تــو جــانمــی!
چــه خــوش اســت،
وقتــی بــه لبــم مــیرســی . . .
مجتبی حسن زاده
تــو جــانمــی!
چــه خــوش اســت،
وقتــی بــه لبــم مــیرســی . . .
مجتبی حسن زاده
اسمم داره یادم میره چون تو صدام نمیکنی
حالا که عاشقت شدم تو اعتنا نمیکنی
دلتنگتر میشم ولی نشنیده میگیری منو
هنوز همه حال تو رو از من فقط میپرسنو
با این که با من نیستی دیوونه میشم از غمت
اصلاً نمیخوام بشنوم که اشتباه گرفتمت
داشتن تو کوتاه بود .. اما همونم کم نبود
گذشته بودم از همه .. هیچ کس به غیر تو نبود
حقیقتو میدونی و ازم دفاع نمیکنی
کنار تو میمیرم و تو اعتنا نمیکنی
مردم تو رو از چشم من امشب تماشا میکنن
فردا غریبهها منو پیش تو پیدا میکنن
کاش اتفاقی رد بشی از کوچههای دلخوری
به روم نیارم که چقدر میخوام که از پیشم نری
هر بار با شنیدن صدای تو آروم شدم
حتی واسهی رفتنت پیش همه محکوم شدم
مونا برزویی
ســاعــت هــا را عقــب بــردنــد،
مــا را جلــو!
نيمــه هــاي امشــب،
دو بــار دوستــت خــواهــم داشــت . . .
عطيه سادات فتحي
چه قدر با تو نشستن برای من دیر است
و لحظه های کبودی که سخت دلگیر است
و آه از این همنشین تنهایی
همان دلی که دگر از بهانه هم سیر است
چه روزگار غریبی
چه عشق های عجیبی
برای عاشق درمانده ، مرگ هم درگیر است
محمود ایمانی
دوســت داشتــن
يــا کســي را بــراي دوســت داشتــن،
نــداشتــن،
هــر دو درد اســت!
درد مــن، هــر دو . . .
سینا به منش
شبیــه مــه شــده بــودی!
نــه مــیشــد در آغــوشــت گــرفــت
و نــه آنســوی تــو را دیــد!
تنهــا مــیشــد، در تــو گــم شــد!
گــم شــدم . . .
رویا شاه حسین زاده
اگر زنی را نیافتهای که با رفتنش
نابود شوی
تمام زندگیات را باختهای
این را
منی میگویم
که روزهایم را زنی برده است جایی دور
پیچیده دور گیسوانش
آویخته بر گردن
سنجاق کرده روی سینه
یا ریخته پای گلدانهاش
باقی را هم گذاشته توی کمد
برای روز مبادا.
رضا ولی زاده
ای چرخِ فلک
تو از چه رو خندانی؟
از کار تمامِ مردمان حیرانی؟
گویی که چرا.. این چنینند اینان؟
یک نکته بگویم که توهم نادانی
دانی که خودت به کار خود میمانی؟
می چرخی از این سبب که انسانها را
رو در رویِ روزگارِ هم بِرْسانی
دانی که تو چرخِ عادل و با همه چیز
خود ملعبه ی دستِ همین انسانی
چرخی که رسانی همه کس را بر هم
اسمِ تو غذا است و قَدر میدانی؟
کارِ تو شده رساندن انسانها
بر هر چه که بد کرده و هر عُصیانی
آخر ز چه رو خدا تو راساخت بگو؟
شاید تو وکیل یا وصیِ انسانی؟
از اینکه سخن اضافه کردم معذور
گفتم که نگویمت سخن پنهانی
در روی خویش گفتمت حرفم را رو
تا باز نگویی که عجب انسانی؟
ماندست جواب این سوالم اکنون
گیرم که نباشد به جهان انسانی
چرخاندنِ این چرخِ به این هیبت را
بی بودن انسان ز چه رو چرخانی؟
مینا ربانی
اگر در رگهایم جاری نیستی
چرا قلبمــــــــــــ ...
هفتاد بار در دقیقه
نامت را صدا می زند؟!
وحید عمرانی
به درد خود خو کرده ام:
به تطاول شاخه ی خشکیده ی آن نهال نارس،
که در قلبم آماس کرده است …
به تاول ترکیده ی این گام های بی پایان
در بیراهه های این برهوت بی جهت،
… به جستجوی تو؛
به جستجوی خویش؛
به جستجوی او؛
به جستجوی هیچ…
راز اندوه چشم های مرا
از لبانم نپرس!
که حتی این حروف،
حرف های مرا تحریف می کنند.
در مردم چشم من خدایی ست؛
که میل دیده شدن ندارد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Last edited by hamed29; 27-10-2012 at 21:03.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)