رها نيست از مرگ پران عقاب
چو در بيشه شير و چو ماهي در آب
فردوسي
سلام مستر جلال دير
خوبي؟آقا كم پيدا
رها نيست از مرگ پران عقاب
چو در بيشه شير و چو ماهي در آب
فردوسي
سلام مستر جلال دير
خوبي؟آقا كم پيدا
بر در شاهم گدایی نکته ای در کار کرد
گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
ممنون. ما همینجاییم. زیر سایه تون
Last edited by sise; 04-10-2007 at 00:20.
دم غنیمت دان. که عالم یک دم است ...... آنکه با دم همدم است .او آدم است
دم زمن جو . کآدم زین دم است ...... فیض این دم.. عالم اندر عالم است
امشب به خاطر غزل آخرم بخند
امشب كه از هميشه شاعرترم بخند
تا پر شود نگاه من از رنگ زندگي
تا حس بودنت بشود باورم بخند
بالنده شو هر آينه ققنوس كوچكم
خوش حال باش و بر تل خاكسترم بخند
نيمكت كهنه باغ
خاطرات دورش را
در اولين بارش زمستاني
از ذهن پاك كرده است
خاطره شعرهايي را كه هرگز نسروده بودم
خاطره آوازهايي را كه هرگز نخوانده بودي
یک اشتباه ساده، کوچه بن بست .....
- بی خیال، این شعر را خدا آفرید تا.....
مردی که توی دادگاه،... خودش را مرور کرد
آهسته داد زد که:از اینجا برید تا..........
از آن زمان كه حقيقت
چون روح ِ سرگردان ِ بي آرامي بر من آشكاره شد
و گندِِِ جهان
چون دود مشعلي در صحنه دروغين
منخرين مرا آزرد،
بحثي نه
كه وسوسه ئي است اين:
بودن
يا
نبودن
***
Last edited by mohammad99; 04-10-2007 at 02:10.
نسیم وصل به افسردگان چه خواهد کرد؟
بهار تازه به برگ خزان چه خواهد کرد؟
به من که سوختم از داغ مهربانی خویش
فراق و وصل تو نامهربان چه خواهد کرد؟
زفیض ابر چه حاصل گیاه سوخته را؟
شراب با من افسرده جان چه خواهد کرد؟
گفتی غزل بگو از عشق های دور
تا نیست جای ما خالی در این حضور
دیگر نمی چکد از روح من غزل
ما بی ستاره ایم ای ساده ی صبور
آتشي در سينه دارم جاوداني
عمر من مرگي است نامش زندگاني
رحمتي كن كز غمت جان مي سپارم
بيش از اينم طاقت هجران ندارم
كي نهي بر سرم پاي اي پري از وفاداري
شد تمام اشك من بس در غمت كرده ام زاري
نوگلي زيبا بود حسن و جواني
عطر آن گل رحمت است و مهرباني
ناپسنديده بود دل شكستن
رشته ي الفت و ياري گسستن
كي كني اي پري، ترك ستمگري؟
مي فكني نظري، آخر به چشم ژاله بارم
گرچه ناز دلبران دل تازه دارد
ناز هم بر دل من اندازه دارد
حيف اگر ترحمي نمي كني بر حال زارم
جز دمي كه بگذرد از چاره كارم
دانمت كه بر سرم گذر كني به رحمت اما
آن زمان كه بر کشد گیاه غم سر از مزارم
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)