سرم خوش است و به بانگ بلند میگویم
که من نسیم حیات از پیاله میجویم
عبوس زهد به وجه خمار ننشیند
مرید خرقه دردی کشان خوش خویم...
سرم خوش است و به بانگ بلند میگویم
که من نسیم حیات از پیاله میجویم
عبوس زهد به وجه خمار ننشیند
مرید خرقه دردی کشان خوش خویم...
حافظ ار آبِ حیات ازلی میخواهی
منبعش خاکِ در خلوت درویشان است
واعظان كاين جلوه در محراب و منبر میكنند *** چون به خلوت میروند آن كار ديگر میكنند
حافظ
مرا زقید زمان و مکان رهـــا می کرد
اگرچه خود به زمان و مکان مقید بود
به جلوه وجذبه درضیافت غزلم
میان آمده و رفتگان سرآمد بود...
نياز من چه وزن آرد بدين سان
كه خورشيد غنى شد كيسه پرداز
بياد رفتگان و دوستداران
موافق گرد با ابر بهاران
. حافظ .
با دشمنان موافق و با دوستان به خشم
یاری نباشد این که تو با یار میکنی
سعدی
محتوای مخفی: متن کامل غزل
هشدار زآنکه در پس این پرده ی نیاز
آن بت تراش بلهوس چشم بسته ام
یک شب که خشم عشق تو دیوانه ام کند
ببینند سایه ها که تو را هم شکسته ام...
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو ******** جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی ********** نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
یا رب کجاست محرم رازی که یک زمان
دل شرح آن دهد که چه گفت و چهها شنید
اینش سزا نبود دل حق گزار من
کز غمگسار خود سخن ناسزا شنید
محروم اگر شدم ز سر کوی او چه شد
از گلشن زمانه که بوی وفا شنید
حافظ
محتوای مخفی: متن کامل شعر
یا رب کجاست محرم رازی که یک زمان
دل شرح آن دهد که چه گفت و چهها شنید
اینش سزا نبود دل حق گزار من
کز غمگسار خود سخن ناسزا شنید...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)