تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1665 از 2734 اولاول ... 665116515651615165516611662166316641665166616671668166916751715176521652665 ... آخرآخر
نمايش نتايج 16,641 به 16,650 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #16641
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض


    خدايا ! پر از كينه شد سينه ام
    چو شب رنگ درد و دريغا گرفت
    دل پاكروتر ز آيينه ام
    دلم ديگر آن شعله ي شاد نيست
    همه خشم و خون است و درد و دريغ
    سرايي درين شهرك آباد نيست
    خدايا ! زمين سرد و بي نور شد
    بي آزرم شد ، عشق ازو دور شد
    كهن گور شد ، مسخ شد ، كور شد
    مگر پشت اين پرده ي آبگون
    تو ننشسته اي بر سرير سپهر
    به دست اندرت رشته ي چند و چون ؟
    شبي جبه ديگر كن و پوستين
    فرود آي از آن بارگاه بلند
    رها كرده ي خويشتن را ببين
    زمين ديگر آن كودك پاك نيست
    پر آلودگيهاست دامان وي
    كه خاكش به سر ، گرچه جز خاك نيست
    گزارشگران تو گويا دگر
    زبانشان فسرده ست ، يا روز و شب
    دروغ و دروغ آورندت خبر
    كسي ديگر اينجا تو را بنده نيست
    درين كهنه محراب تاريك ، بس
    فريبنده هست و پرستنده نيست
    علي رفت ، زردشت فرمند خفت
    شبان تو گم گشت ، و بوداي پاك
    رخ اندر شب ني روانان نهفت
    نمانده ست جز من كسي بر زمين
    دگر ناكسانند و نامردمان
    بلند آستان و پليد آستين
    همه باغها پير و پژمرده اند
    همه راهها مانده بي رهگذر
    همه شمع و قنديلها مرده اند

    تو گر مرده اي ، جانشين تو كيست ؟
    كه پرسد ؟ كه جويد ؟ كه فرمان دهد ؟
    وگر زنده اي ، كاين پسنديده نيست
    مگر صخره هاي سپهر بلند
    كه بودند روزي به فرمان تو
    سر از امر و نهي تو پيچيده اند ؟
    مگر مهر و توفان و آب ، اي خدا
    دگر نيست در پنجه ي پير تو ؟
    كه گويي : بسوز ، و بروب ، و برآي
    گذشت ، آي پير پريشان ! بس است
    بميران ، كه دونند ، و كمتر ز دون
    بسوزان ، كه پستند ، و ز آن سوي پست
    يكي بشنو اين نعره ي خشم را
    براي كه بر پا نگه داشتي
    زميني چنين بي حيا چشم را ؟
    گر اين بردباري براي من است
    نخواهم من اين صبر و سنگ تو را
    نبيني كه ديگر نه جاي من است ؟
    ازين غرقه در ظلمت و گمرهي
    ازين گوي سرگشته ي ناسپاس
    چه ماده ست ؟ چه قرنهاي تهي ؟
    گران است اين بار بر دوش من
    گران است ، كز پس شرم و شرف
    بفرسود روح سيه پوش من
    خدايا ! غم آلوده شد خانه ام
    پر از خشم و خون است و درد و دريغ
    دل خسته ي پير ديوانه ام


    ماث

  2. #16642
    داره خودمونی میشه ARYAN-44's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شارشظ
    پست ها
    127

    پيش فرض

    من
    تو
    راه می رفتیم
    من چه خیس بودم مث بارون !
    حتی موهایم
    خیس..
    .
    یخ
    سرما
    برف بازی هم
    و تو می خندیدی
    تکان نخور..
    عکس..
    لحظه ها را ثبت می کردی
    دیدی؟
    همه پاک شدند

  3. #16643
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    آشنایی منُ نازی

    می اندیشیدم که گناه ،
    تکرار تجربه هاست
    و شیطان از دریچه ی صدف ِ پوسیده یی سَرک کشید ُ گفت :
    خداوند ، اداره ی جهان را به انسان سپرده است !

    در ساحل بودم ،
    از مرغ ِ دریایی ندا رسید
    هیچ کلمه یی سفیدی ِ حضور ِ مرا آیینه نمی شود !
    گوش دادم به سقوط ِ بلوط ِ پیر ،
    در جنگل ِ انبوه ِ پُشت ِ سَرم ....
    و باد ، ندا داد :
    راز جاودانگی را در قوزک ِ پایش بخوان !
    و نهال نو می گفت :
    روزُ شب حیات ِ مرا کفاف می دهد !

    زمستانی از پی ِ زمستانی می گذشت ،
    تا در بامدادی سفید
    شعله یی در هیات ِ زنی دستش را بر شانه ی سردم گذاشت !


    حسین پناهی

  4. #16644
    داره خودمونی میشه ARYAN-44's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شارشظ
    پست ها
    127

    پيش فرض

    تمام جملات گذشته اند
    تمام فکرها
    پاکن بدهید
    یا پاکم کنید
    از این خاطرات
    آری من آلوده ام با این ها
    .
    سکوت
    تاریکی همیشگی
    صدای ملایمی از گیتار
    چشم ها
    خیس
    بسته
    و من
    تنها
    بهترین ها اینجاست.

  5. #16645
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    تو به چربدستي
    كشتي را
    بر درياي دمه خيز ِ جوشان
    مي گذراندي.
    و كشتي
    با سنگيني سيــّالش
    با غـّژا غـّژ ِ د گل هاي بلند
    - كه از بار غرور بادبان ها
    پست مي شد -
    در گذار ِاز ديوارهاي ِ پوك ِ پيچان
    به كابوسي مي مانست
    كه در تبي سنگين
    مي گذرد.
    ***
    امـّا
    چندان كه روز بي آفتاب
    به زردي نشست،
    از پس تنگابي كوتاه
    راه
    به دريايي ديگر برديم
    كه پاكي
    گفتي
    زنگيان
    غم غربت را در كاسه مرجاني آن گريسته اند و
    من اندوه ايشان را و
    تو اندوه مرا
    ***
    و مسجد من
    در جزيره ئي ست
    هم از اين دريا.
    اما كدامين جزيره، كدامين جزيره،نوح من اي ناخداي من؟
    تو خود آيا جست و جوي جزيره را
    از فراز كشتي
    كبوتري پرواز مي دهي؟
    يا به گونه اي ديگر؟ به راهي ديگر؟
    - كه در اين دريا بار
    همه چيزي
    به صداقت
    از آب تا مهتاب گسترده است
    و نقره كدر فلس ماهيان
    در آب
    ماهي ديگريست
    در آسماني
    باژ گونه -.
    ***
    در گستره خلوتي ابدي
    در جزيره بكري فرود آمديم.
    گفتي
    ((- اينت سفر، كه با مقصود فرجاميد:
    سختينه ئي ته سرانجامي خوش!))
    و به سجده
    من
    پيشاني بر خاك نهادم.
    ***
    خداي را
    نا خداي من!
    مسجد من كجاست؟
    در كدامين دريا
    كدامين جزيره؟-
    آن جا كه من از خويش برفتم تا در پاي تو سجده كنم
    و مذهبي عتيق را
    - چونان موميائي شده ئي از فراسوهاي قرون -
    به ورود گونه ئي
    جان بخشم.

    مسجد من كجاست؟

    با دستهاي عاشقت
    آن جا
    مرا
    مزاري بنا كن!


    اوقات خوش

    احمد شاملو

  6. #16646
    داره خودمونی میشه ARYAN-44's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شارشظ
    پست ها
    127

    پيش فرض

    نه بگذارید نفس بکشم
    چشمانم بسته است
    اما دستتان را روی صورتم حس می کنم!
    من هم بازی این بچه گانه ها نیستم
    .
    من آسان می میرم
    به سادگی افتادن برگ خشکی از شاخه
    به سادگی مرگ قاصدکی در آب
    به آسانی عبور لحظه ای از لحظه ی قبلی..
    .

  7. #16647
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    یه پری بود
    زیباترین
    ماه‌ترین
    قشنگ‌ترین
    صاف‌ترین

    موهاش شبق
    دلش حریر
    نگاش آفتاب
    حرفاش نبات
    دستاش سحر

    اما پریِِ آینه‌ای
    راه رفتن بلد نبود

    هی راه رفت
    خوردش زمین

    هی راه رفت
    خوردش زمین

    یه روز پری
    خوردش به سنگ
    دلش شکست
    افتاد مرد
    ای روزگار


    بالا رفتیم آسمون
    پایین آمدیم
    زمین بود
    اگه پری دروغ بود
    ماها همه دروغ تریم
    قصه‌ی ما دروغ بود

    پریِ من ماه بود

  8. #16648
    داره خودمونی میشه ARYAN-44's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شارشظ
    پست ها
    127

    پيش فرض

    در باغ،يکی ترانه ام ميخواند
    تصنیف گل عاشقانه ام ميخواند
    ***
    گل بسته لب و به شيون اما بلبل
    صیاد مگر به دانه ام ميخواند
    ***
    در باور شب تخيلم گل میکرد
    بر ماه و ستارگان تامل ميکرد
    ***
    در مبحث این کتاب هستی از دل
    بر نظم خدا بسی تغزل ميکرد

  9. #16649
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    در هزار شب از هزار و یکشب
    قصه هاي عشق و اشک و آه من
    بیا بچین کنار هم
    هزار قطعه مگو
    بگو که چیست این تصوری
    که روز شب می کشاند ومی چلاندم
    که بار ها و بارها خوانده اند
    کولیان کوچه های سرد شهر
    این هزار شب جنون ساده را
    از خطوط بی حساب دست من

  10. #16650
    آخر فروم باز kar1591's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    ساوالان
    پست ها
    1,329

    پيش فرض

    نه یک دست ونه یک آغوش
    نه یک سنگ ونه یک سنگر
    پناهی نیست جز آواز
    رفیقی نیست جز دیوار
    کجایی ای چراغ عشق
    منو از سایه ها وردار...........

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •