تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1661 از 2734 اولاول ... 661116115611611165116571658165916601661166216631664166516711711176121612661 ... آخرآخر
نمايش نتايج 16,601 به 16,610 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #16601
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    می دانم که هیچ کس نمی تواند عشق را بنویسد
    اما به جای آن
    می توانم قصه های خوبی تعریف کنم
    گوش کن
    یکی بود یکی نبود
    زنی بود که به جای آبیاری گلهای بنفشه
    به جای خواندن آواز ماه خواهر من است
    به جای علوفه دادن به مادیان ها آبستن
    به جای پختن کلوچه شیرین
    ساده و اخمو
    در سایه بوته های نیشکر نشسته بود و کتاب می خواند
    صدای شیون در اوج است
    می شنوی
    برای بیان عشق
    به نظر شما
    کدام را باید خواند ؟

  2. #16602
    Banned
    تاريخ عضويت
    May 2007
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,835

    پيش فرض

    نميدانم چه ميخواهم بگويم
    زبان در دهان باز بستست

  3. #16603
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    دلم را سپردم به بنگاه دنیا
    و هی آگهی دادم اینجا و آنجا
    و هر روز
    برای دلم
    مشتری آمد و رفت
    و هی این و آن
    سرسری آمد و رفت
    *
    ولی هیچ کس واقعا
    اتاق دلم را تماشا نکرد
    دلم قفل بود
    کسی قفل قلب مرا وا نکرد
    *
    یکی گفت:
    چرا این اتاق
    پر از دود و آه است
    یکی گفت:
    چه دیوارهایش سیاه است
    یکی گفت:
    چرا نور اینجا کم است
    و آن دیگری گفت:
    و انگار هر آجرش
    فقط از غم و غصه و ماتم است
    *
    و رفتند و بعدش
    دلم ماند بی مشتری
    ومن تازه آن وقت گفتم:
    خدایا تو قلب مرا می خری؟
    *
    و فردای آن روز
    خدا آمد و توی قلبم نشست
    و در را به روی همه
    پشت خود بست
    *
    و من روی آن در نوشتم:
    ببخشید، دیگر
    برای شما جا نداریم
    از این پس به جز او
    کسی را نداریم.

  4. #16604
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    نميدانم چه ميخواهم بگويم
    زبان در دهان باز بستست


    عذر میخوام شما استاد بنده هستین اینو فقط محض یاد اوری میگم :مشاعره یعنی اینکه حرف پایانی شعر نفر قبل شروع شعر نفر بعدی باشه مثلا در پائین شعر با دال تموم شده و شعر شما باید با دال شروع بشه..بازم شرمنده
    Last edited by malakeyetanhaye; 30-09-2007 at 16:14.

  5. #16605
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    می اندیشیدم که گناه ،
    تکرار تجربه هاست
    و شیطان از دریچه ی صدف ِ پوسیده یی سَرک کشید ُ گفت :
    خداوند ، اداره ی جهان را به انسان سپرده است !

    در ساحل بودم ،
    از مرغ ِ دریایی ندا رسید
    هیچ کلمه یی سفیدی ِ حضور ِ مرا آیینه نمی شود !
    گوش دادم به سقوط ِ بلوط ِ پیر ،
    در جنگل ِ انبوه ِ پُشت ِ سَرم ....
    و باد ، ندا داد :
    راز جاودانگی را در قوزک ِ پایش بخوان !
    و نهال نو می گفت :
    روزُ شب حیات ِ مرا کفاف می دهد !

    زمستانی از پی ِ زمستانی می گذشت ،
    تا در بامدادی سفید
    شعله یی در هیات ِ زنی دستش را بر شانه ی سردم گذاشت !
    *-*-*-**

    از امروز دیگه همش در خدمتتون هستیم

  6. #16606
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    تسبيح و خرقه لذت مستی نبخشدت
    همت در اين عمل طلب از می فروش کن

    پيران سخن ز تجربه گويند گفتمت
    هان ای پسر که پير شوی پند گوش کن

    ( سلام بالاخره منم اومدمممممممممم . یه مدت تو موووووود شعر نبودمم ! )

  7. #16607
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    من : همه چي از ياد آدم مي ره
    مگه يادش كه هميشه يادشه
    يادمه قبل از سوال
    كبوتر با پاي من راه مي رفت
    جيرجيرك با گلوي من مي خوند
    شاپرك با پر من پر مي زد
    سنگ با نگاه من برفو تماشا مي كرد
    سبز بودم درشب رويش گلبرگ پياز
    هاله بودم در صبح گرد چتر گل ياس
    گيج مي رفت سرم در تكاپوي سر گيج عقاب
    نور بودم در روز
    سايه بودم در شب
    بيكرانه است دريا
    كوچيكه قايق من
    هاي ... آهاي
    تو كجايي نازي
    عشق بي عاشق من
    سردمه
    مثل يك قايق يخ كرده روي درياچه يخ ‚ يخ كردم
    عين آغاز زمين
    نازي : زمين ؟
    يك كسي اسممو گفت
    تو منو صدا كردي يا جيرجيرك آواز مي خوند
    من : جيرجيرك آواز مي خوند
    نازي : تشنته ؟ آب مي خواي ؟
    من : كاشكي تشنه م بود
    نازي : گشنته ؟ نون مي خواي ؟
    من : كاشكي گشنه م بود
    نازي : په چته دندونت درد مي كنه ؟
    من : سردمه
    نازي : خب برو زير لحاف
    من : صد لحاف هم كمه
    نازي : آتيشو الو كنم ؟
    من : مي دوني چيه نازي ؟
    تو سينه م قلبم داره يخ مي زنه
    اون وقتش توي سرم
    كوره روشن كردند
    سردمه
    مثل آغاز حيات گل يخ
    نازي : چكنم ؟ ها چه كنم ؟
    من : ما چرامي بينيم
    ما چرا مي فهميم
    ما چرا مي پرسيم
    نازي : مگس هم مي بينه
    گاو هم ميبينه
    من : مي بينه كه چي بشه ؟
    نازي : كه مگس به جاي قند نشينه رو منقار شونه به سر
    گاو به جاي گوساله اش كره خر را ليس نزنه
    بز بتونه از دور بزغالشو بشناسه
    خيلي هم خوبه كه ما ميبينيم
    ورنه خوب كفشامون لنگه به لنگه مي شد
    اگه ما نمي ديديم از كجا مي فهميديم كه سفيد يعني چه ؟
    كه سياه يعني چي؟
    سرمون تاق مي خورد به در ؟
    پامون مي گرفت به سنگ
    از كجا مي دونستيم بوته اي كه زير پامون له مي شه
    كلم يا گل سرخ ؟
    هندسه تو زندگي كندوي زنبور چشم آدمه
    من : درك زيبايي ‚ دركي زيباست
    سبزي سرو فقط يك سين از الباي نهاد بشري
    خرمت رنگ گل از رگ گلي گم گشته است
    عطر گل خاطره عطر كسي است كه نمي دانيم كيست
    مي آيد يا رفته است ؟
    چشم با ديدن رودونه جاري نمي شه
    بازي زلف دل و دست نسيم افسونه
    نمي گنجه كهكشون در چمدون حيرت
    آدمي حسرت سرگردونه
    ناظر هلهله باد و علف
    هيجاني ست بشر
    در تلاش روشن باله ماهي با آب
    بال پرنده با باد
    برگ درخت با باران
    پيچش نور در آتش
    آدمي صندلي سالن مرگ خودشه
    چشمهاشو مي بخشه تا بفهمه كه دريا آبي است
    دلشو مي بخشه تا نگاه ساده آهو را درك بكنه
    سردمه
    مثل پايان زمين
    نازي
    نازي : نازي مرد
    من : تا كجا من اومدم
    چطوري برگردم ؟
    چه درازه سايه ام
    چه كبود پاهام
    من كجا خوابم برد ؟
    يه چيزي دستم بود كجا از دستم رفت ؟
    من مي خواهم برگردم به كودكي
    قول مي دهم كه از خونه پامو بيرون نذارم
    سايه مو دنبال نكنم
    تلخ تلخم
    مثل يك خارك سبز
    سردمه و مي دونم هيچ زماني ديگه خرما نمي شم
    چه غريبم روي اين خوشه سرخ
    من مي خوام برگردم به كودكي
    نازي : نمي شه
    كفش برگشت برامون كوچيكه
    من : پابرهنه نمي شه برگردم ؟
    نازي : پل برگشت توان وزن ما را نداره برگشتن ممكن نيست
    من : براي گذشتن از ناممكن كيو بايد ببينيم
    نازي : رويا را
    من : رويا را كجا زيارت بكنم ؟
    نازي ك در عالم خواب
    من : خواب به چشمام نمي آد
    نازي : بشمار تا سي بشمار ... يك و دو
    من : يك و دو
    نازي : سه و چهار


    خوش اومدی

  8. #16608
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    راهمان با اينكه طولاني است حرفش را مزن
    دوست داري بشكني قلب پريشان مرا
    دل شكستن كار آساني است حرفش را مزن
    خورده بودي سوگند روزي عهد مارا بشكني
    اين شكستن نامسلماني است حرفش را مزن


    ممنون عزیز!

  9. #16609
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    نازلي! بهارخنده زد و ارغوان شكفت
    در خانه، زير پنجره گل داد ياس پير
    دست از گمان بدار!
    با مرگ نحس پنجه ميفكن!
    بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار...
    نازلي سخن نگفت،
    سر افراز
    دندان خشم بر جگر خسته بست رفت
    ***

    نازلي ! سخن بگو!
    مرغ سكوت، جوجه مرگي فجيع را
    در آشيان به بيضه نشسته ست!

    نازلي سخن نگفت
    چو خورشيد
    از تيرگي بر آمد و در خون نشست و رفت
    ***
    نازلي سخن نگفت
    نازلي ستاره بود:
    يك دم درين ظلام درخشيد و جست و رفت
    نازلي سخن نگفت
    نازلي بنفشه بود:
    گل داد و
    مژده داد: زمستان شكست!

    و
    رفت...
    Last edited by mohammad99; 30-09-2007 at 18:58.

  10. #16610
    Banned
    تاريخ عضويت
    May 2007
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,835

    پيش فرض

    عذر میخوام شما استاد بنده هستین اینو فقط محض یاد اوری میگم :مشاعره یعنی اینکه حرف پایانی شعر نفر قبل شروع شعر نفر بعدی باشه مثلا در پائین شعر با دال تموم شده و شعر شما باید با دال شروع بشه..بازم شرمنده
    استدعا ميكنم ............ممنون از يادآوي..........
    اشتباه فكري بوده .........


    نازلي! بهارخنده زد و ارغوان شكفت
    در خانه، زير پنجره گل داد ياس پير
    دست از گمان بدار!
    با مرگ نحس پنجه ميفكن!
    بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار...
    نازلي سخن نگفت،
    سر افراز
    دندان خشم بر جگر خسته بست رفت
    ***
    نازلي ! سخن بگو!
    مرغ سكوت، جوجه مرگي فجيع را
    در آشيان به بيضه نشسته ست!

    نازلي سخن نگفت
    چو خورشيد
    از تيرگي بر آمد و در خون نشست و رفت
    ***
    نازلي سخن نگفت
    نازلي ستاره بود:
    يك دم درين ظلام درخشيد و جست و رفت
    نازلي سخن نگفت
    نازلي بنفشه بود:
    گل داد و
    مژده داد: زمستان شكست!
    و
    رفت...
    تو يه سايه بودي
    زير آفتاب بر تابستان
    تو يه چتر بودي
    زير رگبار تگرگ آن زمستان
    تو يه زميني
    در فراسوي نگاهم
    من يه عابر
    در سراپرده ي قلبت

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •