تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 160 از 640 اولاول ... 60110150156157158159160161162163164170210260 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,591 به 1,600 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #1591
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    Gəzib mən görmədim dünyani, mehnətxanədən ğeyri
    Tapilmaz künci rahət guşeyi meyxanədən ğeyri
    Ənisi bəzmi xəlvət yox ğəmə cananədən ğeyri
    Demə sərraf səndə yazdıgün əfsanədən ğeyri
    Olan məcnun kimi zənciri eəşqə bəstə canim vay
    Vətən avarəsi,ğurbət əsiri,xəstə canım vay

    SƏRRAF TƏBRİZİ

    گشتم این دنیا را و نیافنم آنرا به غیر از محنت خانه ای
    کنج راحتی پیدا نمیشود برایم،به غیر از گوشه ی میخانه ای
    انیس بزم خلوت نیست جز غم جانان(تنها انیس و دلخوشی ام غم فراق جانان است)
    خاموش باش صراف که گفته هایت نیست غیر از افسانه ای!(چون من به چشم خود دیده ام و اکنون تعریف می کنم اما مردم گفته هایم را باور ندارند و به آن نسبت افسانه می دهند پس بهتر که خاموش باشم)
    شده دربند با زنجیر عشق-همچون مجنون- بسته جانم،ای وای
    آواره ی وطن،اسیر غربت،و جانم خسته،ای وای

    صرّاف تبریزی

  2. این کاربر از t.s.m.t بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #1592
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    سلب می کند

    رویای محالت

    امان زندگی را

    از من



    مهديه لطيفي

  4. #1593
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    روی دست شب مانده ام

    منی که

    تو روی دستم مانده ای

    شانه های شب می شکند آخر

  5. #1594
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    هر شب

    شاید خورشید بمیرد تا صبح

    هر صبح

    شاید دلی بمیرد تا شب

    مرگ خورشید را بی گریه

    تلخ لبخندی می زنم تنها

    که مرگ دل هامان

    مصیبت بالاتری ست

  6. #1595
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    حالا که رفته ای

    حسابی که هوا را بی من نفس کشیدی

    سر دو راهی که رسیدی

    به چپ برو

    به جهنم ختم می شود !

  7. #1596
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    تو کجا مانده ای که

    این روزها

    بهار است اما

    بهاری نیست ؟

    تو کجا مانده ای

    که صندلی رو به رویم

    این همه خالی ست ؟



    اين چند شعر همه از خانم لطيفي بودند

  8. #1597
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    من هرگز از مرگ نمی هراسیده ام
    عشق به آزادی سختی جان دادن را بر من هموار می سازد
    عشق به آزادی مرا همه ی عمر در خود گداخته است
    آزادی معبود من است
    به خاطر آزادی هر خطری بی خطر است
    هر دردی بی در است
    هر جهادی آسودگی است
    هر مرگی حیات است

  9. #1598
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    هیچ کس نمی فهمد که چه می کشم ؟

    قدرت درک و وسعت احساس و صداقت روح

    در هیچ کس تا آنجا نیست که بتوان پیشش نالید

    سکوت بر سر این درمرا از درون هر لحظه می کاود

    و می کاهد و احساس می کنم که همچون مومی می گدازم

    و قطره قطره نابود می شوم

  10. #1599
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    چه امید بندم در این زندگانی
    که در ناامیدی سرآمد جوانی
    سرآمد جوانی و مارا نیامد
    پیام وفایی ازاین زندگانی
    بنالم زمحنت همه روزتا شام
    بگریم زحسرت همه شام تاروز
    توگویی سپندم براین آتش طور
    بسوزم ازاین آتش آرزوسوز
    بود کاندرین جمع ناآشنا
    پیامی رساند مرا آشنایی ؟
    شنیدم سخن ها زمهرو وفا لیک
    ندیدم نشانی زمهر و وفایی
    چو کس بازبان دلم آشنا نیست
    چه بهترکه از شکوه خاموش باشم
    چو یاری مرانیست همدرد بهتر
    که ازیاد یاران فراموش باشم
    ندانم درآن چشم عابد فریبش
    کمین کرده آن دشمن دل سیه کیست ؟
    ندانم که آن گرم و گیرا نگاهش
    چنین دل شکاف و جگر سوز ازچیست ؟
    ندانم در آن زلفکان پریشان
    دل بیقرار که آرام گیرد ؟
    ندانم که از بخت بد آخر کار
    لبان که از آن لبان کام گیرد ؟

  11. این کاربر از eshghe eskate بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #1600
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    آفتاب است و، بيابان چه فراخ!

    نيست در آن نه گياه و نه درخت.

    غير آواي غرابان، ديگر

    بسته هر بانگي از اين وادي رخت.


    در پس پرده اي از گرد و غبار

    نقطه اي لرزد از دور سياه:

    چشم اگر پيش رود، مي بيند

    آدمي هست كه مي پويد راه.


    تنش از خستگي افتاده ز كار.

    بر سرو رويش بنشسته غبار.

    شده از تشنگي اش خشك گلو.

    پاي عريانش مجروح ز خار.


    هر قدم پيش رود، پاي افق

    چشم او بيند دريايي آب.

    اندكي راه چو مي پيمايد

    مي كند فكر كه مي بيند خواب

    سهراب
    Last edited by t.s.m.t; 12-08-2008 at 18:43.

  13. این کاربر از t.s.m.t بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •