ما که بلانسبت گرافیستیم تو کف این مطالب موندیم داش مهدی ...نوشته شده توسط Mahdi Hero [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
magmagf ممنون مطالب جالبی بود ...
ما که بلانسبت گرافیستیم تو کف این مطالب موندیم داش مهدی ...نوشته شده توسط Mahdi Hero [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
magmagf ممنون مطالب جالبی بود ...
مرسی امین جان و مهدی جان از توجهتون
نمی دونم من خودم دانش زیادی در این باره ندارم اما بعد از این تاپیک و سعی در جمع اوری مقالات خودم هم یک کمی اطلاعات پیدا کردم تو این زمینه
به نظرم بحث های جالبیه
آثاری که در این دو صفحه با هم مرور میکنیم با تمرکز بر ویژگیهای خاص یک تایپوگرافی خوب انتخاب شدهاند. تایپوگرافی با تعریفی که هر نوشتاری از جمله خوشنویسی، دست خط، حروف تایپی و... را در بر میگیرد.
بیلبوردها، پوسترها، تابلوی سردر فروشگاهها و گرافیکهای خیابانی، مناظر شهری را تشکیل میدهند. این تابلوهای رنگین بیش از هر چیز دیگری خود را به چشم شهروندان تحمیل میکنند. هر روز که برای گذران زندگی برنامهریزی شده شهری از خانه خارج میشویم، در محاصره سیل عظیمی از نوشتهها و حروف گرفتار میآییم که هرکدام سعی میکنند متجاوزانه به حواس ما نفوذ کنند ولی غالباً ما از کنار آنها مانند یک کاغذ دیواری بیتأثیر عبور میکنیم. شناخت از نحوه تأثیرگذاری نوشتهها برای طراحان گرافیک بسیار مهم و ضروری است.
در این جا نمونههای موفقی از تایپوگرافی را مرور میکنیم که طراحان آنها با به کارگیری ایدههایی منحصر به فرد، شخصیت یگانه و متفاوتی به آثار خود بخشیدهاند که موجب گردیده تا از میان خیل آثاری که هر روز تولید میشوند به عنوان نمونههایی برجسته، گوشهای از حافظه تصویریمان را به خود اختصاص دهند.
آثار گروه انگلیسی ۸vo برای جشنواره موسیقی Flux، این نکته را که تایپوگرافی به تنهایی قابلیت بیحد و حصری در خلق یک اثر گرافیکی دارد به خوبی نشان میدهد.
انتخاب یک تایپفیس از بارن بروک(۱) که شخصیت مدرن انگلیسی (بریتانیایی) را به همراه دارد و استفاده از رنگهای درخشان و انرژیک فلورسنت و خلق یک فضای موسیقی الکترونیکی به وسیله این رنگها و خطوط موازی پر و خالی از حروف، مجموعهای از پوسترها، بیلبوردها و بروشورهای این جشنواره موسیقی را تشکیل میدهد. یکی از نکات قابل توجه این آثار این است که هیچگونه تصویر، طراحی و تزئینات اضافی به جز اطلاعات برگزاری جشنواره در طراحی آن به کار گرفته نشده است.
نکته دیگر اینکه چون برنامههای این جشنواره در فاصلههای زمانی کوتاهی انجام میگیرد و فرصت چندانی برای طراحی در اختیار نیست، گروه ۸vo با طراحی یک فرمت ساده و تأثیرگذار، قابلیت تولید تعداد زیادی اثر گرافیکی در زمانی کوتاه را به وجود آورده است.
طراح سوییسی، رالف شرایفوگل(۲)، به دلیل جستجوهای نامتعارفاش در تایپوگرافی و دستیابی به بیان جدیدی از حروف و تصویر در مجموعه پوسترهایش برای فیلم پودیوم زوریخ(۳) بسیار شناخته شده میباشد. شرایفوگل پوسترهایش را اغلب تک رنگ یا دو رنگ طراحی میکند. در آثار او رنگ سفید نه به عنوان رنگ زمینه بلکه به عنوان بازتاب دهنده نور حضور دارد. در پوسترهای «سینما آفریقا»، کیفیت بازیهای نور در مراحل فیلمبرداری و تلفیق حروف با فرمهایی از رنگهای سیاه و سفید به عنوان نشانههایی از آفریقا دیده میشود.
معمولاً تایپهای شرایفوگل کیفیت حجم گونهای دارند و انرژی آنها در سراسر تصویر منتشر شده است. حروف، فرمهای اصلی او برای طراحی هستند و همه چیز را براساس چیدمان آنها شکل میدهد. ارزش اطلاعاتی و فرم حروف برای او یکسان است از اینرو به ندرت اثری از او میبینید که نوشتههایش را به گوشهای فشرده و تبعید کند.
آثار نهایی شرایفوگل مراحل تولید پیچیدهای را پشت سر گذاردهاند. در پوستر «سینمای شکسپیر»، او بر روی حروف برجسته فویل آلمینیومی میکشد، آن را زیر فشار آب پرس میکند، از آن عکاسی میکند و به وسیله رنگهای متالیک و با تکنیک سیلک چاپ میکند. شرایفوگل با ساختارهای تکنیکی و اجرایی خاص خود، تصاویر جدیدی را در برابر بیننده قرار میدهد که ویژگی اصلی آثار اوست.
پوسترهای ساده و مستقیم مارک سوبژیک(۴) برای مرکز تئاتر لهستان نمونههای محکم و موفقی از تایپوگرافی به شمار میآیند. تمامی حروف یا به وسیله دست ترسیم میشوند یا از برشهای مقوا به دست میآیند. رنگها سیاه و سفید هستند و سطوح مثبت و منفی نوشتهها و فضای اطرافشان قوی و پر انرژی است.
در پوستر ۲۲، زاویه ۴۵ درجه عنوان پوستر با کادر و زوایای متنوع حروف ریزتر، تیزی لبه برشها، حس دراماتیک اثر را تشدید میکند.
آثار، به لحاظ سادگی اجرایشان بسیار صمیمی هستند و به نظر میرسد این سادگی تصویری، نوعی دهن کجی و ایستادگی در برابر عصر افکتهای گرافیکی است.
طراح ایتالیایی، لئونارد سونولی(۵) مرز امکانات تایپوگرافی را گسترش داده است.
مجموعه پوسترهای سونولی برای دانشگاه پسارو(۶) شامل تمرکز بر استفادهی غولآسا از تک حرفهاست. سونولی در سفارشاتاش، کاوشها و تجربیات شخصی درباره حروف را پیگیری میکند.
گاهی به حروف کیفیت نمایش سه بعدی میبخشد و آنها را تبدیل به اشیاء میکند. ایده شیء واره کردن حروف توسط سونولی در واقع اجرای ایدهی «حروف اشیاء هستند» (۷) از اریگ گیل (۸) میباشد.
در بسیاری از پوسترهای سونولی برای دانشگاه پسارو، از هر دو طرف سطح کاغذ استفاده کرده است. پوستر سخنرانی گروه grappa blott نمونه فوقالعاده و نوعی تایپوگرافی است.
در یک طرف کاغذ، عنوان گروه با طراحی زیبایی به صورت کندهکاری بر سنگ یا آهن دیده میشود که نشانهای از فضای سرد و صنعتی شرق آلمان است - جایی که گروه در آن «منطقه تشکیل گردیده است- و در طرف دیگر پوستر دو حرف bوg بصورت سه بعدی طراحی گردیده، در حالیکه یک گیلاس به عنوان سمبل نوشیدنی grappa - نوشیدنی معروف ایتالیایی- بر روی بدنه حرف ت قرار داده شده است.
استفان سگماستیر (۹) تافتهی جدا بافته ایست. همین پوستر از سگماستیر تجربیات و تنوع تایپوگرافی را بیحدومرز میکند. طراح، اطلاعات برگزاری کنفرانس AIGA - انجمن طراحی گرافیک آمریکا - را بر روی بدن خود خراش داده، از آن عکاسی کرده و به عنوان پوستر ارائه میدهد. سگماستیر با این کار قصد دارد تا زحمت و رنجشی که هر طراح در طول انجام پروژههایش میپذیرد را نشان دهد.
نتیجه دراماتیک اجرای این ایده علاوه بر اینکه بسیار تأثیرگذار است، برای گسترش مرزهای تعریف تایپوگرافی بسیار تعیین کننده است. تنوع تجربیات تایپوگرافی که مرور کردیم نشان میدهد که مرزی را نمیتوان برای آن قائل بود. شیء واره کردن حروف توسط سونولی، برشهای مقوایی حروف توسط سوبژیک ساختار، شکنیهای دیوید کارسن(۱۰)، خراشیدن اطلاعات توسط سیگماستیر، تجربیات جاناتان بارن بروک(۱۱)، نویل برادی(۱۲)، جنیفر استرلینگ(۱۳) و ...
نویسنده : آریا کسایی
۱- Johnatan Barnbrook
۲- Ralph Schrivogel
۳- Zurich Film Podiun
۴- Marek Sobczyk
۵- Leonardo Sonnoli
۶- Pesaro University
۷- "Letters are things"
۸- Eric Gill
۹- Stefan Sagmeister
۱۰- David Carson
۱۱- Jonathan Barnbrook
۱۲- Neville Brody
۱۳- Jenifer Sterling
دوهفتهنامه هنرهای تجسمی تندیس
خطکشی بین نقاشی و گرافیک در روزگاری که با آلیاژی از پسامدرنیسم و دیجیتالیسم ساخته شده، چندان درست به نظر نمیرسد. اما بهر حال درباره چهار تفاوت مهمشان میتوانیم حرف بزنیم و بحث کنیم.
۱) تفاوت اول، هنر و رسانه است. نقاشی عموما زیرمجموعه هنر است که این هنر شدت و ضعف دارد اما گرافیک همیشه هنر نیست. گاهی هم تبدیل به رسانه میشود ؛ مثل وقتی که در خدمت تبلیغات (تجاری، فرهنگی و سیاسی) قرار میگیرد. البته گاهی هم تلفیقی از هنر و رسانه است. درست مثل زمانی که در خدمت رسانهها (چاپی، الکترونیکی، دیجیتالی و سایبر) قرار میگیرد. بطور کلی آنگاه که هنر مطلق است garphic art و وقتی که رسانه و یا تلفیقی از رسانه و هنر است graphic design نامیده میشود. در پستهای بعدی راجع به این موضوع بیشتر خواهم گفت.
۲) تفاوت دوم، برقراری ارتباط را شامل میشود. در مواجهه با نقاشی، وظیفه برقراری ارتباط به عهده مخاطب است و اوست که باید تلاش کند تا با اثر هنرمند نقاش ارتباط برقرار کند. اما در گرافیک برعکس است و وظیفه برقراری ارتباط بر دوش خود اثر گرافیک نهاده شده یعنی اثر گرافیکی، بایستی تلاش کند تا مخاطب را به طرف خودش جذب کند نه اینکه مخاطب زور بزند تا محتوای اثر گرافیک را درک کند.
علت ناتوانی بسیاری از آثار گرافیک ناشی از ندانستن همین تفاوت دوم است. البته برای نکته سنجها ممکن است سوال مطرح شود که پس مینیمالیسم در گرافیک یعنی چه ؟ که چون این مبحث طولانی است اجازه دهید در پستهای بعدی در این باره با شما بحث کنم.
یک نکته دیگر را هم میتوان گفت؛ برای دیدن آثار یک هنرمند نقاش، این مخاطب است که به گالری و موزه میرود تا آثارش را ببیند. یعنی مخاطب به طرف "اثر" میرود در حالی که در گرافیک، معکوس این اتفاق رخ میدهد و این "اثر" گرافیک است که به طرف مخاطب میرود. شهروندان در حال عبور و مرور از کوچه و خیابان هستند که بیلبردها و پوسترها و . . . به طرفشان میآیند و میخواهند به زور پیامشان را به آنها منتقل کنند.
۳) تفاوت سوم را به شخصی و غیرشخصی بودن این دو اختصاص میدهم. "اثر" نقاشی کاملا شخصی است و گویای حرف و فکر هنرمند نقاش است بدون در نظر گرفتن مخاطب. از این رواست که میگوییم او میتواند چنین تصور کند : خورشید؛ مثلث سبز ، زمین و صحرا ؛ آبی و آسمان ؛ قرمز چهارخانه با گلهای درشت صورتی (!!) . ولی در "اثر" گرافیک تقریبا چنین تصوراتی شدنی نیست (بحث تصویرسازی در گرافیک، چیز دیگری است). چرا که گرافیک "شخصی" نیست و میخواهد ارتباط برقرار کند یعنی بایستی مخاطب را در نظر بگیرد. اثری که در طراحی و تولید آن، مخاطب نقشی نداشته باشد نمیتواند "اثر" گرافیکی موفقی باشد.
۴) تفاوت چهارم را تقریبا همه میدانند. نقاشی تکثیر نمیشود حداقل با هدف تکثیر، ارائه نمیشود. اما گرافیک براساس تکثیر، طراحی و تولید میشود. واضح است که منظور از تکثیر، تمام گونههای آن است (چاپ، فیلمهای اپتیک، فیلمهای مگنت، امواج الکترونیکی و . . . ) .آثار تک نسخهای در گرافیک جایگاهی ندارند چرا که هدف برقراری ارتباط را، عملیاتی نمیکنند. متاسفانه بیتوجهی به این مسئله هم باعث شده که این روزها، گرافیک به سمت نمایشگاهی و جشنوارهای شدن پیش برود.
پوسترها و جلدهایی که فقط در یک نسخه تکثیر میشوند و به قصد رتبه و جایزه رهسپار جشنوارههای خارجی، یا بر دیوار نگارخانهها و گالریها مینشینند و میخواهند بیان هنرمندانه آن گرافیست ـ نقاش را رخنمایی کنند.
سایت رسام
magmagf میشه گفت اینجا یک کلاس مجازی راه انداختی تمام مطالبی که ارائه دادی قشنگه.
امیدوارم موفق باشی .......
تا آنجا که صفحهآرائی و طراحی به هم مربوط میشوند، روزنامه و مجله هم از جهاتی با یکدیگر شباهت دارند ولی، از جهت دیگر به طور چشمگیری با هم متفاوتند. بدون تردید، عناصر بصری اساسی ـ در هر مورد ـ یکسان هستند: فضای سفید، تصاویر، نوع نمایش، نوع متن و برخی تزئینات تایپوگرافی. حتی میتوان گفت که؛ وظایف اساسی در هر دو وسیله ارتباطی یکسان است، مسلماً افرادی که روزنامه و مجله را صفحهآرائی میکنند سعی در ترغیب و تداوم توجه خوانندهها دارند. اما این گفتهٔ آخر بسیار سادهانگاری است. روزنامهها با حقایق سر و کار دارند و اشتیاق طبیعی برای خواندن اخبار در وجود خوانندهها وجود دارد و آنها را بهآن سمت سوق میدهد. بیشتر مجلهها با سرگرمی، و تجدید نظریات سر و کار دارند. درحالیکه روزنامهها ممکن است سی آیتم یا بیشتر در هر صفحه، مطلب داشته باشند، مجلات، اغلب چند صفحه را به یک مقاله اختصاص میدهند و هنگامیکه ظاهر مجلات مطرح باشند؛ مورد توجه افراد نکتهسنجتر قرار میگیرد. کاغذ نامرغوب، تصویرسازی ضعیف، صفحات سرهمبندیشده عموماً قابل قبول نیستند. حداکثر استفاده از تکنیکهای گرافیکی در جذب خواننده، تنها یک امر مطلوب برای مجلهها نیست بلکه، امری ضروری است. بنابراین، اگرچه قواعد تایپوگرافی و طراحی ممکن است همانند باشند، ولی کاربرد آنها باید متفاوت باشد.اصول صفحهآرائی مجلات به تبلیغات نزدیکتر است تا به روزنامهها. در هر مورد، تلاش فراوانی شده است تا بیشترین قدرت فروش از طریق استفاده از بهترین تکنیکهای بصری بهدست آید.
مجلهها باید بهگونهای باشند که دائماً بدون کمک تبلیغات به فروش برسند. هنگامیکه فرد در مجلهفروشیها به هزاران مجله نگاه میافکند اهمیتی به ظاهر فیزیکی مجله داده میشود، مشخص میگردد و رمز کار؛ عکسهای تمام رنگی، کاغذ مرغوب و تصویرسازیهای پرزرق و برق هستند واین تأکید وقتی بیشتر آشکار میشود که مجله به هر دلیلی در موقعیت پرمخاطرهای بیفتد. مجلاتی که در دهههای ۵۰ و ۶۰ د رمقابله با تلویزیون به سختی ضربه خوردند، در استفاده افراطی از تایپوگرافی و تجربههای طراحی زیادهروی کردند. اینکه تا چه حد اینگونه تغییرات در ظاهر مجلات میتواند در زنده نگهداشتن آنها اثربخش باشد، مشخص نیست، لکن تردیدی نیست که استفاده قوی از تکنیکهای گرافیکی در صورتیکه مجلهای بخواهد به حداکثر موفقیت دست یابد امری ضروری است. دشوار است که بهتوان بحث صفحهآرائی دورهای و طراحی را در حد اصول اساسی محدود کرد. با این وجود برقرار کردن ارتباط بین فرم فیزیکی و عملکرد مجله میتواند نقطه شروعی برای پیشنهادات در طراحی مجله فراهم سازد که بتواند با گذشت زمان موفق باشد.
▪ اصل اول در صفحهآرائی مجله ”عملکرد“
یافتن عملکردهای صفحهآرائی مجلهها نه دشوار و نه منحصر بهفرد است. عملکردها بهطور خلاصه عبارتند از:
۱) جلب نمودن سریع خواننده به مجله یا بخشی از آن
۲) تداوم توجه: تا خواننده بتواند و بخواهد مطالب ارائه شده را بخواند. هر صفحهآرائی، آشکارا باید در هر دو زمینه موفق باشد. اگر توجه خواننده جلب نشود، شکست مطلق است، و اگر توجه فرد تداوم نیابد یا به دلیلی خواننده از خواندن اجتناب کند، موفقیت عملکرد اول فاقد ارزش خواهد بود. شاید مهمترین عناصر جلبتوجه؛ رنگ، عکس، تصویرسازی و عناوین باشد. ابزار جلب توجه هر چه که باشد، عامل نگهدارندهٔ چشم باید سریعاً کار خود را انجام دهد. یک خوانندهٔ بالقوه که مجله را ورق میزند بیشتر از ۱۰ ثانیه برای این کار وقت نمیگذارد. اگر توجه او، در این مدت زمان جلب نشود، از آن میگذرد. رنگ بهطور اخص مؤثر است چون شخص را در معرض عکسالعمل سریع قرار میدهد. مجلههای تصویری مانند ”زندگی“ ـ life ـ و ”نگاه“ ـ look ـ عکسها را بهعنوان اولین ابزار جلب توجه قرار میدادند. تأثیر آنها در صفحهآرائی مجلهها آنقدر چشمگیر بوده که صدها مجله عمدتاً از عکس بهعنوان جلب توجه استفاده میکنند. بسیاری از مجلات پشت سر هم برای برای اغلب مقالاتشان از یک لی اوت استاندارد استفاده میکنند (عکس بزرگ با زیرنویس که با تیتر و متن ادامه مییابد) (تصویر مجله life) چیدمان با این کلیشه برای اثربخش بودن مکرر به حد کافی ساده و قابل اجراست. فرمول عکس، زیرنویس، تیتر، متن در انواع مجلات موفق بوده، زیرا این فرمول برای همان دو هدف اصلی ساختار مجله طراحی شدهاند. این امر بستگی به یک عکس بزرگ جذاب دارد که نگاه خواننده را به خود جلب کند و در وهلهٔ دوم موضوع متن که در ترتیبی منطقی قرار گرفته باشد تا بتواند توجه خواننده را حفظ نماید. بعد از عکس میتوان انتظار داشت که خواننده برای توضیح به زیرنویس آن توجه کند، بهوسیله عنوان، خواننده ترغیب میشود و عنوان، مانند فلش او را به متن مقاله هدایت میکند.
سرتیترها یا عناوین، بهویژه هنگامیکه با فضای سفید زیادی همراه باشند میتوانند توجه خواننده را بهاندازه کافی حفظ کند و در او اشتیاق ایجاد کند. سر تیترها و عنوان، همراه با عکسها و تصاویر بسیار مؤثرند و همچنین کار خود را هم به تنهائی انجام میدهند. اصول مهم قابل ذکر دربارهٔ عناوین مجلات عبارتند از:
۱) آنها باید تا اندازهای بزرگ شوند که عناصر دیگر را تحت شعاع قرار دهند
۲) باید فضای مفید زیادی اطراف آنها ایجاد شود تا بهوضوح، کنتراست را در آنها بهوجود آورد
۳) برای جلب توجهکردن، میتوان آنها را بهعنوان تصویر در نظر گرفت ومیتوانند در هر جا روی یک صفحه یا دو صفحه مقابل هم مورد استفاده قرار گیرند. بسیاری از عناوین مجلات کوتاه هستند و باید در اندازهٔ بزرگ باشند تا مؤثرتر شوند (شرح تصویر ...) یک عنوان، اغلب برای ایجاد کنتراست مناسب به ۳/۱، نصف یا حتی کل فضای سفید صفحه نیاز دارد. دانشجوی روزنامهنگاری که با ساختار روزنامهها بار آمده نباید به فشرده کردن عناوین بهطوریکه حداقل فضا در روزنامهها به آن عادت کرده تن در دهد. از سوی دیگر، وی باید بتواند طرز تفکر خود را در مورد مکان عناوین در مقایسه با اولین کارهایش در صفحهآرائی مجله تغییر دهد. عناوین میتوانند در هر جای صفحه قرار گیرند بهشرطیکه توان نمایشی کافی از لحاظ اندازه و فضای سفید را دارا باشند. انتخاب نوع طراحی مجلات نیز به روش متفاوتی نیاز دارد. استفاده از طراحی یکدست برای روزنامهها ایدهآل است اما، برای مجلات، یکنواخت به نظر میرسد. همچنین، عناوین مجلات باید بهعنوان تصاویر در نظر گرفته شوند ـ هر کدام باید برای مقاله مورد بحث خود مناسب و در بسیاری از موارد با عناوین دیگر متفاوت باشند، اگر دو مقاله شبیه هم نیستند عناوین آنها هم نباید مشابه باشند. همچنین معمول است که بیشتر از یک تایپ فیس در یک عنوان یکخطی، از دو صفحه روبهروی هم در مجله استفاده شود ولی کمابیش در روزنامهها چنین نیست.
▪ حفظ کردن خواننده: عملکرد دوم، حفظ کردن خواننده و کمک به او در خواندن، با بهکار بستن اصول تایپوگرافی خوب و صفحهآرائی انجام میشود. برخی از نکات قابل ذکر عبارتند از:
۱) خواندن مجله با حروف سنسریف، بزرگ یا ایتالیک برای خواننده مشکل است.(چکیده)
۲) خواندن مجلهای که متنها را مانند چینیها از بالا به پائین نوشته، برای خواننده آمریکائی که عادت دارد از چپ به راست بخواند مشکل است. (چکیده)
۳) المان اصلی صفحهآرائی را در بالا سمت چپ قرار دهید. چه فضا یک صفحه باشد، چه دو صفحه روبهروی هم. خواننده مطابق عادت از قسمت چپ بالا شروع میکند. این قانوت بهکمک یک روش ارائه خاص میتواند شکسته شود وقتی عنوان اصلی، عکس یا نقاط رنگی در محل دیگری در زمینهٔ صفحهآرائی است، حرکت چشم خواننده باید راهی را که میخواهیم دنبال کند.
۴) زیرنویسها را نزدیک تصاویر مربوط به خودشان قرار دهید. مطالب توصیفکننده تصاویر باید تقریباً بخشی از تصاویر راتشکیل دهند. آنها میتوانند در دو طرف یا در پائین تصویر قرار گیرند، اما اگر ایجاد فضای سفید بیش از حد، از تصاویر خود جدا شوند، دیده نمیشوند. شرح تصاویر فقط در صورت ضرورت باید در بالای آنها قرار گیرند، زیرا این مکان در جهت حرکت طبیعی چشم قرار ندارد.
۵) پهنای ستونها را طوری انتخاب کنید که طول خطوط برای اندازه متن مورد استفاده مناسب باشد. ستونهای بسیار کمعرض یا بیش از حد پهن باعث بازداری خواننده میشود.
▪ اصل دوم در صفحهآرائی مجله
قطع مجله: قطع (شکل و اندازه) مجله عنصری اساسی در صفحهآرائی است و تابع وسوسههای هنری نمیباشد. مجلات بهطور قابل ملاحظهای از لحاظ شکل و اندازه متفاوتند، از اندازه کوچک جیبی گرفته تا ابعادی همانند نشریات زرد. قطع یک مجله نتیجه یک یا چند مورد از سه موضوع زیر است:
۱) راحتی استفاده از آن
۲) همخوانی محتوای مجله با قطع آن
۳) محدودیتهای مکانیکی اندازههای چاپی.
راحتی استفاده، مزیت اصلی اندازه جیبی ”Reode,s Deigest“ و بسیاری از مجلات دیگر است. سهولت در بهدست گرفتن و انبار کردن، بهویژه برای موضوعاتی مناسب است که متن در درجه اول و تصاویر در درجهٔ دوم اهمیت باشد. اندازههای بزرگ برای تأکید روی تصاویر، بهترین راه هستند زیرا، هرچه عکسها بزرگتر باشد، تأثیر آنها بیشتر است. بسیاری از مجلات، متن و تصاویر را بهاندازهٔ مساوی ارائه میدهند و از قطعی که برای هر دو کافی باشد استفاده میکنند. یعنی ۲/۱ ۸ در ۱۱ اینچ یا در همین حدود. از آنجائی که این اندازه مانند اندازه استاندارد کاغذ معمولیست، دستهبندی این صفحات آسانتر و ابعاد آنها برای خواننده راحتتر است. قطع اغلب مجلهها بهصورت مستطیل عمودی است زیرا، قطع مستطیل افقی در حمل و نقل با مشکل مواجه است.
▪ اصل سوم: حواشی سفید (فریمها)
حواشی سفید (فریمها) در صفحهآرائی مجلات به دو دلیل نقش مهمی دارند: اولاً آنها علامتهائی برای خاتمه دادن و یا شروع کردن متون هستند. بهطور مثال، سعی کنید حاشیه را از هر دو طرف نسخه چاپی مجله بِبُرید و بعد ببینید که تا چه اندازه مطالعه متنی که در دو طرف، فاقد حاشیه است، مشکل میشود. ثانیاً این حواشی با احاطه کردن اِلمانها در صفحه با مرزهای سفید به جذابیت و یکدستی تکصفحهها و صفحات روبهروی هم کمک میکنند. بدین ترتیب آنها مانند یک قالب، اثر هنری را در بر میگیرند. حاشیهها برای محتوای متن ضروری هستند. نیاز خطوط به داشتن ابتدا و انتها، متن را بهوجود حواشی در تکصفحه و دو صفحه مقابل هم نیازمند میکند.
استفاده از بلید: بدون تردید تصاویر میتوانند به دلایل زیر حواشی را قطع کنند:
۱) ایجاد تغییر در سرعت مطالعه
۲) ایجاد فضای بیشتر در صفحه با اختصاص دادن فضاهای حاشیه به فضای متن
۳) و شاید مهمتر از همه؛ دادن عظمت بیشتر به تصاویر؛ زیرا بدون حواشی، تصاویر ادامهدار به نظر میرسند.
اندازه دقیق حواشی و میزان گستردگی هر بلید به تصمیم بخش هنری مجله مربوط میشود. اما ب این وجود قانون پذیرفتهشده عمومی در بین چهار حاشیه یک صفحه و مرکز بصری فضای صفحهآرائی ارتباط منطقی ایجاد میکند. مرکز بصری به قرار دادن حواشی کمک میکند: مرکز بصری فضای صفحهآرائی اندکی بالاتر از مرکز هندسی آن است. قطرهای مستطیل مرکز هندسی آنرا میسازند، اما نقطهای که در واقع مرکز بهنظر میرسد یک بیستم بالاتر از مرکز صفحه است. متن صفحهها مطابق مرکز بصری چیده شدهاند. بهعبارت دیگر آنها کمی بالاتر در صفحه قرار میگیرند. بنابراین حواشی ابتدا با قراردادن حاشیه پائینی بهعنوان بزرگترین حاشیه در صفحه تعیین میشوند و حاشیهٔ خارجی، کوچکتر از پائین و بزرگتر یا هماندازهٔ بالائی است. حاشیهٔ وسطی یا عطف صفحه همیشه کوچکترین حاشیه است زیرا، با حاشیهٔ صفحهٔ مقابلش با هم دیده میشود. این نوار اگر بیش از حد پهن باشد ممکن است به یکدستی صفحه لطمه بزند. پهنا هنگامیکه مطالب دو صفحه به هم مربوط نباشد میتواند مطلوب باشد اما مجلات معمولاً برای دو صفحه روبهروی هم طراحی میشوند نه برای تکصفحهای. مطابق قانون، حاشیهٔ عطف به منظور ایجاد بالاترین یکپارچگی در صفحه نباید بیشتر از نصف حاشیه پائینی باشد.
نکته: بهخاطر بسپارید خوانندهها همیشه دو صفحه را با هم میبینند. بهاستثنای جلد، همواره دو صفحهٔ روبهروی مجله همزمان دیده میشود. برای ایجاد سهولت در مطالعه، بهتر است که صفحات روبهروی هم را مانند یک بخش واحد طراحی کنیم، و هر صفحه باید با در نظر گرفتن صفحهٔ مقابلش طراحی شود. دو صفحهٔ مقابل هم ممکن است واحد یکسانی نباشند، اما ناگزیر روی طراحی یکدیگر تأثیر میگذرند.
چیرگی بر عطف صفحه: بهمنظور ایجاد تأثیر در طراحی صفحات، مهارت در از بین بردن مانع طبیعی حواشی عطف، ضروری به نظر میرسد. دو صفحهٔ مقابل میتوانند با استفاده از روشهای زیر بهصورت یکپارچه در آیند:
متن، تصاویر، رنگ، زمینه سفید و یا ابزارهای تایپوگرافی.
گستردن یک عنوان در عرض عطف، ارتباط مؤثری را بهوجود میآورد اما، دقت فراوانی را میطلبد بهطوری که بهفضای بین حروف، صدمهای وارد نشود. اگر عنوان، آنقدر بزرگ باشد که عطف، بین کلمات قرار گیرد، اتصال دو صفحه نباید در خوانائی عنوان اختلال ایجاد کند، بهغیر از صفحه وسط محلات دوختشده، در بقیه صفحات، هم ردیفی عناصر دو صفحه در عرض عطف، با مشکل چاپی روبهرو میشود و در هنگام طراحی اینگونه اتصالها باید، تخطی از برخی قوانین را مجاز شمرد. یک تصویر افقی که از عطف میگذرد میتواند اتصال خوبی بین دو صفحه برقرار کند، اما حواشی دو صفحه باید طوری شکسته شود که دو بخش تصویر با یکدیگر مماس گردد. مضمون عکس یا تصاویر تعیین میکند که آیا انطباق به تصویر لطمه میزند یا خیر! اتصال مناسب، همچنین با یکسری ا زتصاویر که از عطف میگذرند میسر میشود، بهطوریکه میتواند حواشی را تغییر ندهد و از عدم انطباق تا حد زیادی میکاهد. نوارهائی از فضای سفید بهتنهائی و یا با کمک تصاویر، میتوانند دو صفحه را بههم وصل کنند. همانطور که مقررات، مرزها و خطوط نقطهچین و غیره، میتوانند جهت افقی را در تقاطع صفحات ایجاد کنند و مسلماً نیازی نیست که بههم پیوستن صفحات مقابل هم مانند نمونههای ذکر شده بسیار آشکار باشد، در واقع بیاد روشهای ظریفتری جستجو نمود. در تولید تکنیکهائی که یک تفکر خلاق میتواند بهوجود آورد محدودیتی وجود ندارد.
▪ تأکید بر عطف
هنگامیکه دو صفحه روبهروی هم شامل دو موضوع متفاوت باشند. اتصال بین مطالب نباید برای خواننده گیجکننده باشد. در صفحهآرائی بایستی با استفاده از عطف یا جداکنندههای دیگر، روی متفاوت بودن موضوعات در هر صفحه تأکید نمود. بهجایآن، ممکن است فضای سفید در بخش عطف صفحه مورد نیاز باشد. مسلماً بهمنظور اینکه صفحات بهعنوان واحدهائی جدا از هم مطرح شوند باید بههرکدام تضاد مناسب داده شود.
مترجم/شبنم لیلیان
برگرفته از:the graphic of communication typography,layout,design
مجله گرافیک
magmagf جان
واقعا كارت عاليه
ممنون
واقعا مطالب مفيدي گذاشتي ... خيلي خيلي ممنون
خواهش می کنم
خوشحالم که خوشتون اومده و به دردتون خورده
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)