ديدي كه حال و روز دلم خوش نيست
تصويري از پرنده و بارانم
خون من است در همه سو جاري
هر شام روي شيشه نرقصانم
*
فرعون خويش باش و خدايي كن
من تا قيامت آسيه مي مانم
ديدي كه حال و روز دلم خوش نيست
تصويري از پرنده و بارانم
خون من است در همه سو جاري
هر شام روي شيشه نرقصانم
*
فرعون خويش باش و خدايي كن
من تا قيامت آسيه مي مانم
ما دو قطب منفی آهن ربا
تو مرا می رانی و من هم تورا
اگر جسمم بسوزی سوته خواهم ..... اگر چشمم بدوزی دوته خواهم
اگر باغم بری تا گل بچینم .... گلی همرنگ و همبوی ته خواهم
ميان مهربانان کی توان گفت
که يار ما چنين گفت و چنان کرد
عدو با جان حافظ آن نکردی
که تير چشم آن ابروکمان کرد
در هجوم ظلمت تردیدها
با تو ام دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر ، جز درد خوشبختی م نیست
این دل تنگ من و این بار نور؟
های و هوی زندگی در قعر گور؟
Last edited by gazall; 03-10-2007 at 22:42.
روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر
پیش شمع آتش پروا نه به جان گو درگیر
در لب تشنه ما بین و مدار آب دریغ
بر سر کشته خویش آی و ز خاکش برگیر
ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش
در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر
چنگ بنواز و بساز ار نبود عود چه باک
آتشم عشق و دلم عود و تنم مجمر گیر
راز خاموشی فانوس کجاست
گناه پای شل گاو سیاه گردن کیست
چه گلی را اگه پرپر بکنی شیر بزت می خشکه .
من باید برگردم تا به مادرم بگم ، من بودم اون شب ،
شیربرنج سحریتو خوردم
تا به بابام بگم ، باشه باشه ، نمی خواد کولم کنی !
گندوما را تو ببر ، من به دنبالت می آم
قول می دم که نشینم خونه بسازم با ریگ
دنبال مارمولکا ، نرم تا آن ور کوه !
من می خوام برگردم به کودکی !!
يك عمر سايه-روشن احساس او مرا
مهمان لحظههاي غمانگيز و شاد كرد
سلام سلام
خوبيد همگي؟
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبرو با یار وفادار چه کرد
اه از ان نرگس جادو که چه بازی انگیخت
اه از ان مست که با مردم هشیار چه کرد
در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص
ور نه با گوشه رو و خرقه ما در سر گیر
صوف برکش ز سر و باده صافی درکش
سیم درباز و به زر سیمبری در بر گیر
دوست گو یار شو و هر دو جهان دشمن باش
بخت گو پشت مکن روی زمین لشکر گیر
میل رفتن مکن ای دوست دمی با ما باش
بر لب جوی طرب جوی و به کف ساغر گیر
سلام پایان.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)