درگيري لفظي ميان آقاي عادل فردوسي پور (مجري برنامه تلويزيوني «نود») و آقاي آخوندي (سخنگوي سازمان تربيت بدني) و شنيدن اين جمله از آقاي آخوندي خطاب به آقاي فردوسي پور که؛ اگر قرار باشد شما درباره انتخاب مديران دستگاه ورزش اظهارنظر کنيد ما هم مي آييم و درباره مديران صداوسيما اين کار را مي کنيم. اين البته نقل به مضمون است؟ و از نظر من، به اندازه کافي گويا است و من مي خواهم در اين يادداشت قلم انداز، که به هيچ وجه جانبدار يکي از طرفين نخواهد بود، با اين شيوه برخورد؛ برخوردي با حوصله و تا اندازه يي علمي بکنم.
1- در هر جامعه يي، ميان دستگاه هاي اداره کننده آن جامعه، براساس قانون و گاه براساس عرف، تقسيم کار شده است و هر کدام از دستگاه ها، در اين تقسيم کار، داراي صلاحيت هايي هستند که ديگران بايد به آن احترام و حتي به آن گردن بگذارند. به اين مثال توجه بفرماييد؛ يکي از قاضيان دادگستري، براساس صلاحيتي که دارد، احضاريه يي براي رئيس جمهور مي فرستد و او را در ساعت و روز معين، به شعبه بازپرسي يا دادگاه فرامي خواند و از ايشان پرسش هايي مي کند، الي آخر. همين قاضي که قدرت احضار رئيس جمهور را (در ايران و در ساير کشورهاي جهان) دارد، از محل کارش خارج مي شود. اتومبيل خود را سوار مي شود و مثلاً مي رود به طرف خانه اش. حين عبور از خيابان، پشت چراغ قرمز، به سهو يا به عمد، روي خط عابر پياده مي ايستد - پاسباني جلو مي آيد. به قاضي مي گويد اتومبيل اش را به گوشه خيابان هدايت کند، گواهينامه اش را بدهد، گواهينامه را به افسر پليس مي دهد و او قاضي را جريمه مي کند يعني همان قاضي که صلاحيت احضار رئيس جمهور و بازجويي از او را دارد، مجبور است در مقابل فرمان پاسبان راهنمايي تسليم شود و جريمه بپردازد. به اين مي گويند تقسيم کار. به اين مي گويند تقسيم صلاحيت ها.
2- در هر جامعه يي، وظايف نيز ميان دستگاه هاي مسوول تقسيم شده است. دستگاه هاي حاکميتي و اجرايي، فقط صلاحيت ندارند، بلکه تکليف و وظيفه هم دارند و نمي توانند از اجراي اين تکاليف و وظايف سرپيچي کنند. باز هم مثالي مي زنم؛ صبح ساعت هشت پزشکي در حال رانندگي خلاف مي کند. افسر پليس، او را جريمه مي کند. طبيعي است که آقاي پزشک از اين کار افسر پليس خوش اش نمي آيد. به هر حال مي رود به بيمارستان. ساعتي بعد آن افسر پليس تصادف شديدي مي کند. او را به همان بيمارستاني مي برند که پزشک اش صبح به وسيله همين افسر جريمه شده است. آن پزشک بالاي سر افسر مجروح مي آيد. او نمي تواند بگويد چون اين افسر مرا جريمه کرده من معالجه اش نمي کنم، اگر معالجه نکند، جنايت کرده است.
3- دستگاه هاي اداره کننده جامعه، چه حاکميتي باشند (مانند دادگستري، يا وزارت اقتصاد) و چه تصدي گري کنند (مانند شرکت ملي فولاد ايران) هر کدام صلاحيت ها و وظايفي دارند. راديو و تلويزيون (صداوسيما) در اين يادداشت مورد نظر من است.
راديو و تلويزيون از جمله «رسانه هاي گروهي» يا «وسايل ارتباط جمعي» است. اين رسانه، براساس معيارهاي جهاني البته مي گويم، وظايف و صلاحيت هايي در چهار حوزه دارد.
- اطلاع رساني
- آموزش
- فراهم آوردن امکانات گذران اوقات فراغت
- نظارت.
تلويزيون وقتي فيلم سينمايي پخش مي کند به وظيفه «فراهم آوردن امکانات گذران اوقات فراغت»اش عمل مي کند. وقتي اخبار مي گويد، «اطلاع رساني» است. وقتي يکي از فضلا و علما درباره موضوع سخن مي گويد، در حوزه «آموزش» عمل مي کند و برنامه «نود»، با اجراي عادل فردوسي پور، هم «اطلاع رساني» است، هم «آموزش» مي دهد (از جمله با بحث داوري) و هم «نظارت» مي کند. بعداً به اين مبحث برمي گردم.
4- رسانه هاي گروهي ما از نظر «نظارت» بسيار ضعيف و در ابتداي راه هستند. رسانه هاي گروهي که وجدان آگاه و بيدار جامعه هستند و پل ارتباطي دولت و مردم به حساب مي آيند و به نمايندگي از طرف مردم بر عملکرد مديران نظارت مي کنند و اگر به خطا و خلافي بربخورند آن را افشا مي کنند، در غرب، در اين حوزه، بسيار جلو رفته اند. مسائل پشت پرده و باج دادن ها و باج گرفتن ها، باندبازي هاي سياسي، قومي را افشا مي کنند، در غرب حداقل در ظاهر اين «نظارت» را رعايت مي کنند. دو نمونه برايتان مي آورم؛ در حوزه سياسي رسوايي واترگيت را داريم که دو روزنامه نگار چنان دقيق و صحيح و به موقع فساد دستگاه ريچارد نيکسون (رئيس جمهور وقت امريکا) را افشا کردند که او مجبور به کناره گيري شد و در عرصه ورزش، همين چند روز پيش، ماجراي افشاي تقلب انتخاباتي رامون کالدرون (رئيس باشگاه رئال مادريد) و استفاده از کارت اعتباري باشگاه براي پرداخت هزينه اتومبيل شخصي اش را داريم که کار به کناره گيري رامون کالدرون کشيد. چشم هميشه بيدار روزنامه نگاران شريف و رسانه هاي گروهي مي تواند جامعه را بيمه کند. مي تواند خواب را از چشم خلافکاران بگيرد.
5- قدرت رسانه هاي گروهي از اصول مسلم «آزادي بيان»، «آزادي مطبوعات» و «مردمسالاري» سرچشمه مي گيرد. هيچ کدام از اينها «بد» نيست مگر اينکه از آنها سوءاستفاده شود. اين اصول را قوانين اساسي کشورها برقرار و تثبيت مي کند و ساز و کارهاي پشتيباني نظام هاي حکومتي از آنها را نيز به موجب قوانين، پيش بيني مي کند. در کنار اين آزادي ها البته «مسووليت» هم بايد باشد. آزادي بدون مسووليت خود مفاسدي دارد که آن سرش ناپيدا است. اصل بر آزادي است، اما اين آزادي با «مسووليت» همراه مي شود؛ نه با محدوديت.
6- عادل فردوسي پور خوشبخت ترين ژورناليست امروز ايران است چون تريبوني پرمخاطب را در اختيار دارد و با استفاده از توانايي هاي حرفه يي توانسته است اين تريبون پرمخاطب را، پرمخاطب تر، جذاب، پرهيجان، اطلاع رسان و آموزش دهنده کند و از اين ابزار در اجراي وظايف نظارتي رسانه تلويزيون نيز بهره بگيرد. بهره گيري او از نظر کمي و کيفي البته به اندازه همکاران او در کشوري مانند فرانسه نيست. در آنجا در حوزه هاي سياست، سينما، تئاتر، کتاب، مسائل تامين و رفاه اجتماعي و مانند اينها برنامه هايي بسيار پربرخوردتر و پرآب و تاب تر از برنامه «نود» اجرا مي شود. همه هم حرف هايشان را مي زنند. گاهي حتي به صورت فيزيکي به هم مي پرند. ولي کسي نمي گويد که مجري برنامه دارد به منافع ملي لطمه مي زند يا دارد مديريت ها را بي اعتبار مي کند. البته اگر مديريتي ريگ به کفش داشته باشد دستش رو مي شود و آن مجري را جامعه روي سرش مي گذارد نه اينکه تحريمش کند يا به رئيس دستگاهش فشار بياورند که برکنارش کنند و مانند اينها.
7- در برنامه «نود» صدا و سيما بخش کوچکي از وظيفه و صلاحيت نظارتي اش را اعمال مي کند. موضوع برنامه هم فوتبال است. يعني بخشي از ورزش که خود بخشي از مجموعه بسيار بزرگي از امور اجتماعي است. تلويزيون فقط جاي سخنراني نيست. رسانه ها اگر به وظيفه نظارتي خود بپردازند مي توانيم بگوييم در عمل به آزادي بيان و صلاحيت هاي رسانه هاي گروهي احترام گذاشته ايم. از ديدگاه من اگر بدين وظيفه عمل شود نشانه قدرت و قوت نظام حکومتي است که از حساب پس دادن نمي هراسد، مشروع است، قدرتمند است و...
8- در جبهه رسانه هاي گروهي نيز آدم هاي اهل سوءاستفاده مالي و کاسب داريم. من متاسفانه يا خوشبختانه هم مدير ورزشي بوده ام و هم روزنامه نگار ورزشي. در هر دو جبهه نيز با «فساد» برخورد کرده ام. موقعي که مدير بوده ام با روزنامه نگاران فاسد روبه رو شده ام. با سوءاستفاده کنندگان مواجه بوده ام. همين حالا که هيچ کاره هستم، منشي من هفته يي نيست که به مناسبتي نگويد فلان روزنامه نگار گفته است اگر فلان کار را نکنيد، مثلاً با من مصاحبه نکنيد «مي ذارم توي کارت،» اما اينها استثنا هستند. قاعده بر سلامت روزنامه نگاران، احساس مسووليت اجتماعي آنان و شوق آنان براي اصلاح امور است. «روزنامه نگار» هم يعني روزنامه نگاراني که قلم و کاغذ به دست دارند، گزارشگران و مجريان برنامه هاي ويدئويي و تلويزيوني، مديران و گردانندگان و نويسندگان پايگاه هاي اطلاعاتي و وبلاگ ها و... در يک کلام اصحاب رسانه.
9- مديران ورزش بايد حوصله کنند. نگاه تيزبين ژورناليست ها مي تواند کمک هاي بسياري به آنها بکند. خطاهاي موردي و کوچک را نديده بگيريد. اجازه بدهيد اين نهال نوپا رشد کند. کساني که امروز مدير ورزش هستند، تا ابد که مدير ورزش نيستند. فردا روزي که کنار بروند (که قطعاً کنار مي روند، قرار نيست کسي تا لب گور مدير بماند) براي اينکه دو کلام حرف خودشان را به گوش مردم برسانند به اين رسانه ها نياز دارند. آن روز خوشت مي آيد سانسورشان کنند.
10- فراموش نکنيم که رسانه ها صلاحيت نظارتي دارند ولي مثلاً سازمان تربيت بدني صلاحيت نظارت بر دستگاه هاي ديگر را ندارد. نمي شود اگر دوربين تلويزيون در همين اندازه محدود که در کشور ما ممکن است، خطا و ايرادي را نشان داد، مديران ورزش بگويند «پس ما هم از فردا مي آييم در کارهاي صدا و سيما دخالت مي کنيم.»
اين خيابان در اين مورد يک طرفه است. صلاحيت دستگاه ورزش در حوزه ديگري است که در آن حوزه البته اجازه دخالت ندارد. البته همان قانون که به ژورناليست اجازه يا حق گفتن و نوشتن و بيان کردن مي دهد، محدوديت هاي او و نحوه رسيدگي به تخلفات احتمالي او را نيز روشن کرده است. مديران سازمان ورزش اگر خطا و خلافي در عادل فردوسي پور يا هر ژورناليست ديگري مي بينند حق دارند از او به دادگاه صالح شکايت کنند اما تا آن روز اصل بر آزادي رسانه ها، آزادي بيان و ايفاي وظايف و صلاحيت هاي رسانه ها از جمله صلاحيت و وظيفه نظارتي آنهاست.
11- برنامه نود آغاز يک تجربه است. اگر اين برنامه مي تواند 5/1 ميليون پيامک (يعني بيننده فعال) را جذب کند همه ما اگر دلسوز اين سرزمين هستيم بايد شادمان باشيم. برنامه موفق برنامه يي است که هر روز بر تعداد بينندگانش بيفزايد و هيچ کس دستگاهش را هنگام پخش آن برنامه خاموش نکند. اي کاش ما ده ها برنامه «نود» مي داشتيم. اي کاش ديگر برنامه هاي تلويزيون ما همين قدر جذابيت داشتند. جوان ما اگر برنامه دلخواهش را در همين جا پيدا نکند ترديد نفرماييد که مي رود سراغ همان شبکه هاي لس آنجلسي که تکليف شان روشن است. حوصله کنيد برنامه «نود» برنامه موفقي است و اين موفقيت فقط براي يک نفر و نتيجه کار يک نفر نيست، هرچند آن يک نفر عامل بسيار بسيار موثر و موفقي است. اي کاش «نود» سياسي هم مي داشتيم (که اگر اشتباه نکنم رئيس سازمان صدا و سيما قولش را داده بود). اي کاش نود اقتصادي و اجتماعي هم مي داشتيم. اي کاش نود فرهنگي براي تمام رشته هايش را مي داشتيم. اي کاش تلويزيون ما صدها عادل فردوسي پور داشت.
منبع:اعتماد