تا هست نشانه ها همه نشان ز بی وفایی است
دالان موزه ها ز حجم لغات عاشقانه خاک خورده است
در کوچه های دل ردی ز گریه شبانه نیست
دلهای باوفا همه کهنه گشته اند
یادی ز افسانه های عاشقانه نیست
عاشق میان واژه ها این زمانه در پی بقاست
معشوقه هم گم گشته رنگ و لعاب چهره هاست
بیستون گویا همان برجهای بلند خانه هاست
عاشق شبانه روز در به در خرید خانه ای بهر بقاست