تو مثل راز بهاري و من رنگ زمستانم. چگونه دل اسيرت شد قسم به شب نميدانم
تو مثل راز بهاري و من رنگ زمستانم. چگونه دل اسيرت شد قسم به شب نميدانم
کاش غرورم را که در پستوی سادگي ام پنهان بود می يافتی، اما تو این سادگی رابهانه ای قرار دادی برای در هم شکستن غرورم..
VVV VVV VVV
VVV VVV VVV VVV
مي دوني اينا چي هستن ؟
اينا پرنده هاي قلب من هستند كه از طرف من براي بوسيدنت آمدند
VV
و اين دو تا هم كار داشتند دير كردند
بارون و دوست دارم هنوز ... چون تو رو یادم میاره
حس می کنم پیشه منی ... وقتی که بارون می باره ....
دریاب! بازم تنهام
بهت نگفتم تا حالا اینکه چقد دوست دارم اما حالا بهت می گم بی تو دارم کم می یارم
بهت نگفتم تا حالا که بدجوری عاشقتم بهت نگفتم تا حالا اما حالا بهت می گم ...
ميدوني فرق تو با خون چيه؟
خون ميره تو قلب و برميگرده
اما تو ميري تو قلب و برنميگردي
شراب را دوست دارم چون رنگ خون است خون را دوست دارم چون در رگ جريان دارد رگ را دوست دارم چون به قلب راه دارد قلب را دوست دارم چون جايگاه توست
عشق کنار هم ایستادن زیر باران نیست...!!! عشق این است که یکی برای دیگری چتر شود و دیگری هرگز نفهمد چرا خیس نشد
عهد کردم اگر بوسه داد توبه کنم... بوسه اي داد؛ چو برداشت لب از روي لبم، توبه کردم که دگر توبه بي جا نکنم.
اشک هاي نيامدنت روي گونه هايم ماسيده ..
نبوس نمك گير مي شوي!!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)