دل دادمش به مژده و خجلت همیبرم
زين نقد قلب خويش که کردم نثار دوست
شکر خدا که از مدد بخت کارساز
بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست
(چه با حال سايه خانوم با خودش مشاعره ميكنه)
دل دادمش به مژده و خجلت همیبرم
زين نقد قلب خويش که کردم نثار دوست
شکر خدا که از مدد بخت کارساز
بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست
(چه با حال سايه خانوم با خودش مشاعره ميكنه)
تا نزند راهروی را بپای
به که بکوبند سر مار را
خیره نوشت آنچه نوشت اهرمن
پاره کن این دفتر و طومار را
افسانهی حیات حرفی جز این نبود
یا مرگ آرزو یا آرزو ی مرگ....
![]()
گفتم :چه بودگياه ناچيز//تادرصف گل نشينداونيز
بگريست گياه وگفت خاموش//صحبت نكندكرم فراموش
گرنيست جمال ورنگ وبويم//آخرنه گياه باغ اويم
من بنده حضرت كريمم//پرورده نعمت قديمم
مرغ سحر ناله سر کن ........... داغ مرا تازه تر کن!
زآه شرر بار ، اين قفس را ............ برشکن و زير و زبر کن
بلبل پر بسته ز کنجه قفس درآ ..... نغمه آزادی نوع بشر سرا
وز نفسی عرصه اين خاك توده را ...... پر شرر كن !
ظلم ظالم ، جور صياد ................ آشيانم داده بر باد
اي خدا ، اي فلك ، اي طبيعت .......... شام تاريك ما را سحر كن
نوبهار است ، گل به بار است .......... ابر چشمم ، ژاله بار است
.................. اين قفس چون دلم تنگ و تار است ..................
شعله فكن در قفس اي آه آتشين ..... دست طبيعت گل عمر مرا مچين
جانب عاشق نگه اي تازه گل از اين ... بيشتر كن ، بيشتر كن ، بيشتر كن
مرغ بي دل ، شرح هجران ............... مختصر ، مختصر كن ، مختصر كن
البته فضوليه به من ربط نداره.... ولي آواتورقبلتون دركل جالبتروهنري تربوديه جورحس سكون داشت
نجيب باشكوه وحيرت آور
توخاتون تمام قصه هايي
توبانوي ترانه هامي اما
مثل شكستن من بي صدايي
ببين من آخرين برگ درختم
درخت زخمي ازتيغ زمستون
منوراحت كن ازتنهايي من
منوپاكيزه كن باغسل بارون
توتنها حادثه تنهااميدي
براي قلب من اين قلب مسموم
رداي روشن آمرزشي تو
براي اين تن محكوم محكوم
خواهش میکنمالبته فضوليه به من ربط نداره .... ولي آواتورقبلتون دركل جالبتروهنري تربوديه جورحس سكون داشت
والا منم خودم اونو خیلی دوست داشتم و فکر نمیکردم حالا حالاها عوضش کنم
ولی برخی از دوستان از اواتار من خوششون نیومده بود و گفتن که حالمون بد میشه
دیگه منم .............
........
من از روز ازل، ديوانه بودم
ديوانه روي تو، سرگشته کوي تو
سرخوش از باده ي، مستانه بودم
در عشق و مستي، افسانه بودم
* * *
نالان از تو شد چنگ و عود من
تار موي تو، تار و پود من
* * *
بي باده مدهوشم ~ ساغر نوشم ~ ز چشمه نوش تو
مستي دهد ما را ~ گل رخسارا! ~ بهار آغوش تو
چو به ما نگري ~ غم دل ببري ~ کز باده نوشين تري
* * *
سوزم همچون گل، از سوداي دل
دل، رسواي تو، من رسواي دل
* * *
گرچه به خاک و خون ~ کشيدي مرا ~ روزي که ديدي مرا
باز آ که در شام غمم ~ صبح اميدي مرا ~ صبح اميدي مرا
ازتوتاويروني من
ازتوتامرزشكستن
فاصله واكردن در
فاجعه صداي بستن
براي ضيافت عشق
اگه شب شب غزل نيست
اگه نورآينه به آينه
اگه گل بغل بغل نيست
براي گلدون دستات
يه سبدرازقي دارم
بهترين قلب وتودنيا
براي عاشقي دارم
ترسم ازبي رحمي شب نيست
ترسم ازدلتنگي فرداست
ترسم ازشب مرگي امروز
ترسم ازتدفين قمري هاست
سهمي ازرجعت انسان
سهمي ازخداشدن باش
سهمي ازمعجزه عشق
سهمي ازمعراج من باش
میخواستم شعر رو نصفه بگم ولی ترجیح دادم کلشو بگم
سينه مالامال دردست اي دريغا مرهمي
دل ز تنهايي بجان آمد خدا را همدمي
چشم آسايش كه دارد از سپهر تيزرو
ساقيا جامي بمن ده تا بياسايم دمي
زيركي را گفتم اين احوال بين خنديد و گفت
صعب روزي بوالعجب كاري پريشان عالمي
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چُگل
شاه تركان فارغست از حال ما كو رستمي
در طريق عشقبازي امن و آسايش بلاست
ريش باد آن دل كه با درد تو خواهد مرهمي
اهل كام و ناز را در كوي رندي راه نيست
رهروي بايد جهان سوزي نه خامي بيغمي
آدمي در عالم خاكي نمي آيد بدست
عالمي ديگر ببايد ساخت وز نو آدمي
خيز تا خاطر بدان ترك سمرقندي دهيم
كز نسيمش بوي جوي موليان آيد همي
گريه ي حافظ چه سنجد پيش استغناي عشق
كاندرين دريا نمايد هفت دريا شبنمي
سلام..
دارد این انجمن ما دختری ..... دختر با ادب و با هنری...
اسم این دختر خانم هستش سایه .... کاربر فعال این انجمن متفرقه...
هر جا که ایشون به پستی گزاشته ... به تعداد پست هاش فرقی نداشته (انجمن متفرقه)...
بسه بابا.... خداییش از خاب دارم می میرم... 3 نصفه شبه شعر گفتنم گل کرده...!![]()
![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)