سلام کوروش
به عنوان مدیر انجمن موسیقی میخوام نظرتو درباره این اسطوره ایی که عکسش تو امضام هست،رو بدونم
سلام کوروش
به عنوان مدیر انجمن موسیقی میخوام نظرتو درباره این اسطوره ایی که عکسش تو امضام هست،رو بدونم
من متاسفانه این تاپیک رو فراموش کرده بودم
ای کاش میرسیدم و از میثم عزیز هم سوالاتم رو میپرسیدم اما خب نشد در عوض به دوست عزیزم کوروش رسیدم که خاطرش خیلی برام عزیزه
کوروش جان من سوالاتم احتمالا طولانی هستن و هر کدومشون حاوی چندسوالن امیدوارم خسته نشی
1- تعریفت از بیوگرافی چیه؟نظرت در مورد شناسنامه ای که به نام ماست اما خودمون کوچکترین نقشی درونش نداشتیم چیه؟
محمد علی بهمنی میگه:
شناسنامه من یک دروغ تکراریست
هنوز تا متولد شدن مجالم هست
نظر تو در مورد شناسنامت چیه؟
2- موسیقی سنتی روز به روز داره گوشهای کمتری رو در ایران نوازش میده
موسیقی ما همراه مردم نیست یا مردم همراه موسیقی نیستن؟
موسیقی ما با زمان فعلی و فرهنگ مردم ناهمگونی تاریخی داره یا مردم ما پشوانه تاریخی خودشون رو از دست دادن؟
روزی یکی از همکارام گفت که مردم ما دیگه لیاقت موسیقی سنتی رو ندارن به همین خاطر سعادت ندارن بهش گوش بدن من در جوابش گفتم شاید این موسیقی ماست که به صدای مردمش گوش نمیده؟
تو چی فکر میکنی؟
3- تعریفت از آزادی چیه؟
فکر میکنی آزادیه که به انسان مفهوم رهایی میبخشه یا این انسانها هستن که به آزادی مفهوم رهایی میبخشن؟
انسانها در پی آزادی هستن یا آزادی در پی انسانها؟
اصلا چرا انسانها بعد از هزاران سال هنوز برای آزادی مبارزه میکنن؟ (در اکثر کشورها حتی کشورهای جهان اول)
چرا انسان هر وقت فکر میکنه به آزادی رسیده بعد از مدتی دوباره برای رسیدن به آزادی دیگه ای مبارزه میکنه؟
فقط سرابه که انسان رو سیراب نمیکنه اما انسان رو دوباره به دنبال خودش میکشونه
آیا آزادی یک سرابه؟ یا ما در توهمی از رسیدن به آزادی یا تعاریفش زندگی میکنیم؟
4- فلسفه از حدود 4 هزار سال پیش بر اساس این سوال شکل گرفت که:
از کجا آمده ام و به کجا خواهم رفت؟
در یکی دو قرن اخیر گروهی(نمیخوام اسم این مکتب رو بیارم چون مهم نیست و صرفا دوست دارم نظر خودت رو بدونم) اومدن و گفتن:
سوال اساسی این نیست که از کجا آمده ام و به کجا خواهم رفت. سوال اساسی اینه:
در حال حاضر کجا هستم و چه میکنم
فکر میکنی دنبال کردن سوال کدوم گروه ما رو به حقیقت نزدیکتر کنه؟ در واقع کدوم سوال منطقی تره؟
5- تعریفت از جنسیت چیه؟ مردها اداره کننده این دنیا هستن یا زنها؟ اگر هر دو؟ سهم کدومشون بیشتره؟ چرا؟
مرزهای جنسیت از نظر تو با مثلا 1000 سال پیش چه تفاوتهایی داره؟
6- سکوت از نظر تو یعنی چی؟
چه چیزهایی باید در کنار هم قرار بگیرن تا بگیم یه نفر سکوت کرده؟
از نظر تو سکوتی که سرشار از ناگفته ها باشه خوبه یا بد؟
7- بیش از 100 ساله بشر داره فوتبال بازی میکنه یا فوتبال رو تماشا میکنه
تعریفت از فوتبال چیه؟
این حرف قدیمی رو قبول داری که فوتبال یه سمتش باخته یه سمتش برد؟
به نظر تو نمیشه بعد از حدود 100 سال به تعریف جدیدی از فوتبال و برد و باخت رسید و به فوتبالی نزدیک شد که همیشه برنده باشه؟
اصلا میشه یه تیم فوتبال به جایی برسه که جدای از نتیجه همیشه برنده باشه؟
8- توی یک اتاق کاملا تاریک تاریک به یک چراغ قوه میگیم خودشو روشن کنه و ببینه که جایی در این اتاق تاریک هست یا نه چراغ قوه بعد از ساعتی گشتن این طرف و اون طرف اتاق به این نتیجه میرسه که اتاق روشنه؟
به نظر تو جوابش درسته یا نه؟چرا؟
پیشاپیش از جوابای احتمالیت ممنونم
Last edited by گرافيكار; 29-11-2012 at 12:46.
نه اینا نبود
سلام دوباره
کوروش، چیه بهترین آهنگی که شنیدی / فیلمی که دیدی، درباره ی
1- ایران / وطن پرستی
2- آزادی / آزادی
3- عشق / عشق
4- انقلاب / جنگ
5- اوضاع اجتماعی / جامعه
با تشکر مهران...
سلام کوروش . امیدوارم زندگی به کامت باشه. سه تا سوال ترسناک دارم. قبلش عذر خواهی می کنم چون من زیاد فیلم میبینم! گه یه جایی تاریک و نمور تنها بشی و یهو روح فیلم کینه رو ببینی که داره بهت نزدیک میشه چیکار می کنی؟ و یا اگه چشماتو باز کنی ببینی بوسیله ی دکتر فیلم اره گرفتار شدی . منم اونجا هستم و یه فیلم برات نشون داده میشه که باید منو بکشی که نجات پیدا کنی. حاضری منو بکشی که خودت نجات پیدا کنی؟ و سوال آخر اینکه صبح که از خوای بیدار می شی ببینی تمام زندگیت خواب بوده و تو مهران هستی منظورم smmn هستش . چیکار می کنی؟
سؤالات کاربر [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام بر کوروش عزیز!
سلام محمد جان
1- چرا جوونای امروزی حتی به تَرَک دیوار هم می خندن؟ .... این روی آوردن به طنر(از نوع شدیدش) یه جورایی انکار حقایق نیست؟
چرا خب، ولی انقدر افسردگی و سرخوردگی تو اجتماع زیاد شده که ملت دنبال کوچک ترین بهونه ها می گردن تا چند ثانیه ای غصه هاشون یادشون بره ...
2- تصویری که از خودت توی آینده داری؟
یه آدم موفق ! البته مطمئن نیستم، امیدوارم : دی
3- به نظرت قبل از هر زیبایی یک درد هست؟ ... آخرین باری که از این نوع دردا کشیدی رو میتونی برامون توصیف کنی؟( .. یعنی که توی اوج نا امیدی بودی ولی بازم امیدت رو از دست ندادی و بعدش به اون چیزی که اعتقاد داشتی رسیدی)
آره، میتونه باشه، میتونه هم نباشه![]()
همین کار کردن و پول در آوردن خودش نمونه ای از درد کشیدن قبل از زیباییه (پول) ...
ولی موقعیت خاصی که توش این اتفاق برام افتاده باشه ... چیزی یادم نمیاد ؛ من کلاً زیاد عادت به درد کشیدن ندارم
4- این حس بی انگیزگی کی از جامعه ی ما میره؟ ...
وقتی که اون روز خوب بیاد !
یه محرک بزرگ لازم داریم ... شادی های مقطعی، افتخارات و محرک های موقتی فقط مسکنن، درمان نیستن ...
اوضاع مملکت ما حالا حالا ها درست بشو نیست ...
5-توی دوران دبیرستان از کدوم درس بیش تر لذت میبردی؟
تاریخ و ادبیات از بین دروس عمومی
و شیمی (البته اول و دوم دبیرستان) از بین دروس تخصصی
6-فکر کنم گفته بودی فوتبال بازی کردن رو دوست داری ..... مهاجم هدف خوبی هستی؟
من پستم مدافعه ... دفاع وسط خوبی هستم ! یعنی بقیه که این طور میگن
از اونا که کلاً توپ رد نمیشه ازشاگه رد شد هم ... نه، کلاً رد نمیشه
![]()
7-یه خاطره خوب توی زندگیت که بخوای برامون بگی ؟
با وجود اینکه میگن روز عروسی واسه عروس خانم روز خوبیه، نه آقا دوماد () ولی مراسم عقدم خاطرهی بسیار خوبی بود ...
درسته که مراسم کلی قرض و قوله و دوندگی و استرس داشت برام، ولی اون قدر اون لحظات شیرین و لذتبخش بود که همهاش از یادم رفت ...
8-آدم خوش بینی هستی؟ ... منطقی یا واقع گرا ؟ ....( اصلا مگه فرقی هم دارن؟)
من که آره، خوشبینم، البته از نوع واقع بین ...
آدمای منطقی معمولاً واقع گرا هم هستن ...
پس جواب سؤال این شد که من هم خوشبینم، هم منطقی، هم واقع گرا
9-بیلیارد یا شطرنج؟
بیلیارد، البته تو بازی واقعیش هنوز آماتورم، ولی تو بازی کامپیوتریش حرف میطلبم
یادش به خیر، بازی Cue Club ... چقدر خاطره دارم باهاش ... خیلی سطح گیمش پیشرفته بود، توش چت روم داشت، آدمای مختلف داشت، روم های مختلف بود، تورنومنتهای متعدد ...
کلاً خیلی خوب بود، دوستش داشتم ...
خوب شد یادم اومدبرم بگیرمش دوباره : دی
10- کوهنوردی یا شنا؟
کوهنوردی
البته شنا هم ورزش خوبیه، ولی متأسفانه بلد نیستم
خیلی ممنون بابت وقتی که گذاشتی
قربونت،ممنون از تو بابت سؤالات
پ.ن: من یه خورده این چند روزه مشغولم، سؤالات باقی مونده رو ایشالا فردا شب یا پس فردا صبح جواب میدم![]()
به قول ابی، قـــــــــربون همتون![]()
سلام کوروش چطوری؟
راستی مبارک باشه ازدواجت . من تازه الان چند روزه فهمیدم
شاید باورت نشه ولی الان یهویی چشمه سوالاتم قل قل کرد یعنی جوشید اونم وسط خوندن جزوه سیگنالم
1 - کدوم یکی از وسایلتو بیشتر از همه دوس داری؟ دوس داری همیشه پیشت باشه؟ البته به جز موبایل که همیشه هست؟
2 - فرض کن خدایی نکرده دزد اومده خونه تون هرچی داشتین و نداشتین رو برده فقط یه چیزو یادش رفته نبره؟ دوس داری اون چی باشه؟
2.1 - حالا فرض کن همون دزده اومده فقط یه چیزو میتونه با خودش ببره . دوس داری چی باشه؟
3- به نظرت اگه میرزا حسن کلانتر دروازه های شیرازو روی لطفعلی خان زند نمیبست وضعیتمون الان چطوری بود؟(با این کارش یه جورایی باعث شد اغا محمد خان قاجار سلسله قاجاریه رو تاسیس کنه)
4 - تو خیابون داری راه میری یهو معلم کلاس اولتو میبینی.اگه ببینیش میتونی بشناسیش؟ حالا اگه شناختیش میری باهاش حال و احوال کنی یا بیخیالش میشی؟
5- از چه ویژگی خودت خیلی راضی هستی؟کدوم یکی از خصوصیات اخلاقیت به نظرت تو وجودت اضافیه؟ (یعنی دوس داری همچین خصلتی نداشته باشی) . و جای چه ویژگی رو تو خودت خالی میبینی؟
6- شاید خیلی شخصی باشه ولی میگم دیگه . ازدواجت خواست خودت بود یا پیشنهاد خونواده؟
7 - شهید مورد علاقه ت کیه؟ : دی
8 - به نظرت 23 دسامبر دنیا تاریک میشه؟اگه بشه بعدش به نظرت چه تغییراتی میکنه زمین؟
9- اگه بگن یه روز گناه ازاده . البته هر نفر فقط یه گناه رو میتونه ازادانه مرتکب بشه. چکار میکنی؟
10 - یه نصیحت بکن مارو :
مرسی ♥♥
مرسی . ♥♥
Last edited by mohsen_gh1991; 30-11-2012 at 00:55.
دوستان گرامی :
لطفا سوالات باقی مونده ی خودتون رو نهایتا تا امشب ارسال کنید /
ممنون از اینکه با ما همسفرید .
سؤال کاربر [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام کوروش
به عنوان مدیر انجمن موسیقی میخوام نظرتو درباره این اسطوره ایی که عکسش تو امضام هست،رو بدونم
سلام
به نظر من آدم خیلی باید بدسلیقه باشه که از شنیدن آثار یانی لذت نبره
این مرد اعجوبه است، آثاری که میسازه، هنرش روی سن، انرژی و زحمتی که برای اجرای آثارش خرج میکنه، واقعاً ستودنیه ...
یانی افتخار موسیقی جهانه ...
سؤالات دوست فرهیخته و عزیزم، علیرضا () [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من متاسفانه این تاپیک رو فراموش کرده بودم
ای کاش میرسیدم و از میثم عزیز هم سوالاتم رو میپرسیدم اما خب نشد در عوض به دوست عزیزم کوروش رسیدم که خاطرش خیلی برام عزیزه
لطف داری علیرضا جان ...
تو عزیز دلمی ![]()
کوروش جان من سوالاتم احتمالا طولانی هستن و هر کدومشون حاوی چندسوالن امیدوارم خسته نشی
عزیزم چرا به آدم استرس وارد میکنی ؟!
این جور که تو گفتی، دارم خودمو واسه یه چیزی در حد کنکور آماده میکنم
1- تعریفت از بیوگرافی چیه؟نظرت در مورد شناسنامه ای که به نام ماست اما خودمون کوچکترین نقشی درونش نداشتیم چیه؟
محمد علی بهمنی میگه:
شناسنامه من یک دروغ تکراریست
هنوز تا متولد شدن مجالم هست
نظر تو در مورد شناسنامت چیه؟
بیوگرافی شرحی از مشخصات بیولوژیک، شرح حال فرد در سالهای عمرش و یه سری اطلاعات مربوط به اون آدمه که میتونه برای خواننده جالب باشه ...
اما بحث شناسنامه ...
تک تک قسمتهای یه شناسنامه مظهر و نماد بارز جبره ...
چرا یه نفر باید اسمش چیزی باشه که خودش دوست نداره !؟ چرا یه آدم باید یه عمر با اسمی زندگی کنه که خاله و خان باجی های عزیز صلاح دیدن براش انتخاب کنن ؟!
این قضیه خیلی جای بحث داره ... اما متأسفانه راهکار عملی براش وجود نداره ... اگه قرار بود آدما برای انتخاب اسمشون حق انتخاب داشتن، باید تا سنی که به بلوغ فکری میرسیدن، پدر و مادر به هر اسمی خواستن صداش کنن، از اون به بعد فرد بتونه اسمش رو عوض کنه و هر چیزی که میخواد بذاره ... غافل از اینکه بخش عمدهای از شخصیت یه آدم تو همون دوران پیش از بلوغ فکری شکل میگیره و اگه قراره اسمی برای فرد نامناسب باشه و مورد پسندش نباشه، سالهای کودکی و نوجوانی هم به اندازه سالهای بزرگسالی، مهم هستند ...
نام خانوادگی هم متأسفانه چیزیه که این مشکلات رو به همراه داره ... آدما مجبورن با نامی زندگی کنن که اجدادشون داشتن، هر چقدر هم که میخواد برای فرد ناخوشایند باشه ! نام خانوادگی تو مکانهای رسمی خیلی بیشتر میتونه به ضرر و شرمندگی فرد تموم بشه ... اینم از اون چیزاییه که اگه کسی ازش خوشش نیاد، مجبوره تحمل کنه و یه عمر دم نزنه ...
اما تو یه شناسنامه، مهم تر از این دو شهر و کشور محل تولده ...
اینکه زادهی آسیایی رو میگن جبر جغرافیایی ...
اینکه لنگ در هوایی، صبحونه ات شده سیگار و چایی ...
ولی با همهی اینها، آدم تو هر شرایط و با هر شناسنامهای که زندگی میکنه، اون روشی که واسه زندگیش انتخاب میکنه است که اهمیت داره ... مهم نیست اهل کجاییم، مهم نیست اسم و فامیلمون چیه یا پدرمون چه کاره است، مهم اینه که آدم چه جوری خودش رو با شرایط وفق میده.
2- موسیقی سنتی روز به روز داره گوشهای کمتری رو در ایران نوازش میده
موسیقی ما همراه مردم نیست یا مردم همراه موسیقی نیستن؟
موسیقی ما با زمان فعلی و فرهنگ مردم ناهمگونی تاریخی داره یا مردم ما پشوانه تاریخی خودشون رو از دست دادن؟
روزی یکی از همکارام گفت که مردم ما دیگه لیاقت موسیقی سنتی رو ندارن به همین خاطر سعادت ندارن بهش گوش بدن من در جوابش گفتم شاید این موسیقی ماست که به صدای مردمش گوش نمیده؟
تو چی فکر میکنی؟
هر کدوم این ها از یه جنبه ای میتونن درست باشن، اما چیزی که این وسط باید بهش اشاره بشه، تغییر ذائقه و سلیقهی مردمه ...
این تغییر سلیقه هم به دلایل زیادی اتفاق افتاده ... شاید ریشهی این تغییر سلیقه رو باید تو دههی 40 و 50 شمسی بررسی کرد ...
دورهای که اروپا و آمریکا نفوذ زیادی در ایران پیدا کرده بودن و به راحتی تونستن فرهنگشون رو وارد ایران کنن و اون رو گسترش بدن ...
آدمایی که با تاج اصفهانی و قمرالملوک وزیری حال میکردن، کم کم پیر شدن ... جای اونا رو نسلی گرفت که آخر هفته ها تو کاباره ها و کازینوها به شیوههای اروپایی و آمریکایی تفریح میکرد
وقتی دید که تفریحات اونا براش لذتبخش تره، با خودش گفت حتماً موسیقیشون هم بهتره، زبونشون هم بهتره، آداب و رسومشون هم از ما بهتره که این قدر پیشرفت کردن ...
از وقتی جز در دهه 30 و 40 وارد ایران شد، از وقتی راک در دهه 70 و 80 به ایران وارد شد، از وقتی مردم با موسیقی کلاسیک و اپرا آشنا شدند، دیدن نه! موسیقی فقط تار شهناز و ویولن یاحقی نیست ...
کم کم همه این عوامل دست به دست هم داد تا مردم ما، به خصوص جوونا، از موسیقی سنتی دور و دورتر بشن ... همون جوونا بچه دار شدن و این سلیقه رو ناخودآگاه به بچه هاشون هم منتقل کردن، هر چند که بچه هاشون با سبکهای موسیقی جدیدتری مثل ترنس و الکترونیک و متال و رپ آشنا شدن و دیگه با سلیقهی پدرانشون هم سازگار نبودن، چه برسه به پدربزرگاشون !
اینکه بخش عمدهای از مردم ما دیگه سلیقه شون با موسیقی سنتی سازگار نیست، یه واقعیت انکار ناپذیره، اما این موضوع چیزی از ارزش موسیقی سنتی کم نمیکنه. بیشتر یه باری رو بر دوشش قرار میده. بار مسئولیت. موسیقی سنتی ما مسئولیت داره که سلیقههای جدید رو هم به خودش جذب کنه ... آدمایی که تو این موسیقی کار میکنن، تا همین چند سال پیش اون قدر خشک و انعطاف ناپذیر بودن که برای سایر سبکها، و در نتیجه طرفداران اونها (که همون مردم باشن) پشیزی ارزش قائل نبودن، وقتی مخاطب با این رویکرد روبهرو میشه، به جای اینکه جذب اون موسیقی بشه، بدتر دفع میشه ...
سنگری که اساتید موسیقی سنتی ما برای خودشون درست کردن و اجازهی ورود احدالناسی رو به حریم خودشون نمیدن و در برابر تغییرات این قدر مقاومت میکنن، باعث شده به قول دوستت مردم ما سعادت لذت از این نعمت رو نداشته باشه ... در حالی که ما دیدیم اگه موسیقی سنتی ما با اشعار تازه، با ریتمهای تازه، با سبکها و سازهای تازه ترکیب بشه، چقدر راحت میتونه مخاطبان رو به سمت خودش جذب کنه ...
کاری که محسن نامجو انجام داد، کاری که پرواز همای کرد ... اینها میتونن باب آشنایی مخاطبان با سازای سنتی و اشعار کهن ما رو باز کنن و باعث بشن مخاطب کم کم بره به سمت همون موسیقی اصیلی که اساتید ازش سنگر ساختن ... اما متأسفانه خیلی اندکند کسانی که حاضر به این نوآوریها و تغییرات میشن ... نتیجه اش هم همین میشه که مردم با فرهنگ تاریخی خودشون، با موسیقی که به نام خودشون در جهان شناخته میشه، بیگانه میشن ...
3- تعریفت از آزادی چیه؟
فکر میکنی آزادیه که به انسان مفهوم رهایی میبخشه یا این انسانها هستن که به آزادی مفهوم رهایی میبخشن؟
انسانها در پی آزادی هستن یا آزادی در پی انسانها؟
اصلا چرا انسانها بعد از هزاران سال هنوز برای آزادی مبارزه میکنن؟ (در اکثر کشورها حتی کشورهای جهان اول)
چرا انسان هر وقت فکر میکنه به آزادی رسیده بعد از مدتی دوباره برای رسیدن به آزادی دیگه ای مبارزه میکنه؟
فقط سرابه که انسان رو سیراب نمیکنه اما انسان رو دوباره به دنبال خودش میکشونه
آیا آزادی یک سرابه؟ یا ما در توهمی از رسیدن به آزادی یا تعاریفش زندگی میکنیم؟
من به آزادی اعتقاد دارم و یکی از مؤلفههای اساسی اتوپیایی که در ذهن دارم هم همین آزادیه، اما نه آزادی مطلق ...
تعریف من از آزادی اینه که فرد بتونه هر تصمیمی که میگیره، عملی کنه، اما حد این آزادی تا جاییه که به حقوق بقیهی افراد تجاوز نکنه ...
چند مثال ساده و عینی در جامعهی خودمون :
آزادی یعنی بتونی حرفتو بزنی و بابتش شکنجه نشی
آزادی یعنی بتونی از هر دینی دلت میخواد پیروی کنی و بابتش مجبور نباشی به کسی جواب پس بدی ...
آزادی یعنی هر پوششی خواستی برای خودت انتخاب کنی و کسی نباشه که بهت امر و نهی کنه ...
با این حال چیزی که تو کشور ما هست مطمئناً یه تعریف گنگ و جاهلانه از آزادیه ...
اما بحث تو بحث آزادی در ایران نیست، بحث جهانیه ...
اینکه آدما همیشه دنبال آزادی هستن و هیچ وقت هم ارضا نمیشن، بخشیش به طمع و زیاده خواهیشون بر میگرده ...
آدمیزاد هیچ وقت به اون چه که داره راضی نیست، همیشه دوست داره از تمام امکانات، حتی اونایی که موجود نیست، استفاده کنه
اگه تو یه کشور جهان اولی، برای آزادی همجنسگرایی مبارزه میکنن، دلیل بر این نیست که دوست دارن همجنس گرا باشن، بلکه میخوان چنین افرادی از آزادی برخوردار باشن و بتونن کاری که میخوان انجام بدن
اما مشکل اینجاست که با آزادی همجنسگرایی ارضا نمیشن و بعد از اون به دنبال آزادی ازدواج قانونی همجنسگراها هستن ...
وقتی این آزادی رو هم به دست آوردن، باز یه چیز تازه مطرح میشه تا براش مبارزه کنن ...
ولی در کل میشه گفت آزادی سراب نیست، چون ابعاد و جنبههای گستردهای داره و آدما با رسیدن به یه آزادی، قرار هم نیست سیراب بشن ...
آدم آزادیخواه تا تمام آزادیهایی که حق خودش میدونه رو به دست نیاره، سیراب نمیشه ... حالا حتی اگه این آزادیها نقطه پایانی هم نداشته باشن، باز نمیشه کل مفهوم آزادی خواهی و آزادی رو زیر سؤال برد. شاید تو یه جامعهی آرمانی آدما بالاخره سیراب هم بشن ... کسی چه میدونه ...
4- فلسفه از حدود 4 هزار سال پیش بر اساس این سوال شکل گرفت که:
از کجا آمده ام و به کجا خواهم رفت؟
در یکی دو قرن اخیر گروهی(نمیخوام اسم این مکتب رو بیارم چون مهم نیست و صرفا دوست دارم نظر خودت رو بدونم) اومدن و گفتن:
سوال اساسی این نیست که از کجا آمده ام و به کجا خواهم رفت. سوال اساسی اینه:
در حال حاضر کجا هستم و چه میکنم
فکر میکنی دنبال کردن سوال کدوم گروه ما رو به حقیقت نزدیکتر کنه؟ در واقع کدوم سوال منطقی تره؟
تا تعریف ما از حقیقت چی باشه ...
اگه دنبال حقیقت آفرینش، حقیقت وجودی، مبدأ هستی و مفاهیمی از این دست هستیم، سؤال اول بیشتر به ما کمک میکنه، چون به اصل و ذات آدمی میپردازه و مبدأ آفرینش براش مهمتر از هدفه ...
اما اگه دنبال هدف از آفرینش، راهای رسیدن به سعادت و حقیقت زندگی هستیم، سؤال دوم میتونه راهگشا باشه ...
من خودم سؤال دوم رو ترجیح میدم، چون هدفم تو این عمر کوتاه خیلی مهم تر از اونیه که بخوام روز و شبم رو با این فکر پر کنم که قبل و بعد از این زندگی کجا بودم و کجا قراره باشم ...
اگه ما برای یه هدفی خلق شدیم، اگه این چند صباح قراره تو این دنیا باشیم، پس باید سعی کنیم از همین عمر کوتاه استفاده کنیم ... منطق من بهم میگه حال و آیندهام رو دریابم، چون تنها یک بار زندگی میکنیم ...
5- تعریفت از جنسیت چیه؟ مردها اداره کننده این دنیا هستن یا زنها؟ اگر هر دو؟ سهم کدومشون بیشتره؟ چرا؟
مرزهای جنسیت از نظر تو با مثلا 1000 سال پیش چه تفاوتهایی داره؟
مهم نیست که مرد باشی یا زن، مهم اینه که وجودت به یه دردی بخوره ... مهم اون تأثیریه که رو جامعه و خودمون میذاریم ...
باز تا تعریفت از اداره کردن چی باشه
اگه منظورت تعیین خط مشی جهان و مسیری که در اون حرکت میکنه است، خب مسلماً عمدهی این اداره کنندگان مرد هستند ...
اما اگه منظورت اینه که بخشهای مختلف یه جامعه در کنار هم باعث اداره شدن اون جامعه میشن، خب این بخشها بین زن و مرد تقسیم شدن، البته خوشبختانه یا متأسفانه عمدهی این بخشها به دست مردان سپرده شده
دلیلش رو باید در تاریخ جستجو کرد ... چرا به زنها کمتر اعتماد شده، چرا به زن نگاه پستتری داشتن، چرا ... چرا ... چرا ...
اما در حال حاضر نسبت به 1000 سال پیش این نگاه خیلی تفاوت کرده ... با بالا رفتن آگاهی، دانش و بینش آدما از حقوقشون، کم کم آدما فهمیدن فرقی که باعث بشه زن به عنوان جنس پستتر دیده بشه، بین دو جنس وجود نداره
در نتیجه الان زنها تونستن نقشهای مهمتری رو در جامعه از آن خودشون بکنن ...
6- سکوت از نظر تو یعنی چی؟
چه چیزهایی باید در کنار هم قرار بگیرن تا بگیم یه نفر سکوت کرده؟
از نظر تو سکوتی که سرشار از ناگفته ها باشه خوبه یا بد؟
این سکوتی که ما میخوایم ازش حرف بزنیم، در مقابل پاسخگوییه که معنا پیدا میکنه ... وقتی یه نفر قرار باشه حرفی بزنه، اما این کار رو به هر دلیلی انجام نده، سکوت کرده ...
سکوت سرشار از ناگفتهها در جای خودش میتونه خوب باشه میتونه بد ... بستگی به شرایط، مخاطب و موضوع داره ...
اگه مخاطب ما شعور درک این سکوت رو داشته باشه، سکوت خیلی بهتر از گفتن اون نگفتههاست ...
اما اگه طرف مقابل این درک رو نداشته باشه، سکوت ما نشونهی تأیید حرفهاشه ... ا
7- بیش از 100 ساله بشر داره فوتبال بازی میکنه یا فوتبال رو تماشا میکنه
تعریفت از فوتبال چیه؟
این حرف قدیمی رو قبول داری که فوتبال یه سمتش باخته یه سمتش برد؟
به نظر تو نمیشه بعد از حدود 100 سال به تعریف جدیدی از فوتبال و برد و باخت رسید و به فوتبالی نزدیک شد که همیشه برنده باشه؟
اصلا میشه یه تیم فوتبال به جایی برسه که جدای از نتیجه همیشه برنده باشه؟
آقا اجازه! چقدر تعریفی دادی تو کنکورت
اتفاقاً همیشه به این تعریف جدید از فوتبال فکر کردهام و میکنم ...
اینکه مهم نیست کی میبازه یا میبره، مهم اینه که هم از نظر جذابیتهای سرگرم کننده، هم از نظر سطح فنی و کیفی، هم از لحاظ اخلاقی، همه چیز در سطح عالی باشه ...
اگه تیمی خوب بازی میکنه، تماشاگراش اونو برنده بدونن ... حتی اگه در بازی شکست بخوره ...
اگه تیمی جوانمردانه بازی میکنه، برنده به حساب میاد ...
اگه بازی زیبایی انجام میشه، هر دو تیم برنده باشن ...
اما خب میدونی، تو فوتبال حرفهای (که خیلی هم کلمهی نخنما و مبتذلی شده این روزا) یه طرف برد و یه طرف باخت، به یه چیز بدیهی تبدیل شده
مهم نیست تو یا تماشاگرانت چی فکر میکنید، مهم اینه که اسکوربورد چی نشون میده ...
8- توی یک اتاق کاملا تاریک تاریک به یک چراغ قوه میگیم خودشو روشن کنه و ببینه که جایی در این اتاق تاریک هست یا نه چراغ قوه بعد از ساعتی گشتن این طرف و اون طرف اتاق به این نتیجه میرسه که اتاق روشنه؟
به نظر تو جوابش درسته یا نه؟چرا؟
آره خب، از دید اون چراغ قوه همه جا روشنه، چون روشنایی از خودش ساتع میشه و به هر جا که نگاه کنه، اونجا رو روشن میبینه ...
این به آدما هم تعمیم پیدا میکنه ... مخالف بحث چراغ قوه، کسی که بدبینه، همه چیزو تاریک میبینه، نور رو نمیتونه ببینه، روشنایی تو چشاش تاریکه ...
این در مورد آدم خوشبین هم صادقه، اما فرقش با چراغ قوه اینه که چراغ قوه نمیتونه تاریکیها رو ببینه، و این مقابل واقع بینی قرار میگیره
اما من خوشبینی و واقع بینی رو در تضاد نمیبینم ...
پیشاپیش از جوابای احتمالیت ممنونم
ممنون از سؤالاتت
بسیار چالشی و تأمل برانگیز بودن ...
لطف کردی علیرضا عزیز ...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)