منم سوتی دادم این هوا ( برای تصور کردن اندازه ی سوتی مثل مهماندار هواپیما که می گه دو در در طرفین ، دستتون رو باز کنید ) تا دلت بخواد . وقت بکنم حتما براتون می نویسم .
--
--
منم سوتی دادم این هوا ( برای تصور کردن اندازه ی سوتی مثل مهماندار هواپیما که می گه دو در در طرفین ، دستتون رو باز کنید ) تا دلت بخواد . وقت بکنم حتما براتون می نویسم .
sooty.coo.ir
وبلاگ سوتی های منه که البته 1 ماهه آپدیتش نکردم ...
سلام دوستان.
یه سوتی از دوستم که همین نیم ساعت پیش داد...
آخر دعای جوشن بودیم که شماره آخر مونده بود که دیدم دوستم کتاب رو بست و خوشحال که تموم شده... یه باره دید که بقیه هنوز دارن می خونن..!!!
بعد که فهمیدم بنده خدا فکر کرده بود شماره 99 ، شماره 100 هستش و اون تیکه آخرشو همین جوری گذاشتن... خلاصه آب شد رفت رو زمین.
یه روز که با دوستام رفته بودیم مسجد ، پیش نماز قبل از اینکه قامت ببنده و الله اکبر رو بگه شروع کرد به گفتن یه سری ذکر و مستحبات و هنوز نماز رو شروع نکرده بود که یکی از این دوستامون یه دفعه مثل برق نیت رو گفت و نمازش رو شروع کرد . ما هم که سریع گرفتیم چی شده تا آخر نماز در یک حالت روحانی و دنیای دیگه ای بودیم ....
ووکی جان تو این مدت معتاد هم شدی ؟!!
یه سوتی از تلویزیون بگم :
شبکه ی 3 داشت در مورد شهر "نور" می گفت ..... و موقع پخش تصاویر و یا فیلمهایی از اون شهر شد
می دونید چی شد: شهر " آمل " رو نشون دادند زیرش نوشتند شهر " نور "![]()
به گابريل عزيز ...
پارسا دوست امسال هيچي ...
نه بابا تاپيك رو ديدم ياد قديما افتادم ...![]()
یه دفعه رفتم تو یه روسری فروشی که فقط روسری های مارکدار داشت
از یه شال خوشم اومد زیرش نوشته بود65000
منم فکر کردم به ریاله... خلاصه شاله رو انتخاب کردم رفتم پولشو بدم... 6500 تومن گذاشتم رو میز
یارو یه نگاهی بهم کرد گفت 65000 تومن خانوم
هیج جوری نمیشد جمعش کنم....
خودتون بقیه شو حدس بزنید
Wookman جان اگه میشه چند تا از سوتی های باحالتو مثل قدیما تعریف کن یه حالی به این تاپیک بده
مرسی
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)