بیا دستت را به من بسپار
این دل زیر این چترها خواهد مرد
بس است شیطنت ها و زیر چترها قایم شدن
دل من دل تو دل ما برای باران پر میزند
در این روزهای بارانی خودت را به باران برسان
دیر نرسی
باران گرفت
![]()
....
بیا دستت را به من بسپار
این دل زیر این چترها خواهد مرد
بس است شیطنت ها و زیر چترها قایم شدن
دل من دل تو دل ما برای باران پر میزند
در این روزهای بارانی خودت را به باران برسان
دیر نرسی
باران گرفت
![]()
....
مرا عمـــری به دنبالت کشاندی!
سرانجامم به خاکستر نشاندی!
ربودی دفتر دل را و افســــــــــــــوس
که سطری هم از این دفتر نخواندی!
گرفتم عاقبت دل بر منت ســــــوخت!
پس از مرگم سرشکی هم فشاندی؛
گذشت از من ولــــی آخر نگفتی
که بعد از من به امید که ماندی!؟
نسیم وصل – شعر از فریدون مشیری – با صدای همایون شجریان بشنوید!
او به من میگوید ای آغوش گرم
مست نازم کن که من دیوانه ام
من باو می گویم ای نا آشنا
بگذر از من ‚ من ترا بیگانه ام
آه از این دل آه از این جام امید
عاقبت بشکست و کس رازش نخواند
چنگ شد در دست هر بیگانه ای
ای دریغا کس به آوازش نخواند
تا کی کشم جفای تو؟ این نیز بگذرد!
بســـــیار شد بلای تو، این نیز بگذرد!
عمرم گذشت و یک نفسم بیشتر نماند
خوش باش! کز جفای تو، این نیز بگذرد!
آیی و بگــــذری به من و باز ننگری!؟
ای جان من فدای تو، این نیز بگذرد!
بگذشت آنکه دوست همی داشتی مرا
دیگر شده ست رای تو، این نیــز بگذرد!
عراقی
شکست عهد مودٌت نگار دلبندم
برید مهر و وفا یار سست پیوندم
به خاکپای عزیزان که از محبت دوست
دل از محبت دنیــــــا و آخــــــرت کندم
تطاولی که تو کردی به دوســــــــــتی با من
من آن به دشمن خونخوار خویش نپسندم!
اگر چه مهر بریدی و عهد بشکستی
هنوز بر سر پیمان و عهد و سوگندم!
به خاکپای تو سوگند و جان زنده دلان
که من به پای تــــو در مردن آرزومندم!
بیا بیا صنما کز سر پریشـــــــانی
نماند جز سر زلف تو هیچ پابندم!
به خنده گفت که "سعدی" از این خطر بگریز
کجا روم!؟ که به زندان عشـــــــــق دربندم!!
گلهای تازه شماره 147 – با صدای محمد رضا شجریان بشنوید!
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتــــــــــی بنما تا سعادتی ببری!
بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیــــب بیهنری!
مِی صـــبوح و شکرخواب صبحدم تا چند!؟
به عذر نیم شبی کوش و ناله ی سحری!
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که در برابر چشمی و غایــــــــب از نظری!؟
هزار جان گرامی بسوخت زین غیـــــــرت
که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری!
دعـــــــــــــــای گوشه نشینان بلا بگرداند؛
چرا به گوشه چشمی به ما نمی نگری!؟
بیا که وضــــــع جهان را چنان که من دیدم
گر امتحان بکنی مِی خوری و غم نخوری!!
پرواز(گوشه نشین) – شعر از حافظ – با صدای محمد رضا شجریان بشنوید!
صبح است ساقیا! قدحی پر شراب کن!
دور فلک درنگ ندارد، شــــــــــــتاب کن!
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خــــراب کن!!
خورشید می ز مشرق ســـاغر طلوع کرد
گر برگ عشق می طلبی ترک خواب کن!
روزی که چــرخ از گِل ما کوزه ها کند
زنهار! کاسه ی سر ما پر شراب کن!
کار صواب باده پرستی ست "حافظا"
برخـــیز و عــزم جـــزم کار صواب کن!
دستان – با صدای محمد رضا شجریان بشنوید!
جزای آنکه نگفتیم شکر روز وصال
شب فـــراغ نخفتیم لاجرم ز خیال
دگر به گوش فراموش عهــــد سنگیندل
پیام ما که رساند مگر نســـــیم شمال
غــــــزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود
عجب فتادن مرد است در کمند غزال!
جماعتی که نظــــر را حرام می دانند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال!!!
تو بر کنار فراتی ندانی این معنی
به راه بادیه دانند قـــــــدر آب زلال
به خاکپای تو داند که تا ســـرم نرود
ز سر به در نرود همچنان امید وصال
حدیث عشق چه حاجت که بر زبان آری!؟
به آب دیده ی خونین نوشته صورت حال!!
به نالـه کار میسر نمی شود "سعدی"!
ولیک نالـه بیچارگان خوش است، بنال!
قاصدک – با صدای محمد رضا شجریان بشنوید!
شبي ساكت ترين همچون دل من
كه دل نيست منم
با ابرها كه جمع آمده در من
به اميد پايان ولگردي نفس مي كشم
كسي را نفس مي كشم كه اگر نيايد
چنان خواهم گريست كه بگويند
بعدها بگويند
اين باران نيست
صداي ريزش مردي است
روي بام شهر
كه همه را مي گريد .
اول اين شعر كه رسيدم
كسي نگفت
قرار بر اين شده دستهام
بپوسند از فرط نداشتنت
دريا توي چشم هاي كسي به گل نشست
كه تمام شعرهاي مرا بي ردپايي ورق زده بود
مردي كه از تمام روزهاي هفته
شنبه چشمهاي ترا ميخواست
اين شانه هاي سوخته كسي را
به آسمان نميبرد . . .
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)