شد چو مهمان من آن شمع شب افروز امشب
کاش تا صبح قیامت نشود روز امشب
شد چو مهمان من آن شمع شب افروز امشب
کاش تا صبح قیامت نشود روز امشب
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی ..... تا بیخبر بمیرد در رنج خود پرستی
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند در رضای یار
گر بر وجود عاشق صادق نهند تیغ
بیند خطای خویش و نبیند خطای یار
رونق عهد شباب است دگر بستان را
میرسد مژده گل بلبل خوش الحان را
ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی
خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
Last edited by *IN*; 04-08-2010 at 21:59.
این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوشست
این جهان بی من مباش و آن جهان بی من مرو
وای آن روزی که در قبرم نهند تنگ
ببالینم نهند خشت و گل و سنگ
نه پای آنکه بگریزم ز ماران
نه دست آنکه با موران کنم جنگ
گر بر سر نفس خود امیری مردی
گر بر دگری خرده نگیری مردی
مردی نبود افتاده را پای زدن
گر دست افتاده ای بگبری مردی
یا رب امان ده تا باز بیند
چشم محبان روی حبیبان
(حافظ)
Last edited by water_lily_2012; 05-08-2010 at 08:22.
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا
از پی یک راست گفتم صد دروغ
ماست را من بردم و مظلوم دوغ
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)