تا به گيسوي تو دست ناسزايان كم رسد
هر دلي در حلقهاي در ذكر يا رب يا رب است
تا به گيسوي تو دست ناسزايان كم رسد
هر دلي در حلقهاي در ذكر يا رب يا رب است
تو نه مرد عشق بودی خود از این حساب سعدی
که نه قوت گریزست و نه طاقت گزندت![]()
تا دل هرزه گرد من دفت به چین زلف تو
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی كند
دلی از دست بیرون رفته سعدی
نیاید باز تیر رفته از شست
تا سر زلف تو در دست نسيم افتادست
دل سودا زده از غصه دو نيم افتادست
تا نپنداری که بعد از چشم خواب آلود تو
تا برفتی خوابم اندر چشم بیدار آمدست
سعدیا گر همتی داری منال از جور یار
تا جهان بودست جور یار بر یار آمدست
تو مث یه سر پناهی واسه عابر غریبه
مث چشمای قشنگی كه تو حسرت یه سبیه
چشمه چشمای نازت مث اشك من زلاله
مث زندگی رو ابرا بودنت با من محاله
همچون درخت بادیه سعدی به برق شوق
سوزان و میوه سخنش همچنان ترست
آری خوشست وقت حریفان به بوی عود
وز سوز غافلند که در جان مجمرست
می بده باقی تا مست و خوشدل
به یاران برافشانم عمر باقی
درونم خون شد از نادیدن دوست
الا تسعا لایام الفراقی
Last edited by malakeyetanhaye; 01-10-2007 at 22:06.
دنیا خوشست و مال عزیزست و تن شریف
لیکن رفیق بر همه چیزی مقدمست
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)