چقدر خواستم اشك تو را بخندانم ،
اما تو بغض كردي و نم نم از خودت گفتي !
.................
درسفيدي چشمانت،تمام رنگها را تجربه کردم تا به سياهي رسيدم.
................
مرگ بي سروصدا مي آيد، شما بيخود هياهوبه راه مي اندازيد.
................
چشمانش به سياهي آسمان شب بود،ولي هرگز درآن آسمان ستاره اي نبود.
...............
گياه توي گلدان شبها خواب باغچه رامي بيند.
...............
از بس دهن کجی کرده ام حرف راست نمی توانم بزنم.
..............
به خاطر وقت کشی به خودم تسلیت گفتم!!
.............
به دست آوردن تجربه های بزرگ
معمولا" منجر به از دست دادن زندگی عادی می شود .
............
ساعتی که ضمن کار کردن چرت می زند ، عقب می ماند.