تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1658 از 2734 اولاول ... 658115815581608164816541655165616571658165916601661166216681708175821582658 ... آخرآخر
نمايش نتايج 16,571 به 16,580 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #16571
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    مگردان راه
    مکن نوای غریبانه سر به زیر و زبر
    چه ت اوفتاده که میترسی ار گشایی چشم
    تو را مس اید رویای پر تلالو زر
    چه ت اوفتاده که میترسی ار به خو جنبی
    ز عرش شعله در افتی به فرش خاکستر

  2. #16572
    داره خودمونی میشه yalda_tanhayeshab's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    68

    پيش فرض

    رخت سحر نو دمیده من
    فروغ رخت نور دیده من
    برخیز و بیا ای امید دلم شام من سپری کن
    تویی که به دل نقش غم زده ای
    چو غنچه گره بر دلم زده ای
    بر خسته دلان چون نسیم سحر یک نفس گذری کن
    هر کجا گذری زیر پا نظری کن

    بی خبر ماندی ز حالم زآن چه آمد بر سر من
    عشق تو آخر به توفان می دهد خاکستر من
    شعله عشق تو از بس در دلم بالا گرفته
    سینه مالامال آتش غم وجودم را گرفته
    هر زمان آید به یادم دیده مست تو
    گریم از بخت بد خود نالم از دست تو

  3. #16573
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    واعظان کاین جلوه در محراب ومنبر می کنند
    چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
    مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
    توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند

  4. #16574
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    درخانه کز کرديدومشغول دعامانديد
    نفرين به راه و رسم و باورهايتان مردم!

    گيسوبران،گيسوبران،گيسوبرا ن است آه
    آلوده شد دامان خواهرهايتان مردم!

    ازاين گناه آغشته خواهدشدشبي بي شک
    با بوي خون لخته بسترهايتان مردم!

    مرديدخيلي وقت پيش اما هنوز انگار
    در گور مي رقصندپيکرهايتان مردم!

  5. #16575
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    درخانه کز کرديدومشغول دعامانديد
    نفرين به راه و رسم و باورهايتان مردم!

    گيسوبران،گيسوبران،گيسوبرا ن است آه
    آلوده شد دامان خواهرهايتان مردم!

    ازاين گناه آغشته خواهدشدشبي بي شک
    با بوي خون لخته بسترهايتان مردم!

    مرديدخيلي وقت پيش اما هنوز انگار
    در گور مي رقصندپيکرهايتان مردم!



    من بار سنگینم مرا بگذار و بگذر
    خوبم بدم اینم مرا بگذار و بگذر

  6. #16576
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    رخت سحر نو دمیده من
    فروغ رخت نور دیده من
    برخیز و بیا ای امید دلم شام من سپری کن
    تویی که به دل نقش غم زده ای
    چو غنچه گره بر دلم زده ای
    بر خسته دلان چون نسیم سحر یک نفس گذری کن
    هر کجا گذری زیر پا نظری کن

  7. #16577
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    نومید مشو ای جان در ظلمت این زندان
    کان شاه که یوسف را از حبس خرید آمد

  8. #16578
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    دستها بالا تسلیمم من
    جانی نیست
    ناتوانم
    بهر جنگ با تو
    راهی نیست.
    غرقه گشتم من
    بهر این یک دو نفس
    نایی نیست.

  9. #16579
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    تو هم، همرنگ و همدرد مني اي باغ پائيزي !
    تو بي برگي و منهم چون تو بي برگم
    چو مي پيچد ميان شاخه هايت هوي هوي باد ـ
    بگوشم از درختان هاي هاي گريه مي آيد
    مرا هم گريه ميبايد ـ
    مرا هم گريه ميشايد
    كلاغي چون ميان شاخه هاي خشك تو فرياد بردارد
    بخود گويم كلاغك در عزاي باغ عريان تعزيت خوان است
    و در سوك بزرگ باغ، گريان است
    ***
    بهنگام غروب تلخ و دلگيرت ـ
    كه انگشتان خشك نارون را دختر خورشيد ميبوسد
    و باغ زرد را بدرود ميگويد ـ
    دود در خاطرم يادي سيه چون دود ـ
    بياد آرم كه: با « مادر » مرا وقتي وداع جاوداني بود
    و همراه نگاه ما ـ
    غمين اشك جدائي بود و رنج بوسه بدرود .
    ***
    تو هم، همرنگ و همدرد مني اي باغ پائيزي !
    دل هر گلبنت از سبزه و گلها تهي مانده ـ
    و دست بينواي شاخه هايت خالي از برگ است
    تنت در پنجه مرگ است
    مرا هم برگ و باري نيست
    ز هر عشقي تهي ماندم
    نگاهم در نگاه گرم ياري نيست.
    ***
    تو از اين باد پائيزي دلت سرد است ـ
    و طفل برگها را پيش چشمت تير باران ميكند پائيز
    كه از هر سو چو پولكهاي زرد از شاخه ميريزند
    تو ميماني و عرياني ـ
    تو ميماني و حيراني .
    ***
    الا اي باغ پائيزي
    دل منهم دلي سرد است
    و طفل برگهاي آرزويم را
    دست نااميدي تير باران ميكند پائيز
    ولي پائيز من پائيز اندوه است ـ
    دلم لبريز اندوه است .
    چنان زرينه پولكهاي تو كز جنبش هر باد ميبارد ـ
    مرا برگ نشاط از شاخه ميريزد
    نگاه جانپناهي نيست ـ
    كه از لبهاي من لبخند پيروزي بر انگيزد
    ***
    خطا گفتم، خطا گفتم
    تو كي همرنگ و همدرد مني اي باغ پائيزي ؟!
    ترا در پي بهاري هست ـ
    اميد برگ و باري هست
    همين فردا ـ
    رخت را مادر ابر بهاري گرم ميشويد ـ
    نسيم باد نوروزي ـ
    تنت را در حرير ياس مي پيچد ـ
    بهارين آفتاب ناز فروردين ـ
    بر اندامت لباس برگ ميپوشد ـ
    هنرور زرگر ارديبهشت از نو ـ
    بر انگشت درختانت نگين غنچه ميكارد ـ
    و پروانه، مي شبنم ز جام لاله مينوشد ـ
    دوباره گل بهر سو ميزند لبخند ـ
    و دست باغبان گلبوته ها را ميدهد پيوند .
    در اين هنگامه ها ابري بشوق اين زناشودي ـ
    به بزم گل، تگرگ ريز، جاي نقل ميپاشد ـ
    و ابري سكه باران به بزم باغ ميريزد
    درختان جشن مي گيرند
    ز رنگارنگ گلها ميشود بزمت چراغاني
    وزين شادي لبان غنچه ها در خنده ميآيد
    بهاري پشت سر داري ـ
    تو را دل شادمان بايد
    ***
    الا اي باغ پائيزي !
    غمت عزم سفر دارد
    همين فردا دلت شاد است ـ
    ز رنج بهمن و اسفند آزاد است
    تو را در پي بهاري هست
    اميد برگ و باري هست
    ولي در من بهاري نيست
    اميد برگ و باري نيست .
    ***
    تو را گر آفتاب بخت نوروزي
    لباس برگ ميپوشد
    مرا هرگز اميد آفتابي نيست
    دلم سرد است و در جان التهابي نيست
    تو را گر شادمانه ميكند باران فروردين ـ
    مرا باران بغير از ديده تر نيست .
    تو را گر مادر ابر بهاري هست ـ
    مرا نقشي ز مادر نيست .
    ***
    تو كي همرنگ و همدرد مني اي باغ پائيزي ؟!
    تو بزمت ميشود از تابش گلها چراغاني
    ولي در كلبه تاريك جان من ـ
    نشان از كور سوئي نيست
    نسيم آرزوئي نيست
    گل خوش رنگ و بوئي نيست
    اگر در خاطرم ابريست ابر گريه تلخست ـ
    كه گلهاي غمم را آبياري ميكن شبها
    اگر بر چهره ام لبخند مي بيني
    مرا لبخند انده است بر لبها
    تو كي همرنگ و همدرد مني اي باغ پائيزي ؟!
    ...

  10. #16580
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    يک شب از اين بلبشوی ازدحام
    مثل آيينه هراسان می شوم
    آخرين مضراب خود را می زنم
    پشت هيچستان غزلخوان می شوم

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •