخر
نمايش نتايج 161 به 170 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #161
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض افسانه تلخ

    نه امیدی که بر آن خوش کنم دل
    نه پیغامی نه پیک آشنایی
    نه در چشمی نگاه فتنه سازی
    نه آهنگ پر از موج صدایی
    ز شهر نور و عشق و درد و ظلمت
    سحر گاهی زنی دامن کشان رفت
    پریشان مرغ ره گم کرده ای بود
    که زار و خسته سوی آشیان رفت
    کجا کس در قفایش اشک غم ریخت
    کجا کس با زبانش آشنا بود
    ندانستند این بیگانه مردم
    که بانگ او طنین ناله ها بود
    به چشمی خیره شد شاید بیابد
    نهانگاه امید و آرزو را
    دریغا آن دو چشم آتش افروز
    به دامان گناه افکند او را
    به او جز از هوس چیزی نگفتند
    در او جز جلوه ظاهر ندیدند
    به هرجا رفت در گوشش سرودند
    که زن را بهر عشرت آفریدند
    شبی در دامنی افتاد و نالید
    مرو ! بگذار در این واپسین دم
    ز دیدارت دلم سیراب گردد
    شبح پنهان شد و در خورد بر هم
    چرا امید بر عشقی عبث بست ؟
    چرا در بستر آغوش او خفت ؟
    چرا راز دل دیوانه اش را
    به گوش عاشقی بیگانه خو گفت ؟
    چرا؟...او شبنم پکیزه ای بود
    که در دام گل خورشید افتاد
    سحرگاهی چو خورشیدش بر آمد
    به کام تشنه اش لغزید و جان داد
    به جامی باده شور افکنی بود
    که در عشق لبانی تشنه می سوخت
    چو می آمد ز ره پیمانه نوشی
    بقلب جام از شادی می افروخت
    شبی نا گه سر آمد انتظارش
    لبش در کام سوزانی هوس ریخت
    چرا آن مرد بر جانش غضب کرد ؟
    چرا بر ذره های جامش آویخت ؟
    کنون این او و این خاموشی سرد
    نه پیغامی نه پیک آشنایی
    نه در چشمی نگاه فتنه سازی
    نه آهنگ پر از موج صدایی



    فروغ فرخزاد

  2. #162
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض گریز و درد

    رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
    راهی بجز گریز برایم نمانده بود
    این عشق آتشین پر از درد بی امید
    در وادی گناه و جنونم کشانده بود
    رفتم که داغ بوسه پر حسرت ترا
    با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم
    رفتم که نا تمام بمانم در این سرود
    رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم
    رفتم ‚ مگو ‚ مگو که چرا رفت ‚ ننگ بود
    عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
    از پرده خموشی و ظلمت چو نور صبح
    بیرون فتاده بود یکباره راز ما
    رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
    در لابلای دامن شبرنگ زندگی
    رفتم که در سیاهی یک گور بی نشان
    فارغ شوم کشمکش و جنگ زندگی
    من از دو چشم روشن و گریان گریختم
    از خنده های وحشی طوفان گریختم
    از بستر وصال به آغوش سر هجر
    آزرده از ملامت وجدان گریختم
    ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
    دیگر سراغ شعله آتش زمن مگیر
    می خواستم که شعله شوم سرکشی کنم
    مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر
    روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش
    در دامن سکوت بتلخی گریستم
    نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها
    دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم

    فروغ فرخزاد

  3. #163
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض انتقام

    باز کن از سر گیسویم بند
    پند بس کن که نمیگیرم پند
    در امید عبثی دل بستن
    تو بگو تا به کی آخر تا چند
    از تنم جامه برآر و بنوش
    شهد سوزنده لبهایم را
    تا یکی در عطشی دردآلود
    بسر آرم همه شبهایم را
    خوب دانم که مرا برده زیاد
    من هم از دل بکنم بنیادش
    باده ای ‚ ای که ز من بی خبری
    باده ای تا ببرم از یادش
    شاید از روزنه چشمی شوخ
    برق عشقی به دلش تافته است
    من اگر تازه و زیبا بودم
    او ز من تازه تری یافته است
    شاید از کام زنی نوشیده است
    گرمی و عطر نفسهای مرا
    دل به او داده و برده است زیاد
    عشق عصیانی و زیبای مرا
    گر تو دانی و جز اینست بگو
    پس چه شد نامه چه شد پیغامش
    خوب دانم که مرا برده ز یاد
    زآنکه شیرین شده از من کامش
    منشین غافل و سنگین و خموش
    زنی امشب ز تو می جوید کام
    در تمنای تن و آغوشی است
    تا نهد پای هوس بر سر نام
    عشق طوفانی بگذشته او
    در دلش ناله کنان می میرد
    چون غریقی است که با دست نیاز
    دامن عشق ترا می گیرد
    دست پیش آر و در آغوش گیر
    این لبش این لب گرمش ای مرد
    این سر و سینه سوزنده او
    این تنش این تن نرمش ای مرد

    فروغ فرخزاد

  4. #164
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض عصیان

    به لبهایم مزن قفل خموشی
    که در دل قصه ای ناگفته دارم
    ز پایم باز کن بند گران را
    کزین سودا دلی آشفته دارم
    بیا ای مرد ای موجود خودخواه
    بیا بگشای درهای قفس را
    اگر عمری به زندانم کشیدی
    رها کن دیگرم این یک نفس را
    منم آن مرغ آن مرغی که دیریست
    به سر اندیشه پرواز دارم
    سرود ناله شد در سینه تنگ
    به حسرتها سر آمد روزگارم
    به لبهایم مزن قفل خموشی
    که من باید بگویم راز خودرا
    به گوش مردم عالم رسانم
    طنین آتشین آواز خود را
    بیا بگشای در تا پر گشایم
    بسوی آسمان روشن شعر
    اگر بگذاریم پرواز کردن
    گلی خواهم شدن در گلشن شعر
    لبم بوسه شیرینش از تو
    تنم با بوی عطرآگینش از تو
    نگاهم با شررهای نهانش
    دلم با ناله خونینش از تو
    ولی ای مرد ای موجود خودخواه
    مگو ننگ است این شعر تو ننگ است
    بر آن شوریده حالان هیچ دانی
    فضای این قفس تنگ است تنگ است
    مگو شعر تو سر تا پا گنه بود
    از این ننگ و گنه پیمانه ای ده
    بهشت و حور و آب کوثر از تو
    مرا در قعر دوزخ خانه ای ده
    کتابی خلوتی شعری سکوتی
    مرا مستی و سکر زندگانی است
    چه غم گر در بهشتی ره ندارم
    که در قلبم بهشتی جاودانی است
    شبانگاهان که مه می رقصد آرام
    میان آسمان گنگ و خاموش
    تو در خوابی و من مست هوسها
    تن مهتاب را گیرم در آغوش
    نسیم از من هزاران بوسه بگرفت
    هزاران بوسه بخشیدم به خورشید
    در آن زندان که زندانیان تو بودی
    شبی بنیادم از یک بوسه لرزید
    بدور افکن حدیث نام ای مرد
    که ننگم لذتی مستانه داده
    مرا میبخشد آن پروردگاری
    که شاعر را دلی دیوانه داده
    بیا بگشای در تا پر گشایم
    بسوی آسمان روشن شعر
    اگر بگذاریم پرواز کردن
    گلی خواهم شدن در گلشن شعر


    فروغ فرخزاد

  5. #165
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض شراب و خون

    نیست یاری تا بگویم راز خویش
    ناله پنهان کرده ام در ساز خویش
    چنگ اندوهم خدا را زخمه ای
    زخمه ای تا برکشم آواز خویش
    برلبانم قفل خاموشی زدم
    با کلیدی آشنا بازش کنید
    کودک دل رنجه ی دست جفاست
    با سر انگشت وفا نازش کنید
    پر کن این پیمانه را ای هم نفس
    پر کن این پیمانه را از خون او
    مست مستم کن چنان کز شور می
    باز گویم قصه افسون او
    رنگ چشمش را چه میپرسی ز من
    رنگ چشمش کی مرا پا بند کرد
    آتشی کز دیدگانش سر کشید
    این دل دیوانه را دربند کرد
    از لبانش کی نشان دارم به جان
    جز شرار بوسه های دلنشین
    بر تنم کی مانده است یادگار
    جز فشار بازوان آهنین
    من چه میدانم سر انگشتش چه کرد
    در میان خرمن گیسوی من
    آنقدر دانم که این آشفتگی
    زان سبب افتاده اندر موی من
    آتشی شد بر دل و جانم گرفت
    راهزن شد راه ایمانم گرفت
    رفته بود از دست من دامان صبر
    چون ز پا افتادم آسمانم گرفت
    گم شدم در پهنه صحرای عشق
    در شبی چون چهره بختم سیاه
    ناگهان بی آنکه بتوانم گریخت
    بر سرم بارید باران گناه
    مست بودم ‚ مست عشق و مست ناز
    مردی آمد قلب سنگم را ربود
    بس که رنجم داد و لذت دادمش
    ترک او کرد چه می دانم که بود
    مستیم از سر پرید ای همنفس
    بار دیگر پرکن این پیمانه را
    خون بده خون دل آن خودپرست
    تا به پایان آرم این افسانه را



    فروغ فرخزاد

  6. #166
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    ـ‌ـ هِی تو...؟!

    من... من دخترک زندانی ِ قصرعاجم
    که آسمان پشت پنجره ام را
    باد برده است...
    و هنوز نمی دانم کدام فرشته ء بال شکسته
    گیسوی شبم را با گریه بافته است...
    من خدای سایه های تکرار کاهی رنگم...
    من نقش برهنه ء ماه ام بر سطح برکه،
    آنجا که نور با زمین هم آغوش می شود...
    من صدای شکوفه ام وقتی که می زاید ...
    ******
    ــ و بعد...؟!
    روزی سایه ام که به خواب رفت
    خودم را می دزدم
    و پشت پلکهای مرطوب پسرک همسایه،

    پنهان می کنم
    تا شب که چشم هایش می بارد
    بروم و با اشک هایش

    چشمان خدا را بشویم...

  7. #167
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    هنوز نمی دانم
    چگونه از این لحظه ها گذشتی
    و زمین را پیمودی
    و به قلبم بخشیدی
    بهار را...

    هنوز نمی دانم
    چگونه آرام عبور کردی از من
    و رد پای روحت بر جسمم باقی ماند
    و تو راه را...

    انگار هوس چیدن سیبی
    تو را کشاند
    به خراشیدن قلبم
    که سال ها
    در انتهای انبار چوبی ذهن
    حتی نداشت هوا را...


    یا جستجوی لیوانی نور
    تو را کشاند به تاریکی درون من
    تا روشن سازی
    اتاقک آبی قلبم را
    صدا کن مرا...

  8. #168
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    کبوتر قلبم این روزها می خواهد
    رها شود از قفس دل
    و پر بگیرد تا تو ;
    تا بر مژگانت دخیل ببندد
    و در سایه داغ هرم نگاهت آرام بگیرد !

    هدارستمی
    Last edited by malakeyetanhaye; 15-10-2007 at 01:32.

  9. #169
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    از کجا آمده بودی.
    این چنین آرام آرام
    از کنار آخرین پنجره که از آن می گذشتم.
    خسته خسته راه رفته بودم.
    تنهایی ام در امتداد دستهایت بزرگتر خواهد شد.
    من اینجا
    تا تلاقی تمام خطوط موازی.
    تا پر شدن صدای قلبم
    به انتظارت خواهم ایستاد


    مریم تاجیک

  10. #170
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    گمان می کنم دیشب خواب رنگ پریده ی واژه ای را دیدم
    یا پرنده ای بی پر در آسمان هفتم
    یا پنج شنبه ای از اضطراب و پروانه
    یا زمستانی نوزاد
    حالا لهجه ام سبز شده
    و چشم هایم لای خواب دیشب جا مانده
    هیچ کس نمی پرسد چرا سبز می پوشم
    چرا سبز می نوشم
    چرا دست هایم بوی ترانه گرفته
    هیچ کس دلش برای پاییز پریروز تنگ نمی شود ؟
    می خواهم بروم برای ایینه گریه کنم
    گاهی که صبح و ستاره به دیدنم می ایند
    و آسمان بنفش می شود
    یادم می افتد که چه نسبت محرمانه ای با کلمه دارم و یاد تو می افتم که همیشه حال مرا از ایینه می پرسیدی
    بعد از تو کسی بی ابهام از کنار باران عبور نمی کند
    مثل تمام پنج شنبه هایی که قد می کشند و جمعه می شوند
    و من فکر می کنم آخرین بوسه ات
    روی کدام انگشتم بود
    باز صدایت راه می افتد و نام من پرنده می شود
    باز ایینه دست هایش را برای گریه های من تعبیر می کند
    حالا تو هی بهانه بیاور
    کنار همیشه نیامدنت باران به لکنت می افتد
    و با بونه و بوسه سبز می شود
    چه قدر آواز ، کف گلویم
    چه قدر قمری کف دستم
    دیگر نبودنت را بهانه نمی گیرم
    به جان همین چراغ مخاطب ، به جان همین شعله
    دیگر نه بی قراری من و کلمه
    و نه بی تفاوتی کسی که تویی
    اهمیت دارد
    نه لب بی تبسم دی ماه
    نه سکوت بی روزن این جمعه
    نمی دانی چه قدر آواز ، کف گلویم
    و چه قدر قمری ، کف دستم
    اگر دی ماه سیگار بخواهد تعارفش می کنم
    چون خواب دیده ام زمستان نوزاد آغوش من بزرگ می شود
    صدای ساز می اید
    صدای انگشت های تو روی نت های سکوت
    نمی دانی چه قدر اضطراب پشت پلک هایم یخ زده
    اصلا بگذار اعتراف کنم که می ترسم
    هم از مرگ فنجان لب طلایی ام
    هم از مرگ عنکبوت ماده
    و هم از این شب که سرگیجه گرفته و هی می چرخد
    از همان وقتی که سبز می پوشم می ترسم
    از همان وقتی که سبز می نوشم می ترسم
    و ترس پشت پلک این شمع شکل تو می شود
    و باز رؤیای خیس آمدنت و باز باران پشت همیشه ی آسمان
    اصلا چه کسی گفته هفت آسمان بالای سر من باشد ؟
    اگر من آسمان نخواهم باید پیش کدام خدا بروم ؟
    به فرض کنار همین شب دیوانه
    رو به پنجره بمیرم
    کدام آسمان کدام خدا سیاه می پوشد ؟
    چه کسی می پرسد چند سال قبل از مرگش مرده بود ؟
    اما دلم می خواهد
    تو شب هفت مرا در آسمان هفتم بگیری
    و رنگ چشم هایت لباس بپوشی
    و دست هایت بوی ترانه و موسیقی بدهد
    ایینه به خواب رفته است مخاطب
    دیگر برای که گریه کنم ؟
    دوم دی ماه ، پنجم پنجره ، هفتم آسمان ، نهم آبان
    این روزها در تقویم هیچ خدایی ثبت نشده
    فقط تو می دانی و من
    لب هایم پر از ستاره و دوستت دارم است
    لب هایم پر از حروف اشاره ، حروف نام تو
    حالا مرا ورق بزن ... دختر صفحه ی بعد سطر اول می نشیند
    آن قدر منتظر تا به سطر دوم بیایی بی بهانه ، بگویی دوستت دارم و نقطه
    مرا ورق بزن



    مریم اسدی

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 6 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 6 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •