خوب اینم سیاسته منه دگیه....
جدا من اینقدر کم حرف بودم....فکرکنم که از شما بیشتر حرف زدم....
راستی دستت درد نکنه شام خیلی خوشمزهای بود.![]()
خوب اینم سیاسته منه دگیه....
جدا من اینقدر کم حرف بودم....فکرکنم که از شما بیشتر حرف زدم....
راستی دستت درد نکنه شام خیلی خوشمزهای بود.![]()
بابا نازشون رو نکشید . کی اصلا خواست عکس شما رو نگاه کنه![]()
خوب پس كسي متوجه من نشد.
به قول دوستان :دي يا دي:
آقا من که نگرفتم چی گفت... کسی گرفت به ما هم بده...
![]()
اااا
من دیدم یه بوته شمشاد اون وسط داره حرکت میکنه هاااااااا
پس نگو اون تو بودی پشتش!!!
فعلا عكسها را براي فروش ميذارم..بايد اول پشت شمشادها را ميگشتيد.اشتباه بدي كرديد.
![]()
من فكر كنم عكس ها رو واسه همه كسايي كه بودن فرستادم اگه كسي جا مونده كه احتمالا مونده !!!! پيغام خصوصي بده تا براش بفرستم ! فقط واسه الفين نفرستادم كه اونم تو ميسنجر براش مي فرستم ! گفتم كه نياي بگي جا موندي !
موفق و پيروز باشيد
جاويد
خوب...به ما هم خیلی خوش گذشت![]()
ممنون از گزارش با حاله آقا رضا که به تمام نکات اشاره کرده بود.دقیق.
جای ما خالی ...
به جان خودم نباشه به جان بچم هرچقدر زور زدم تا منم بیام تهران سر قرار قسمت نشد ...
بلیط قطارها تا آخر مرداد فروخته شده بود ...
هواپیما هم که سالی یه بار تو اهواز میشینه اونم بچه ها با سنگ میزننش زود میپره ...
امید وارم قرار بعدی افراد بیشتری بیان سرقرار.
سلام خدمت همه دوستان
واقعا به من که خیلی خوش گذشت . دوستان جدیدی پیدا کردم . واقعا هرکسی نیومد ضرر کرد .گزارش آقا رضا خیلی با حال بود کلی خندیدم . رضا این روحیه طنز رو داشتی و ما بی خبر بودیم ؟ حالا میگی منو بن کنن ؟ خوب میدونم چیکارت کنم (شوخی)
آقا سامان دست گلت درد نکنه شما هم خیلی زحمت کشیدی . واقعا از زیارتتون خوشحال شدم ایشالا تو قرارهای بعدی هم شما رو ببینیم.
اما من درباره چند نفر که برخورد باهاشون داشتم بنویسم
Wisdom : والا داداش دعا میکنم سربازی هرچه زودتر تموم بشه . یکی از نکات مثبت ایشون این بود که همیشه یه لبخند به چهره داشتند . داداش قضیه سئوالات مسابقه رو هم ردیف میکنم از سری بعد ایشالا آسونتر میشه (این جا اسمایلی پینوکیو میخاد)
جاوید: خب . ایشون که خیلی زحمت کشیدن . مخصوصا بابت عکسها . قسمت نشد زیاد با هم حرف بزنیم . ایشالا قرار های بعدی
امین : این یکی رو اگه من زور نمیکردم که اصلا سر قرار نمیومد . داشت می پیچوند زنگ زد به من دید من سرقرارم وجدان درد گرفت و پاشد اومد سر قرار .
الفین (رضا ): دادا خیلی مخلصیم . استقلالی هستی که دیگه خیلی خیلی ارادت داریم خدمتتون . من از رضا خیلی خوشم اومد اما نمیدونم چرا این امین هر وقت میخاست رضا رو بزنه منو اشتباه میگرفت . داداش ما که دیر با هم آشنا شدیم اما ایشالا هر جا هستی موفق باشی
بابک: بابک جان که کم بود ما رو اونجا به خاطر سیاسی بازی بن کنه . بابک که یه جورایی همشهری ما در اومد. خب اطلاعات فیلم و سینماش هم که واقعا توپه . حیف که اونقدر سرش شلوغه که سری به انجمن فیلم نمیزنه
بابک جان قرار های بعدی هم باشی ها
سامان: یه جنتلمن واقعی . خیلی خیلی زحمت کشیدی . فقط هر چند وقت یه بار امین می گفت مهرداد مواظب این سامان باشه شام رو نپیچونه. مرسی داداشی
آقا مهدی: خب من اول از همه که سرقرار اومدم سراغ دو نفر رو گرفتم که اولیش مهدی بود و دومیش رضا.
مهدی برعکس چیزی که فک میکردم کم حرف بود . مهدی جان ارادت خاصی داریم خدمتتون
مصطفی عشقی: خب من تا قبل از قرار افتخار آشنایی با ایشون رو نداشتم . اما جدا پسر گلیه . ایشالا کنکور قبول شی داداش
سپهر که اصلا حرف نزد تا بیشتر آشنا بشیم اما واقعا پسر دوست داشتنی بود
جالب این بود که منو کسی نمیشناخت همه میگفتن اگه صندلی داغ نبود اصلا نمیدونستم همچین کاربری این جا وجود داره
یه سری ها سر قرار نبودن اما سرقرار زیاد درباره شون بحث شد
مرسی . ازهمتون . پنجشنبه به یاد ماندنی ای بود
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)