تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1654 از 2734 اولاول ... 654115415541604164416501651165216531654165516561657165816641704175421542654 ... آخرآخر
نمايش نتايج 16,531 به 16,540 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #16531
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    آن سالها كه هنوز دهانم بوي باران مي داد

    از پدر كه پرواز نكرده بود

    هرصبحگاه صميمي آوازي دلنواز مي شنيدم

    به عادتي زلال .

    يادش سبز پدر , آسماني ترين مردماني بود كه مي شناختم

    آبروي بيابان بود , وقت سفر ,

    مادرم مي گفت : دستش پر از پينه بود و

    خورجين خستگي اش بر دوش

    امروز با هشتاد فصل فاصله هنوز رنج مقدس او

    ميراث ماندگاري ست بر بازوان باور خويش

    حالا مي فهمم آن آواز آشنا را , شما

    به حنجره اش ريخته بودي .

    آوازي برايم بخوان

    آن عادت زلال را , عطش دارم .

    ...

  2. #16532
    اگه نباشه جاش خالی می مونه gazall's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    419

    پيش فرض

    می کنم چون درون سینه نگاه
    آه از این بخت بد، چه بینم، آه... :
    گل غم مست جلوه ی خویش است
    هر نفس تازه رو تر از پیش است!!

  3. #16533
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    حالا که من گریه میکنم اشک میریزم یه دریا

    صدای خنده های تو میره تا پشت ابرها



    تا چشامو باز میکنم غم تو دلم نشسته

    به هر طرف رو میکنم درهای شادی بسته





    به من نخند یه روز دلت دل به کسی میبنده

    اون روز میبینی عاشقی گریه داره نه خنده

    *-*-*

    ادامه ساده دل


    ساده دل

    یک شب عاشق تر شد و راهی می خونه شد

    باده خورد و گریه کرد عاقبت دیوونه شد

    ساده دل

    پشت خونت اومدش سر به دیوارا زدش

    عاشق عشق تو بود با همون خوب و بدش

    این منم اون ساده دل که به عشقت داده دل

    آی نگاه کن زیر پات زیر پات افتاده دل

    ساده دل

  4. #16534
    اگه نباشه جاش خالی می مونه gazall's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    419

    پيش فرض

    هر چند، اميد رهائي مرده در دل ها؛
    سر مي دهيم اين آخرين فرياد درد آلود را :
    - (( ... آه، اي سبكباران ساحل ها

  5. #16535
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    اینم اخر عاقبت ساده دل


    اون یه رنگ نابلد خسته از دنیای بد

    دل به عشقت داد و رفت سر به کوه دره زد

    این منم اون ساده دل که به عشقت داده دل

    آی نگاه کن زیر پات زیر پات افتاده دل

  6. #16536
    در آغاز فعالیت NOKIA-N73's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    6

    پيش فرض

    لاابالی چه کند دفتر دانایی را
    طاقت وعظ نباشد سر سودایی را

  7. #16537
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض



    از اتهام یک گناه ساده می ریزد

    آیینه است از یک گناه ساده می ریزد

    بر بند رخت خانه شان هر شب گل مهتاب

    بر آن قبای راه راه ساده می ریزد

    با قوطی کبریت های خالی از دیروز

    تا طرحی از یک سرپناه ساده می ریزد

    با یک تلنگر می تکد از هر چه هیچاهیچ

    خاکستر است از یک دو آه ساده می ریزد

    شوقی رها هر شب مرا مثل تبی ولگرد

    در یک شب بی وعده گاه ساده می ریزد

    سوت قطار کوکی شب خاطراتم را

    در خالی یک ایستگاه ساده می ریزد

    مثل همان دیروزهای خالی از لبخند

    می آید و با یک نگاه ساده می ریزد

    گاهی خدا گاهی تب یک خواب رنگارنگ

    از آن نگاه گاه گاه ساده می ریزد

    من باختم سارا چرا غم سایه ی خود را

    هر شب در آن چشم سیاه ساده می ریزد

    مهتاب شطرنجی چرا دلتنگی خود را

    بر قلعه بان این سپاه ساده می ریزد

    زندانی شبها منم یا تو که در چشمت

    هرشب خدا یک خوشه ماه ساده می ریزد؟

  8. #16538
    اگه نباشه جاش خالی می مونه gazall's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    419

    پيش فرض

    دردا که سرشک بخت شوریده ی من
    چون حسرت عشق ، مرده بر دیده ی من
    اشکم همه من ! اشک تو چون پاک کنم ؟
    ای بخت ز قعر قبر دزدیده ی من

  9. #16539
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض


    نجوا كنان به زمزمه سرگرم
    مردي ست با سرودي غمناك
    خسته دلي ، شكسته دلي ، بيزار
    از سر فكنده تاج عرب بر خاك
    اين شرزه شير بيشه ي دين ، آيت خدا
    بي هيچ باك و بيم و ادا
    سوي عجم كشيده دلش ، از عرب جدا
    امشب به جاي تاج عرب شوق كوچ به سر دارد
    آهسته مي سرايد و با خويش
    امشب سرود و سر دگر دارد
    نجوا كنان به زمزمه ، نالان و بي قرار
    با درد و سوز گريد و گويد
    امشب چو شب به نيمه رسد خيزم
    وز اين سياه زاويه بگريزم
    پنهان رهي شناسم و با شوق مي روم
    ور بايدم دويدن ، با شوق مي دوم
    گر بسته بود در ؟
    به خدا داد مي زنم
    سر مي نهم به درگه و فرياد مي كنم
    خسته دل شكسته دل غمناك
    افكنده تيره تاج عرب از سر
    فرياد مي كند
    هيهاي ! هاي ! هاي
    اي ساقيان سخوش ميخانه ي الست
    راهم دهيد آي ! پناهم دهيد آي
    اينجا
    درمانده اي ز قافله ي بيدل شماست
    آواره اي، گريخته اي ، مانده بي پناه
    آه
    اينجا منم ، منم
    كز خويشتن نفورم و با دوست دشمنم
    امشب عجيب حال خوشي دارد
    پا مي زند به تاج عرب ، گريان
    حال خوشي ، خيال خوشي دارد
    امشب من از سلاسل پنهان مدرسه
    سير از اصول و ميوه و شاخ درخت دين
    وز شك و از يقين
    وز رجس خلق و پاكي دامان مدرسه
    بگريختم
    چگونه بگويم ؟
    حكايتي ست
    ديگر به تنگ آمده بودم
    از خنده هاي طعن
    وز گريه هاي بيم
    ديگر دلم گرفته ازين حرمت و حريم
    تا چند مي توانم باشم به طعن و طنز
    حتي گهي به نعره ي نفرين تلخ و تند
    غيبت كنان و بدگو پشت سر خدا؟
    ديگر به تنگ آمده ام من
    تا چند مي توانم باشم از او جدا ؟
    صاحبدلي ز مدرسه آمد به خانقاه
    با خاطري ملول ز اركان مدرسه
    بگريخت از فريب و ريا ، از دروغ و جهل
    نابود باد - گويد - بنيان مدرسه
    حال خوش و خيال خوشي دارد
    با خويشتن جدال خوشي دارد
    و اكنون كه شب به نيمه رسيده ست
    او در خيال خود را بيند
    كاوراق شمس و حافظ و خيام
    اين سركشان سر خوش اعصار
    اين سرخوشان سركش ايام
    اين تلخكام طايفه ي شنگ و شور بخت
    زير عبا گرفته و بر پشت پوست تخت
    آهسته مي گريزد
    و آب سبوي كهنه و چركين خود به پاي
    بر خاك راه ريزد
    امشب شگفت حال خوشي دارد
    و اكنون كه شب ز نيمه گذشته ست
    او ، در خيال ، خود را بيند
    پنهان گريخته ست و رسيده به خانقاه ، ولي بسته است در
    و او سر به در گذاشته و از شكاف آن
    با اشتياق قصه ي خود را
    مي گويد و ز هول دلش جوش مي زند
    گويي كسي به قصه ي او گوش مي كند
    امشب بگاه خلوت غمناك نيمشب
    گردون بسان نطع مرصع بود
    هر گوهريش آيتي از ذات ايزدي
    آفاق خيره بود به من ، تا چه مي كنم
    من در سپهر خيره به آيات سرمدي
    بگريختم
    به سوي شما مي گريختم
    بگريختم ، به سوي شما آمدم
    شما
    اي ساقيان سرخوش ميخانه ي الست
    اي لوليان مست به ايان كرده پشت ، به خيام كرده رو
    آيا اجازه هست ؟
    شب خلوت است و هيچ صدايي نمي رسد
    او در خيال خود را ، بي تاب ، بي قرار
    بيند كه مشت كوبد پر كوب ، بر دري
    با لابه و خروش
    اما دري چو نيست ، خورد مشت بر سري
    راهم دهيد آي! پناهم دهيد آي!
    مي ترسد اين غريب پناهنده
    اي قوم ، پشت در مگذاريدش
    اي قوم ، از براي خدا
    گريه مي كند
    نجواكنان ، به زمزمه سرگرم
    مردي ست دل شكسته و تنها
    امشب سرود و سر دگر دارد
    امشب هواي كوچ به سر دارد
    اما كسي ز دوست نشانش نمي دهد
    غمگين نشسته ، گريه امانش نمي دهد
    راهم ... دهيد ، آي ! ... پناهم دهيد ... آي
    هو ... هوي .... هاي ... هاي
    ***

    شب اخر رو میخوام بترکونم!!!

  10. #16540
    اگه نباشه جاش خالی می مونه gazall's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    419

    پيش فرض

    یک روز که مرده بودم اندر خود زیست
    گفتم به خدا ، که این خدا ، در خود کیست ؟
    گفتا که در آن خود ی که سرمایه ی هست
    در سنگر عشق ، جوید اندر خود نیست


    شب آخر!!خدا نكنه!!شما خيلي بچه اي(ببخشيد خيلي جوونيد)

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •