خلوت خالی تنهایی من ...
پر ز ویرانی احساس قشنگ بودن ...
پر از اندوهی آمیخته با ابهام است .
روح من ویران است ...
روح من ...
قصه ی سوختن بال و پر شاپرک است ...
قصه ی دیدن و خاموشی و درد .
خوش به حالم که هنوز...
خلوتی دارم ...
خلوت خالی تنهایی من ...
پر ز ویرانی احساس قشنگ بودن ...
پر از اندوهی آمیخته با ابهام است .
روح من ویران است ...
روح من ...
قصه ی سوختن بال و پر شاپرک است ...
قصه ی دیدن و خاموشی و درد .
خوش به حالم که هنوز...
خلوتی دارم ...
خيلــي قشنگـــه
يه روز دلـم شكستـه بـود از دست دنيـا خسته بـود
دو چشه سيـاه ديـدم ديگـه چيزي نفهميـدم
چـه حال با صفـاي داشـت صورت دل ربايي داشـت
آتيش بازي اون چشـاش آدمـو آروم نميـذاشـت
رو پيشونيـش نوشــته بود اونـم دلش شكستـه بود
مثـل درخت هاي خزون غـم تو چشـاش نشسته بود
گفــتم بيا با هـم باشيـم يار يـاور هم باشيم
مـا دو تـا دل شكستــه ايـم بيـا كنار هـم باشيـم
اونــم به گريــه افــتاد دلش به لرزه افــتاد
قلـب منو ورقــ زد مهرم به قلبـــش افتــاد
از اون به بعــد با هم بوديــم ياور يـار هم بوديـم
تو سختـي ها و خوشي هـا همش كنـار هم بوديـم
اگه يه روز سـر نميزد نمي اومــد در نميــزد
يه گوشه كـزء ميكردمـو مرغ دلـم پـر نميـزد
Mp3 :
حتمــا دانلـود كنيــد خيلي خيلي قشنگــه ارزششو دارهکد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
جمعه ی ساکت
جمعه ی متروک
جمعه ی چون کوچه های کهنه ی غم انگیز
جمعه ی اندیشه های تنبل بیمار
جمعه ی خمیازه های موذی کشدار
جمعه ی بی انتظار
جمعه ی تسلیم
خانه ی خالی
خانه ی دلگیر
خانه ی دربسته بر هجوم جوانی
خانه ی تاریکی و تصور خورشید
خانه ی تنهایی و تفأل و تردید
خانه ی پرده، کتاب، گنجه، تصاویر
آه، چه آرام و پر غرور گذر داشت
زندگی من چو جویبار غریبی
در دل این جمعه های ساکت متروک
در دل این خانه های خالی دلگیر
آه، چه آرام و پر غرور گذر داشت ...
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
با قایم نشسته به خشکی
فریاد می زنم:
(وامانده در عذاب ام انداخته
در راه پر مخافت این ساحل خراب
و فاصله است آب
امدادی ای رفیقان با من.)
......
می تراود مهتاب
می در خشد شب تاب
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس ولیک
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم می شکند.
...
من آویخته از طناب بودم و
تو
تفنگ در دست
شلیک کردی
شلیک کردی به طناب
برگشتم به زندگی
و تو
میروی
بی من
که گره بزنی
سبزه ی تمام خاطره هامان را
و دور کنی از خودت
تمام مرا
سيزده فرصت خوبی است
برای دور کردن نحسی
!!
شاید هم حق داری
گره بزن تمام خاطره هامان را
شاید سال خوبی باشد
برایت
بی من ... ...
رو به آینــه
لبانـــم را کج می بینــــم !
بس کـــه
نیشــخنـد زدم بهـــــ این روزگار .. !
بستــــم به خشم، پنجـــره را بی حضـــور تــو
گاهـی هوای تازه چــه دلگیــــــر میشود ..
:(( ....
پس حسرت احمقانه است
برگ های پاییزی رنگ خود را دارند...
اما پیش از فرو افتادن؟
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)