تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 164 از 640 اولاول ... 64114154160161162163164165166167168174214264 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,631 به 1,640 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #1631
    اگه نباشه جاش خالی می مونه .::. RoNikA .::.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    p30world
    پست ها
    271

    پيش فرض

    من تمنا کردم

    که تو با من باشی

    تو به من گفتی

    هرگز ، هرگز

    پاسخی سخت و درشت

    و مرا این غصه این

    هرگز کشت.

    حمید مصدق

  2. #1632
    اگه نباشه جاش خالی می مونه .::. RoNikA .::.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    p30world
    پست ها
    271

    پيش فرض

    آسمان سربی رنگ
    من درون قفس سرد اتاقم
    دلتنگ.
    می پرد مرغ نگاهم
    تا دور.
    آه باران باران
    پر مرغان نگاهم را شست.
    از دل من
    چه کسی
    نقش او را خواهد شست؟

  3. #1633
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    293

    پيش فرض

    من به سوگ نشسته ام .......
    من به سوگ اشکهای ریخته ام نشسته ام
    به سوگ اشکهای پاکم،که ریختندو رفتند
    و پاکی و زلالی را با خود به آسمان بردند.............
    من به سوگ نشسته ام
    با نگاهی خسته به سوی اسمان
    با نگاهی که تنها امیدش بارش باران است
    باران پاکی باران زلالی
    چه تابستانی است ..........
    در تابستان هم باران می بارد....
    می بارد .. میدانم روزی می بارد....
    من ان روز را انتظار می کشم

  4. #1634
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    می روم خسته و افسرده و زار

    سوی منزلگه ويرانه خويش

    بخدا می برم از شهر شما

    دل شوريده و ديوانه خويش

    می برم، تا كه در آن نقطه دور

    شستشويش دهم از رنگ گناه

    شستشويش دهم از لكه عشق

    زينهمه خواهش بيجا و تباه

  5. این کاربر از eshghe eskate بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #1635
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    ياد بگذشته به دل ماند و دريغ
    نيست ياري كه مرا ياد كند
    ديده ام خيره به ره ماند و نداد
    نامه اي تا دل من شاد كند
    خود ندانم چه خطايي كردم
    كه ز من رشته الفت بگسست
    در دلش جايي اگر بود مرا
    پس چرا ديده ز ديدارم بست
    هر كجا مينگرم باز هم اوست
    كه به چشمان ترم خيره شده
    درد عشقست كه با حسرت و سوز
    بر دل پر شررم چيره شده
    گفتم از ديده چو دورش سازم
    بي گمان زودتر از دل برود
    مرگ بايد كه مرا دريابد
    ورنه درديست كه مشكل برود
    تا لبي بر لب من مي لغزد
    مي كشم آه كه كاش اين او بود
    كاش اين لب كه مرا مي بوسد
    لب سوزنده آن بدخو بود
    مي كشندم چو در آغوش به مهر
    پرسم از خود كه چه شد آغوشش
    چه شد آن آتش سوزنده كه بود
    شعله ور در نفس خاموشش
    شعر گفتم كه ز دل بر دارم
    بار سنگين غم عشقش را
    شعر خود جلوه اي از رويش شد
    با كه گويم ستم عشقش را
    مادر اين شانه ز مويم بردار
    سرمه را پاك كن از چشمانم
    بكن اين پيرهنم را از تن
    زندگي نيست بجز زندانم
    تا دو چشمش به رخم حيران نيست
    به چكار آيدم اين زيبايي
    بشكن اين آينه را اي مادر
    حاصلم چيست ز خودآرايي
    در ببنديد و بگوييد كه من
    جز از او همه كس بگسستم
    كس اگر گفت چرا ؟ باكم نيست
    فاش گوييد كه عاشق هستم
    قاصدي آمد اگر از ره دور
    زود پرسيد كه پيغام از كيست
    گر از او نيست بگوييد آن زن
    دير گاهيست در اين منزل نيست

  7. #1636
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    باز من ماندم و خلوتي سرد
    خاطراتي ز بگذشته اي دور
    ياد عشقي كه با حسرت و درد
    رفت و خاموش شد در دل گور
    روي ويرانه هاي اميدم
    دست افسونگري شمعي افروخت
    مرده يي چشم پر آتشش را
    از دل گور بر چشم من دوخت
    ناله كردم كه اي واي اين اوست
    در دلم از نگاهش هراسي
    خنده اي بر لبانش گذر كرد
    كاي هوسران مرا ميشناسي
    قلبم از فرط اندوه لرزيد
    واي بر من كه ديوانه بودم
    واي بر من كه من كشتم او را
    وه كه با او چه بيگانه بودم
    او به من دل سپرد و به جز رنج
    كي شد از عشق من حاصل او
    با غروري كه چشم مرا بست
    پا نهادم بروي دل او
    من به او رنج و اندوه دادم
    من به خاك سياهش نشاندم
    واي بر من خدايا خدايا
    من به آغوش گورش كشاندم
    در سكوت لبم ناله پيچيد
    شعله شمع مستانه لرزيد
    چشم من از دل تيرگيها
    قطره اشكي در آن چشمها ديد
    همچو طفلي پشيمان دويدم
    تا كه در پايش افتم به خواري
    تا بگويم كه ديوانه بودم
    مي تواني به من رحمت آري
    دامنم شمع را سرنگون كرد
    چشم ها در سياهي فرو رفت
    ناله كردم مرو ‚ صبر كن ‚ صبر
    ليكن او رفت بي گفتگو رفت
    واي برمن كه ديوانه بودم
    من به خاك سياهش نشاندم
    واي بر من كه من كشتم او را
    من به آغوش گورش كشاندم

  8. #1637
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    304

    پيش فرض

    هر دمی چون نی، از دل نالان، شکوه ها دارم
    روی دل هر شب، تا سحرگاهان، با خدا دارم

    هر نفس آهی ست، از دل خونین
    لحظه های عمر بی سامان، می رود سنگین
    اشک خون آلوده ام دامان، می کند رنگین

    به سکوت سرد زمان
    به خزان زرد زمان
    نه زمان را درد کسی
    نه کسی را درد زمان!

    بهار مردمی ها دی شد
    زمان مهربانی طی شد
    آه! از این دم سردی ها، خدایا!

    نه امیدی در دل من
    که گشاید مشکل من
    نه فروغ روی مهی
    که فروزد محفل من

    نه همزبان درد آگاهی
    که ناله ای خرد با آهی
    داد از این بی دردی ها، خدایا!

    نه صفایی ز دمسازی به جام می
    که گرد غم ز دل شوید
    که بگویم راز پنهان
    که چه دردی دارم بر جان
    وای از این بی هم رازی، خدایا!

    وه! که به حسرت عمر گرامی سر شد
    همچو شراری از دل "آذر" بر شد و خاکستر شد
    یک نفس زد و هدر شد
    روزگار من به سر شد

    چنگی عشقم راه جنون زد
    مردم چشمم جامه به خون زد
    یارا! دل نهم ز بی شکیبی
    با فسون خودفریبی!
    چه فسون نافرجامی!
    به امید بی انجامی!
    وای از این افسون سازی، خدایا!

    سرو چمان - شعر از آذر - با صدای محمد رضا شجریان بشنوید!

  9. این کاربر از MJNeghabi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #1638
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    می خوابم تا
    فراموش کنم
    رفته ای
    صبح
    "تنهایی"
    بیدارم می کند.

  11. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #1639
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    نگاه ریخته بودم که رفتی و

    صندلی هنوز داغ است

    و

    ناگهان چه قدر زود دیر می شود

    نمی دانم

    از آمدنت یا نیامدنت

    چه قدر گذشته

    اما

    انگشتم

    اسم تو را روی خاک صندلی می نویسد

  13. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #1640
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    هیچ از نگاه تو برایم نمانده است

    جز همین قاب شکسته

    باید آن هم به خاک بسپارم

    تا دیگر هوس نکنم

    گاه و بی گاه

    به یاد چشم های بی نگاه

    تو پر نگاه شوم ...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •