سخت درگير و ملولم ز روزگار . سخت در خيال اعتكاف, پروردگار
چه گويم و چه كنم سيدا . من ز كار هاي تو دارم دردها
اي كه هستي رهبري چون حضرتي . من خرابم, نكن آزار اي غربتي
من ز انتصابت نا راضيم . اكنون در فاز بازيم
نگو اين چنين خطبه ها را ناروا . كه من و همرزمهايم هستيم بي پروا
من كنون آماده ي رزمايشم . آماده ي ...
فقط بايد شعر نو باشه ؟؟ نميشه كهن ناقص؟ دي: