ميان مهربانان كي توان گفت
كه يار ما چنين گفت و چنان كرد
عدو با جان حافظ آن نكردي
كه تير چشم آن ابرو كمان كرد
ميان مهربانان كي توان گفت
كه يار ما چنين گفت و چنان كرد
عدو با جان حافظ آن نكردي
كه تير چشم آن ابرو كمان كرد
در ره عشق که از سيل بلا نيست گذار
کردهام خاطر خود را به تمنای تو خوش
شکر چشم تو چه گويم که بدان بيماری
می کند درد مرا از رخ زيبای تو خوش
در بيابان طلب گر چه ز هر سو خطريست
میرود حافظ بیدل به تولای تو خوش
حافظ
شكر به صبر دست دهد عاقبت ولي
بد عهدي زمانه زمانم نميدهد
گفتم روم به خواب و ببينم جمال دوست
حافظ ز آه و ناله امانم نميدهد
دیدم چو بازگشتم ازین ره شکسته بال
این نغمه آه نغمه ساز فریب بود
می خواهمت بگو و دگرباره ام بسوز
در شعله فریب دم دلنشین خویش
تا نوکم امید شکیب آفرین خویش
آری تو هم بگو که درین حسرتم هنوز
پایان این فسانه ناگفته تو را
نیرنگ این شکوفه نشکفته تو را
می دانم و هنوز ز افسون آرزو
در دامن سراب فریبننده امید
در جست و جوی مستی این جام ناپدید
می خواهم از تو بشنوم ای دلربا بگو
و گر از هر گلش جوشد بهاري
بهاري از تو زيبا تر نيارد
Last edited by gazall; 29-09-2007 at 20:38.
دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد
سعادت آن کسی دارد که از تن ها بپرهیزد
salam
درين بهشت برين، چون نسيم مي گذرم،
چه ارمغان برم آن خنده گل افشان را ؟
اخ
این منم اون ساده دل که به عشقت داده دل
آی نگاه کن زیر پات زیر پات افتاده دل
آی به دل آتیش نزن عشق تو امیدشه
غم شده مهمون دل چه عزیزی پیش شه
ساده دل ،ساده دل
ساده دل هرگز نمی گفت از شب و شب قصه ی بی خوا بی هاش
ساده دل فهمیده بود تو عاشقی صادق نمی مونی باهاش
ساده دل
یادم آید، تو به من گفتی:
((ازاین عشق حذر کن!
لحظه ای چند بر این آب نظر کن،
آب آیینه ی عشق گذران است،
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است؛
باش فردا که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن....))
یار مرا , غار مرا , عشق جگر خوار مرا
یار تویی , غار تویی , خواجه نگهدار مرا
نوح تویی , روح تویی , فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی , بر در اسرار مرا
نور تویی , سور تویی , دولت منصور تویی
مرغ که طور تویی , خسته به منقار مرا
قطره تویی , بحر تویی , لطف تویی , قهر تویی
قند تویی , زهر تویی بیش میازار مرا
حجره خورشید تویی , جاده ناهید تویی
روضه امید تویی , آب ده این بار مرا
دانه تویی , دام تویی , حاصل دریوزه تویی
پخته تویی , خام تویی , خام بمگذار مرا
-***
ادمه ساده دل
ساده دل هرگز نمی گفت از شب و شب قصه ی بی خوا بی هاش
ساده دل فهمیده بود تو عاشقی صادق نمی مونی باهاش
ساده دل
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)