تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 165 از 2734 اولاول ... 651151551611621631641651661671681691752152656651165 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,641 به 1,650 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #1641
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    تا که پيدايش شود
    عشق گفت: اين جا نمان
    تا دل همپايش شود

    من پريدم توي آب
    دست در دامان عشق
    زندگي همپاي دل
    ما همه مهمان عشق
    Last edited by Monica; 12-06-2006 at 12:59.

  2. #1642
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    تيری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
    تا باز چه انديشه کند رای صوابت

    هر ناله و فرياد که کردم نشنيدی
    پيداست نگارا که بلند است جنابت

  3. #1643
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    تند بر مي خيزم

    تا به ديوار همين لحظه كه در آن همه چيز

    رنگ لذت دارد، آويزم،

    آنچه مي ماند از اين جهد به جاي:

    خندة لحظة پنهان شده از چشمانم.

    و آنچه بر پيكر اومي ماند:

    نقش انگشتانم.

    ( همه چی قاطی پاطی شد) راستی آواتار جدیدت مبارک آقا رامبد
    Last edited by Monica; 12-06-2006 at 13:12.

  4. #1644
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    مگر گشايش حافظ در اين خرابی بود
    که بخشش ازلش در می مغان انداخت

    جهان به کام من اکنون شود که دور زمان
    مرا به بندگی خواجه جهان انداخت


    ------------------------------

    ممنون مونیکا خانوم !
    آواتارم خیلی خوشگله

  5. #1645
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    تا كه جان گيرد در فكر دوام،

    اين دوامي كه درون رگ من ريخته زهر،

    وا رهانيده از انديشة من رشتة حال

    وز رهي دور و دراز

    داده پيوندم با فكر زوال.

    اینم قشنگه قبلی قشنگ تر بود

  6. #1646
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    لعل سيراب به خون تشنه لب يار من است
    وز پی ديدن او دادن جان کار من است

    شرم از آن چشم سيه بادش و مژگان دراز
    هر که دل بردن او ديد و در انکار من است


    (ِشرمنده نمیتونم ادامه بدم
    چرا ؟؟؟؟
    چون باید برم ناهار بخورم !
    بفرمایییید نهار )

  7. #1647
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض

    تو خوش مي باش با حافظ بگو رو خصم جان مي ده
    چو گرمي از تو مي بينم چه باك از خصم دم سردم

  8. #1648
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    من در اين آيه ترا آه كشيدم آه
    من در اين آيه ترا
    به درخت و آب و آتش پيوند زدم
    زندگي شايد
    يك خيابان درازست كه هر روز زني با زنبيلي از آن مي گذرد
    زندگي شايد
    ريسمانيست كه مردي با آن خود را از شاخه مي آويزد
    زندگي شايد طفلي است كه از مدرسه بر ميگردد
    زندگي شايد افروختن سيگاري باشد در فاصله رخوتناك دو همآغوشي
    يا عبور گيج رهگذري باشد

  9. #1649
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    در شبان غم تنهايی خويش
    عـابد چشم سخنگوی تو ام
    من در اين تاريکی
    من در اين تيره شب جانفرسا
    زائر ظلمت گيسوی تو ام
    گيسوان تو پريشانتر از انديشه من
    گيسوان تو شب بی پايان
    جنگل عطرآلود
    شکن گيسوی تو
    موج دريای خيال
    کاش با زورق انديشه شبی
    از شط گيسوی مواج تو، من
    بوسه زن بر سر هر موج گذر ميکردم
    کاش بر اين شط مواج سياه
    همه عمر سفر ميکردم
    ***
    شب تهی از مهتاب
    شب تهی از اختر
    ابر خاکستری بی باران پوشانده
    آسمان را يکسر
    ابر خاکستری بی باران دلگير است
    و سکوت تو پس پرده خاکستری سرد کدورت افسوس
    سخت دلگيرتر است
    ***
    وای باران! باران
    شيشه پنجره را باران شست
    از دل من اما
    چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
    آسمان سربی رنگ
    من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
    ميپرد مرغ نگاهم تا دور
    وای باران، باران
    پر مرغان نگاهم را شست
    ***
    خواب رويای فراموشی هاست
    خواب را دريابم
    که درآن دولت خاموشی هاست
    با تو در خواب، مرا
    لذت ناب هماغوشی هاست
    ***
    از گريبان تو صبح صادق
    ميگشايد پر و بال
    تو گل سرخ منی
    تو گل ياسمنی
    تو چنان شبنم پاک سحری؟
    نه، از آن پاکتری
    تو بهاری؟
    نه، بهاران از توست
    از تو ميگيرد وام
    هربهار اين همه زيبايي را
    هوس باغ و بهارانم نيست
    اي بهين باغ و بهارانم تو
    ***
    سيل سيال نگاه سبزت
    همه بنيان وجودم را ويرانه کنان ميکاود
    من به چشمان خيال انگيزت معتادم
    و در اين راه تباه
    عاقبت هستی خود را دادم
    ***
    باز کن پنجره را
    من تو را خواهم برد
    به شب جشن عروسی عروسکهای
    کودک خواهر خويش
    که در آن مجلس جشن
    صحبتی نیست ز دارایی داماد و عروس
    صحبت از سادگی و کودکی است
    چهره ای نيست عبوس
    ***
    گل به گل، سنگ به سنگ اين دشت
    يادگاران تو اند
    رفته ای اينک و هر سبزه و دشت
    در تمام در و دشت
    سوگواران تو اند
    در دلم ارزوی آمدنت ميميرد
    رفته ای اينک، اما آيا
    باز برميگردی
    چه تمنای محال
    خنده ام ميگيرد
    ***
    آرزو ميکردم
    دشت سرشار ز سرسبزی روياها را
    من گمان ميکردم
    دوستی همچون فصلی سرسبز
    چار فصلش همه آراستگی ست
    من چه ميدانستم
    هيبت باد زمستانی هست
    من چه ميدانستم
    سبزه ميپژمرد از بی آبی
    سبزه يخ ميزند از سردی دی
    من چه ميدانستم
    دل هرکس دل نيست
    قلب ها بی خبر از عاطفه اند
    ***
    و چه روياهايي
    که تبه گشت و گذشت
    و چه پيوند صميميت ها
    که به آسانی يک رشته گسست
    چه اميدي، چه اميد؟
    چه نهالی که نشاندم من و بی بر گرديد
    ***
    دل من ميسوزد
    که قناری ها را پر بستند
    که پر پاک پرستوها را بشکستند
    و کبوترها را
    آه کبوترها را...
    و چه اميد عظيمی به عبث انجاميد
    ***
    من در آيينه رخ خود ديدم
    و به تو حق دادم
    آه، ميبينم، ميبينم
    تو به اندازه تنهايي من خوشبختی
    من به اندازه زيبايي تو غمگينم
    چه اميد عبثی
    من چه دارم که تو را در خور؟
    هيچ
    من چه دارم که سزاوار تو؟
    هيچ
    تو همه هستی من، هستی من
    تو همه زندگی من هستی
    تو چه داری؟
    همه چيز
    تو چه کم داری؟
    هيچ
    ***
    گاه می انديشم
    خبر مرگ مرا با تو چه کس ميگويد؟
    آن زمان که خبر مرگ مرا
    از کسی ميشنوی، روی تو را
    کاشکی ميديدم
    شانه بالا زدنت را بی قيد
    و تکان دادن دستت که_ مهم نيست زياد_
    و تکان دادن سر را که_عجيب ، عاقبت مرد، افسوس ! 0
    کاشکی ميديدم
    من به خود ميگويم
    چه کسی باور کرد
    جنگل جان مرا
    آتش عشق تو خاکستر کرد؟
    ***
    من به هنگام شکوفايی گلها در دشت
    باز برخواهم گشت
    تو به من می خندی
    من صدا ميزنم، آی
    باز کن پنجره را
    پنجره را ميبندی
    ***
    با من اکنون چه نشستن ها، خاموشی ها
    با تو اکنون چه فراموشی هاست
    چه کسی ميخواهد
    من و تو ما نشويم
    من اگر ما نشوم خويشتنم
    تو اگر ما نشوی خويشتنی
    از کجا که من و تو
    شور یکپارچگی را در شرق
    باز برپا نکنيم
    از کجا که من و تو
    مشت رسوايان را وا نکنيم
    من اگر برخيزم
    تو اگر برخيزی
    همه برميخيزند
    من اگر بنشينم
    تو اگر بنشيني
    چه کسی برخيزد؟
    چه کسی با دشمن بستيزد؟
    چه کسی
    پنجه در پنجه هر دشمن دون آويزد
    ***
    سخن از مهر من و جور تو نيست
    سخن از
    متلاشی شدن دوستی است
    و عبث بودن پندار سرور آور مهر
    آشنايی با شور؟
    و جدايی با درد؟
    و نشستن در بهت فراموشی
    يا غرق غرور؟
    من چه ميگويم آه
    با تو اکنون چه فراموشی ها
    با من اکنون چه نشستن ها، خاموشی هاست
    تو مپندار که خاموشی من
    هست برهان فراموشی من
    من اگر بر خيزم
    تو اگر برخيزی
    همه برمی خيزند

  10. #1650
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    در دست هاي تو
    دنيا
    دروغين است
    چشمت همه آهن
    پايت همه ترديد
    دستت همه كاغذ
    اين فردا كه فراز دارد م يبيني
    قلب بزرگ ماست
    دريا درون سينه ام جاري ست
    با قايق ترديد
    با ارتفاع موج ها ، شلاق
    در من همه فانوس ها
    خاموش مي شوند
    گل ها معلق در فضا
    يكريز مي گريند
    سنگين يك چيدن
    سر پنجه ي بي اعتناي تست
    و قلب مغموم كبوترها
    در استكاك لحظه هاي دام
    با سرخي شفاف
    در انتظار مهرباني هاي چشمانند
    پايت همه خسته
    دستت همه بسته
    در من طنين آبشاران نيست
    در درست هاي تو
    دنيا دروغين است
    ...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •