خوشا آن کس که ذوق شاعری دارد
به دست خویش هر دم عصای سامری دارد ! ! !![]()
عالیه فرصت کردی بیا مشاعره کنیم .خیلی خوشحال میشم .![]()
خوشا آن کس که ذوق شاعری دارد
به دست خویش هر دم عصای سامری دارد ! ! !![]()
عالیه فرصت کردی بیا مشاعره کنیم .خیلی خوشحال میشم .![]()
Last edited by khademzadeh; 23-07-2006 at 11:04.
سلام محمد جان شعرات خیلی قشنگه دمت گرم خيلی حال کردم به خدا يه درخواست ازت داشتم
ميشه باسيه من يه شعر در مورده ماه رجب و 13 قدير که ميلاد حضرت علی بگی دست درد نکنه
نوشته شده توسط Mahdi Hero
ممنون دوست من فعلا اين شعر را در خصوص حضرت علي(ع) كه قبلا سروده ام داشته باش تا بعد:
چـــو احـمـد ديـن خـود را بـــر مــلا كـرد // به فرمان خدا حق را صدا كرد
پســـر عــَمّــــش عـلي دوّم مـسـلـــمـــان// به تعليمات اوآورد ايمان
علي دريــاي عــلــم و حــلــم وايـــمــــان // علي شير عرب فخر مسلمان
عـلي نـستـوه ،عـلي حـــق و حــقــيـقـــت// علي معناي مردي و شرافت
بـه مـيـدان نـبـــــرد او شــيـــر بــيــشـــه// محمّد را مددكار هميشه
علي نــــور و عـــلي مــنـشـــور ايــمــان // علي آن اولين مرد مسلمان
علي دريـــاي جـــوداســت و سخـــــاوت// علی سر لوحۀ عشق و رشادت
علی الــــگــــوی مــــــردان مــــجــاهـــد// علي مخلوق حق محبوبِ حامد
عــلـی شــمــشـیـر حـــق، قـــرآن نــاطــق// علی خود هم دلیل حق و منطق
علی اوّل امام است و هُمام است// خلافت هم به او ختم و تمام است
عــلـی دامــــاد خــــتـم الــمرسلـیـن اسـت// نبی انگشتر و مولا نگین است
علی مــحــبــوب سنی ، عشق شیعه// چراکه او امام است و خلیفه
علي سر رشتۀ علم امامت// عــلــی «جــاویــد» تــــاریــــخ شـــجـــاعـت
نوشته شده توسط mirmohammadi
ممنونم از تو دوست عزيز . براي استفاده شخصي ايرادي ندارد
روده دراز
صبح جمعه با صدای زنگ برپا خاستم// گرچه در آن روز قصد استراحت داشتم
پشت خط نازک صدایی بود و فهمیدم که او// قصد دارد با عیال بنده سازد گفتگو
گوشی را دادم به دستش تا که او صحبت کند// طبق معمول از فرشته یا زری غیبت کند
چانه ها گرم است و گویی صحبت از صبحانه نیست// گوییا جزاو دگرفردی درون خانه نیست
صحبت از کفش و لباس تازۀ عصمت خانم// تاتوی ابرو و میک آپ وفِر شوکت خانم
شد برای من پنیر و نان وچای دیشلمه// بعد رفتند بر سر موضوع دیگ و قابلمه
بعد از آن صحبت زخیاطی و امر ِ دوخت و دوز// گشت موضوع سخن تا از ره آمد نیم روز
صحبت از دعوای نسرین بود با مادر شوور// وای بمیرم اعظم از دست هووش گشته پکر
ظهر نزدیک است و بحث وگفتگو اتمام نیست// همسرم در فکر صبحانه، ناهار و شام نیست
صحبت از گوشواره ودستبند همروس زری// رنگ موی تازه و مانتوی زیبای پری
شد ناهار و شام ومن از گشنگی بی هوش ومنگ// اعتراضی گرکنم خانه شود میدان جنگ
شامگاهان چون که شد بحث و جدل پایان گرفت // این سرشوریده ام باردگر سامان گرفت
مادمازل چون یافت از صحبت فراغ // گفت با صبحانه قهوه می خوری یا چای داغ
گفتمش صبحانۀ فردا اگر مقصود هست// وقت داری، از برای چای و قهوه زود هست
گشته «جاوید» از تلفن های تو گیج و دبنگ // می نخورده گشته از وراجی ات مست و ملنگ
اقا جاوید من شعرهای زیباتو تو وبلاگم میزارم با اسمتون
محمد جاويد جان
درود بر شاعر انجمن P30
يك سوال داشتم
شما كتاب چاپ نكردي ؟
من خيلی حال ميکنم با شعرات به خدا دمت گرم کارت خيلی درسته
منم همینطور که مهدی میگه باور کن ...نوشته شده توسط Mahdi Hero
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)