تا رنگ مهر از رخ روشن گرفتهام
بیرنگ او ببین که چه شیون گرفتهام
دریای من غذای دل تنگ من شدست
دریای کشتیی که به سوزن گرفتهام
آهن دلا دلم ز فراق تو بشکند
کو را به دست صبر در آهن گرفتهام
یک روز دامن تو بگیرم که چند شب
در تو به اشک خویش به دامن گرفتهام



جواب بصورت نقل قول

