تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 16 از 53 اولاول ... 612131415161718192026 ... آخرآخر
نمايش نتايج 151 به 160 از 529

نام تاپيک: کاريکلماتور

  1. #151
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    گاه گاهی نوشتن، پوشاندن صورتمان با دست است، وقتی همه بسویت مشت پرت میکنند و گاهی مشتی است که حواله صورت دیگران می کنیم.
    ___________________________

    ما بیشتر از کارهای خویش، شرمنده از گاف های کسانی هستیم که روزگاری برایمان آخر همه چیز بودند.
    ___________________________

    کی گفته من شاعرم؟ من یه سارق ادبی ام! به خدا! شاعرا از رو دلشون می نویسن من از رو نگاه تو ...
    ___________________________


    گاهی این قدر دلم برات تنگ می شه که دیگه تو دلم جا نمی شی
    ___________________________

    آدمی اگر زنده است به داشتن ایده و روش زیستن اختصاصی خویش است و ماندگاری اش، نیز به ماندگاری ایده های و روش هایش.
    __________________________

    اون روزا تو اون قدر بزرگ نشده بودی که مَرد باشی، منم اون قدر بزرگ نشده بودم که بفهمم مَرد نشدی...
    امروز تو هنوز اون قدر بزرگ نشدی که بفهمی من اون قدر بزرگ شده ام که بفهمم تو مَرد نشده ای!
    ___________________________

    به نظرت من خوشگل ترین بدبخت دنیام یا بدبخت ترین خوشگل دنیا؟
    ___________________________

    سادگی، جزو سجایای اخلاقی نیست، بلکه نشان دهنده عدم موفقیت در ارتباط با دیگران و یا کمبود عقل است.

  2. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #152
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    چون آدم دلسوخته ای بود همیشه بوی کباب میداد!

    از بس بی کلاس بود خیرین مدرسه ساز به دادش رسیدند.

    آدمهای تنبل خیلی با ادبند چون همیشه دست روی دست میگذارند!

    می خواست از خودش عکس بگیرد روی کاغذ نوشت "خودش" و عکس گرفت.

  4. این کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #153
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    اگر از دوران مجردي لذّت نمي بري، ازدواج کن! آن وقت حتماً از فکر کردن به دورانِ مجرديّت، لذّت خواهی بُرد!

  6. 2 کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #154
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    چقدر خواستم اشك تو را بخندانم ،
    اما تو بغض كردي و نم نم از خودت گفتي !

    .................

    درسفيدي چشمانت،تمام رنگها را تجربه کردم تا به سياهي رسيدم.
    ................

    مرگ بي سروصدا مي آيد، شما بيخود هياهوبه راه مي اندازيد‍.
    ................

    چشمانش به سياهي آسمان شب بود،ولي هرگز درآن آسمان ستاره اي نبود.
    ...............

    گياه توي گلدان شبها خواب باغچه رامي بيند.
    ...............

    از بس دهن کجی کرده ام حرف راست نمی توانم بزنم.
    ..............


    به خاطر وقت کشی به خودم تسلیت گفتم!!
    .............

    به دست آوردن تجربه های بزرگ
    معمولا" منجر به از دست دادن زندگی عادی می شود .
    ............

    ساعتی که ضمن کار کردن چرت می زند ، عقب می ماند.

  8. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #155
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    بعضی ها افکارشان بقدری بازاست که حرف حساب هم درآن بند نمی شود.

    آدمی نه آنقدر زنده است که به اندازه کافی فکر کند
    و نه آنقدر فکر می کند که به اندازه کافی زنده است.

    متخصص کلیه بود، اما در مورد کلیه بیماریها اظهار نظر می کرد!

    گورستان لبريز از عمرهاي سپري شده است.


    غم مجموعه خنده ام را به سرقت برد.


    گفت: «چه لک لک قشنگی!»
    نگاهش به پیراهنم بود که دو تا لک از غذای دیشب رویش باقی مانده بود.


    در محضر دادگاه سوگند خورد که جز حقیقت چیزی نخواهد گفت.
    اما سوگند در گلویش گیر کرد: خفه شد و مرد.

    اگر برف مي دانست

    كره ي خاكي اينقدركثيف است ، هنگام فرود آمدن لباس سفيد نمي پوشيد.

    غروب از قايم‏باشك شب و روز خسته شد.

    نگاهش آن‏قدر يخ بود كه وقتي نگاهم كرد، از شدت سرما لرزيدم.




  10. #156
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    آلبالو گران بود، چشمانش انگور مي‏چيد.
    .................

    پروانه طوري روي گل مي نشيند كه بتواند تصويرش را در شبنم ببيند .
    ....................

    براي اينكه حرفهاي بزرگي بزنم، دهانم را زير ميكروسكوپ ميگذارم.
    ..............

    وقتي مي‏خواهم حرف پنهاني بزنم، گوش‏هايم را مي‏گيرم.
    .............

    در روز باراني چتر الگوي فداكاري است.

    ............

    پرندگان روی سكوت شكوفه های بهاری گلدوزی صوتی می كنند .

    ...........

    دلم بحال مسافری میسوزد که پاهایش در اثر خستگی اعتصاب میکنند

    ...........

    آتش جهنم آرزوي خاكستر شدن را به گور مي برد

    ..........

    وقتی ماه را جو می گیرد ، خسوف می شود .




  11. #157
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    ترشی خنده هایم را برای روزهای غمگین در شیشه های زندگی می اندازم.
    ............
    شاعرحواس پرت شعرهایش را در مغزش جا میگذارد.

    ...........
    مگسها مانند ناخدایان کشتی اند،یعنی بعد از مرگ انسان هم حاضر نمی شوند که جنازه اش را ترک گویند.
    .........
    موجود تک سلولی تا آخر عمرش محکوم به سلول انفرادی است!
    .........
    برای آنکه سایه ام سنگین نشود رژیم می گیرم!
    ........
    خورشيد، هنگام طلوع، راهي به روشني روز پيش پاي بندگان خدا مي‌گذارد.
    ........
    به قدري حواس سايه‌ام پرت است كه سر در پي شخص ديگري نهاد.
    ........
    شب هنگام، براي اينكه باغچه را از نور سيراب كنم، سر آبپاش را به چراغ قوه زدم
    .........
    با مخالفت باد ، رضايت بادبادك براي پرواز جلب مي شود .


  12. #158
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    درخت باردار با خوردن سنگ ، فارغ شد .
    .......
    تعصب بي جا مانع كسب است !!
    ......
    هنوز هم در پی جراح زبردستی می گردم تا سرنوشت من و تو را به هم پیوند بزند!
    .....
    سقوط شيرين است، وقتی که مقصد دل تو باشد!
    .....
    چشم مي گذارم و تا ده مي شمارم
    اينجا باش ، قبول ؟
    .....
    اگر شانس به من روبياورد ، رويش را زمين نمی اندازم
    .....
    خانه ای که از صداقت ساخته می شود دیوارش دست به انتحار نمی زند
    .....
    انجير از قيمت خود تعجب کرد و خشک شد
    ......
    وقتی پایم پیچ خورد خفه شد
    ......

    هیچ فضانوردی زودتر از معتاد به فضا نمی رود!


  13. #159
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    آن‌قدر مهربان بود برای اینکه مردم در زمستان سرما نخورند, سرشان کلاه می‌گذاشت و در فصول دیگر کلاه‌شان را بر می‌داشت.
    همیشه می‌گفت تو نیمه گم شده من هستی؛ وقتی ترکم کرد فهمیدم که از شوق پیدا کردن نیمه گم شده‌اش, خودش را گم کرد!
    برای‌این‌که پرنده خیالش به پرواز در نیاید، با‌‌‌لهایش را چید.
    از ترس مجازات ، افکار عریانش را حجاب پوشاند.
    آن قدر تند صحبت کرد ، زبانش سوخت.

  14. #160
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    در خانه تان را از پاشنه در می آورم تا لولا کار بگذارم .
    ---------------
    سوار خر شیطان شد چون از اتوبوس ارزانتر بود .
    -------------
    حتی گربه هم نمی تواند از درختی که حاضر نیست در برابر او کوتاه بیاید ، بالا برود .
    ---------
    وقتی پشم گوسفندان را چیدم تنها چیزی که دیدم یک گله گرگ بود .

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •