تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1662 از 2734 اولاول ... 662116215621612165216581659166016611662166316641665166616721712176221622662 ... آخرآخر
نمايش نتايج 16,611 به 16,620 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #16611
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    تا هست نشانه ها همه نشان ز بی وفایی است
    دالان موزه ها ز حجم لغات عاشقانه خاک خورده است
    در کوچه های دل ردی ز گریه شبانه نیست
    دلهای باوفا همه کهنه گشته اند
    یادی ز افسانه های عاشقانه نیست
    عاشق میان واژه ها این زمانه در پی بقاست
    معشوقه هم گم گشته رنگ و لعاب چهره هاست
    بیستون گویا همان برجهای بلند خانه هاست
    عاشق شبانه روز در به در خرید خانه ای بهر بقاست

  2. #16612
    آخر فروم باز Payan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    شهر تو...
    پست ها
    1,376

    پيش فرض

    تا هميشه خانه‌ات در ميان لاله‌هاست
    غبطه ميخورم بر اين حسن هم جواريت


    سلام دوستان خوبيد همه؟
    امشب ما رو از دعاي خيرتون فراموش نكنيد لطفا......
    التماس
    دعا دعا دعا

  3. #16613
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    تو حق داشتی

    مي بايست مي خوابيدم
    اما چيزي خوابم را آشفته كرده است
    در دو ظاقچه رو به رويم شش دسته خوشه زرد گندم چيده ام
    با آن گيس هاي سياه و روز پريشانشان
    كاش تنها نبودم
    فكر مي كني ستاره ها از خوشه ها خوششان نمي آيد ؟
    كاش تنها نبودي
    آن وقت كه مي تواستيم به اين موضوع و موضوعات ديگر اينقدر بلند بلند
    بخنديم تا همسايه هامان از خواب بيدار شوند
    مي داني ؟
    انگار چرخ فلك سوارم
    انگار قايقي مرا مي برد
    انگار روي شيب برف ها با اسكي مي روم و
    مرا ببخش
    ولي آخر چگونه مي شود عشق را نوشت ؟
    مي شنوي ؟
    نگار صداي شيون مي آيد
    گوش كن
    مي دانم كه هيچ كس نمي تواند عشق را بنويسد
    ما به جاي آن
    مي توانم قصه هاي خوبي تعريف كنم
    گوش كن
    يكي بود يكي نبود
    ني بود كه به جاي آبياري گلهاي بنفشه
    به جاي خواندن آواز ماه خواهر من است
    به جاي علوفه دادن به ماديان ها آبستن
    به جاي پختن كلوچه شيرين
    ساده و اخمو
    در سايه بوته هاي نيشكر نشسته بود و كتاب مي خواند
    صداي شيون در اوج است
    مي شنوي
    براي بيان عشق
    به نظر شما
    كدام را بايد خواند ؟
    تاريخ يا جغرافي ؟
    مي داني ؟
    من دلم براي تاريخ مي سوزد
    براي نسل ببرهايش كه منقرض گشته اند
    براي خمره هاي عسلش كه در رف ها شكسته اند
    گوش كن
    به جاي عشق و جستجوي جوهر نيلي مي شود چيزهاي ديگير نوشت
    حق با تو بود
    مي بايست مي خوابيدم
    اما مادربزرگ ها گفته اند
    چشم ها نگهبان دل هايند
    مي داني ؟
    از افسانه هاي قديم چيزهايي در ذهنم سايه وار در گذر است
    كودك
    خرگوش
    پروانه
    و من چقدر دلم مي خواهد همه داستانهاي پروانه ها را بدانم كه بي نهايت بار درنامه ها و شعر ها
    در شعله ها سوختند
    تا سند سوختن نويسنده شان باشند
    پروانه ها
    آخ
    تصور كن
    آن ها در انديشه چيزي مبهم
    كه انعكاس لرزاني از حس ترس و اميد را
    در ذهن كوچك و رنگارنگشان مي رقصاند به گلها نزديك مي شوند
    يادم مي آيد
    روزگاري ساده لوحانه
    صحرا به صحرا
    و بهار به بهار
    دانه دانه بنفشه هاي وحشي را يك دسته مي كردم
    عشق را چگونه مي شود نوشت
    در گذر اين لحظات پرشتاب شبانه
    كه به غفلت آن سوال بي جواب گذشت
    ديگر حتي فرصت دروغ هم برايم باقي نمانده است
    وگرنه چشمانم را مي بستم و به آوازي گوش ميدادم كه در آن دلي مي خواند
    من تو را
    او را
    كسي را دوست مي دارم

    ***

    بچه ها دعا برا مریضا یادتون نره

  4. #16614
    اگه نباشه جاش خالی می مونه hepco's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    Arak
    پست ها
    460

    پيش فرض

    می نوش ندانی از کجا آمده ای

    خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت

    .........................................
    تا هست نشانه ها همه نشان ز بی وفایی است
    دالان موزه ها ز حجم لغات عاشقانه خاک خورده است
    در کوچه های دل ردی ز گریه شبانه نیست
    دلهای باوفا همه کهنه گشته اند
    یادی ز افسانه های عاشقانه نیست
    عاشق میان واژه ها این زمانه در پی بقاست
    معشوقه هم گم گشته رنگ و لعاب چهره هاست
    بیستون گویا همان برجهای بلند خانه هاست
    عاشق شبانه روز در به در خرید خانه ای بهر بقاست

    بسیار زیبا بود.ببخشید شاعرش رو یادتون هست؟

  5. #16615
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض



    تو بارها و بارها
    با زندگيت
    شرمساري
    از مردگان كشيده اي.
    اين را،من
    همچون تبي
    ـ درست
    همچون تبي كه خون به رگم خشك مي كند
    احساس كرده ام.)

    وقتي كه بي اميد وپريشان
    گفتي:
    �مرده ست باد!
    بر تيزه هاي كوه
    با پيكر كشيده به خونش
    افسرده است باد!� ـ
    آنان كه سهم شان را از باد
    با دوستا قبان معاوضه كردند
    در دخمه هاي تسمه و زرد آب،
    گفتند در جواب تو، با كبر دردشان:
    � ـ زنده ست باد!
    تا زنده است باد!
    توفان آخرين را
    در كار گاه ِ فكرت ِ رعد انديش
    ترسيم مي كند،
    كبر كثيف ِ كوه ِ غلط را
    بر خاك افكنيدن
    تعليم مي كند !�

    (آنان
    ايمانشان
    ملاطي
    از خون و پاره سنگ و عقاب است.)
    ***
    گفتند:
    �- باد زنده است،
    بيدار ِ كار ِ خويش
    هشيار ِ كار ِ خويش!�
    گفتي:
    �- نه ! مرده
    باد!
    زخمي عظيم مهلك
    از كوه خورده
    باد!�

    تو بارها و بارها
    با زندگيت شر مساري
    از مردگان كشيده اي،
    اين را من
    همچون تبي كه خون به رگم خشك مي كند
    احساس كرده ام
    شبانه

    يلهِ
    بر ناز كاي ِ چمن
    رها شده باشي
    پا در خنكاي ِ شوخ ِ چشمه ئي
    و زنجيره
    زنجيره بلورين ِ صدايش را ببافد
    در تجــّرد شب
    واپسين وحشت جانت
    نا آگاهي از سر نوشت ستار ه باشد،
    غم سنگينت
    تلخي ِ ساقه علفي كه به دندان مي فشري

    همچون حبابي نا پايدار
    تصوير ِ كامل ِ گنبد ِ آسمان باشي
    و روئينه
    به جادوئي كه اسفنديار

    مسيرِ سوزان ِ شهابي
    خــّط رحيل به چشمت زند
    و در ايمن تر كنج ِ گمانت
    به خيال سست ِ يكي تلنگر
    آبگينه عمرت
    خاموش
    در هم شكند

    شبانه آخر

    زيبا ترين تماشاست
    وقتي
    شبانه
    بادها
    از شش جهت به سوي تو مي آيند،
    و از شكوهمندي ياس انگيزش
    پرواز ِشامگاهي ِدرناها را
    پنداري
    يكسر به سوي ماه است.
    ***
    زنگار خورده باشد بي حاصل
    هر چند
    از دير باز
    آن چنگ تيز پاسخ ِ احساس
    در قعر جان ِ تو، ـ
    پرواز شامگاهي درناها
    و باز گشت بادها
    در گور خاطر تو
    غباري
    از سنگي مي روبد،
    چيزنهفته ئي ت مي آموزد:
    چيزي كه اي بسا مي دانسته ئي،
    چيزي كه
    بي گمان
    به زمانهاي دور دست
    مي دانسته ئي
    از منظر

    در دل ِ مه
    لنگان
    زارعي شكسته مي گذرد
    پا در پاي سگي
    گامي گاه در پس او
    گاه گامي در پيش.
    وضوح و مه
    در مرز ويراني
    در جدالند،
    با تو در اين لكه قانع آفتاب امــّا
    مرا
    پرواي زمان نيست.

    خسته
    با كوله باري از ياد امــّا،
    بي گوشه بامي بر سر
    ديگر بار.
    اما اكنون بر چار راه ِزمان ايستاده ايم
    و آنجا كه بادها را انديشه فريبي در سر نيست
    به راهي كه هر خروس ِ باد نمات اشارت مي دهد
    باور كن!
    كوچه ما تـنگ نيست
    شادمانه باش!
    و شاهراه ما
    از منظر ِ تمامي ِ آزاديها مي گذرد

  6. #16616
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    تا هميشه خانه‌ات در ميان لاله‌هاست
    غبطه ميخورم بر اين حسن هم جواريت

    (پایان جان ببخشید تقلب کردم)

  7. #16617
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض


    نو برگ هاي خورشيد
    بر پيچك كنار در باغ كهنه رست .
    فانوس هاي شوخ ستاره
    آويخت بر رواق گذرگاه آفتاب ...
    ***
    من بازگشتم از راه،
    جانم همه اميد
    قلبم همه تپش .

    چنگ ز هم گسيخته زه را
    ره بستم
    پاي دريچه،
    بنشستم
    و زنغمه ئي
    كه خوانده اي پر شور
    جام لبان سرد شهيدان كوچه را
    با نوشخند فتح
    شكستم :

    (( - آهاي !
    اين خون صبحگاه است گوئي به سنگفرش
    كاينگونه مي تپد دل خورشيد
    در قطره هاي آن ...

    از پشت شيشه ها به خيابان نظر كنيد

    خون را به سنگفرش ببينيد !

    خون را به سنگفرش
    بينيد !

    خون را
    به سنگفرش ...))

  8. #16618
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    شیطان
    اندازه یک حبّه قند است
    گاهی می افتد توی فنجانِ دلِ ما
    حل می شود آرام آرام
    بی آنکه اصلا ً ما بفهمیم
    و روحمان سر می کشد آن را
    آن چای شیرین را
    شیطان زهرآگین ِدیرین را
    آن وقت او
    خون می شود در خانه تن
    می چرخد و می گردد و می ماند آنجا
    او می شود من
    ***
    طعم دهانم تلخ ِتلخ است
    انگار سمی قطره قطره
    رفته میان تاروپودم
    این لکه ها چیست؟
    بر روح ِ سرتاپا کبودم!
    ای وای پیش از آنکه از این سم بمیرم
    باید که از دست خودت دارو بگیرم
    ای آنکه داروخانه ات
    هر موقع باز است
    من ناخوشم
    داروی من راز و نیاز است
    چشمان من ابر است و هی باران می آید
    اما بگو
    کِی می رود این درد و کِی درمان می آید؟
    ***
    شب بود اما
    صبح آمده این دوروبرها
    این ردپای روشن اوست
    این بال و پرها
    ***
    لطفت برایم نسخه پیچید:
    یک شیشه شربت، آسمان
    یک قرص ِخورشید
    یک استکان یاد خدا باید بنوشم
    معجونی از نور و دعا باید بنوشم

  9. #16619
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    مرا
    تو
    بي سببي
    نيستي.
    به راستي
    صلت كدام قصيده اي
    اي غزل؟
    ستاره باران جواب كدام سلامي
    به آفتاب
    از دريچه تاريك؟
    كلام از نگاه تو شكل مي بندد.
    خوشا نظر بازيا كه تو آغاز مي كني!

    ***
    خدافظ
    التماس دعا

  10. #16620
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    یکی از ما که زنجیرش سبکتر بود
    به جهد ما درودی گفت و بالا رفت
    خط پوشیده را از خاک و گل بسترد و با خود خواند : ...
    و ما بی تاب ...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •