تنهایی تموم وجودمه ...من تنها بذارید
این تموم بود و نبودمه ... من تنها بذارید
دارم مث یه قصه میشم ، غمگینترین قصه هاست دردام همیشه بی صداست ....
یه مرد بی ستاره ، که دلخوشی نداره
" ه "
تنهایی تموم وجودمه ...من تنها بذارید
این تموم بود و نبودمه ... من تنها بذارید
دارم مث یه قصه میشم ، غمگینترین قصه هاست دردام همیشه بی صداست ....
یه مرد بی ستاره ، که دلخوشی نداره
" ه "
هر آنكه جانب اهل وفا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حديث دوست نگويم مگر به حضرت دوست
كه آشنا سخن آشنا نگه دارد
دلا معاش چنان كن كه گر بلغزد پاي
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد....
دلا خو کن به تنهایی----------------------که از تن ها بلا خیزد
دوباره دال
Last edited by bithiah; 16-11-2005 at 19:23.
در جان عاشق من ميل جدا شدن نيست
خو كرده قفس را ميل رها شدن نيست...
تار و پود هستي را سوختيم و خرسنديم
رند عاقبت سوزي همچو ما كجا بيني (رهی معیری)
يار دستمبو به دستم داد و دستم بو گرفت
ني ز دستمبو كه دستم بو ز دست او گرفت
توضيح: دستمبو= دستمال
یاد شما
در شب ذهن من
می درخشد
مثل مهتاب
و مثل مرغکی بیتاب
از حق می خواند
تا صبح از راه
بیاید
و کوچه ها را بیاراید!
دل گرمي و دم سردي ما بود كه گاهي مرداد مه و گاه دي اش نام نهادند
======
حيفه اين شعر رو كامل ننويسم:
كاووس كياني كه كي اش نام نهادند
كي بود؟ كجا بود؟ كي اش نام نهادند؟
خاكي ست كه رنگين شده از خون ضعيفان
اين ملك كه بغداد و ري اش نام نهادند
با خاك عجين آمد و از تاك عيان شد
خون دل شاهان كه مي اش نام نهادند
صد تيغ جفا بر سر و تن ديد يكي چوب
تا شد تهي از خويش و ني اش نام نهادند
دل گرمي و دم سردي ما بود كه گاهي
مرداد مه و گاه دي اش نام نهادند
آيين، طريق از نفس پير مغان يافت
آن خضر كه فرخنده پي اش نام نهادند
حتما بخونين
Last edited by marge_moosh; 16-11-2005 at 17:37.
نبود دال؟
دلا غافل ز سبحاني چه حاصل؟
مطيع نفس شيطاني چه حاصل؟
بود قدر تو افزون از ملائك
تو قدر خود نمي داني چه حاصل؟
لذت دلتنگی باد بر آن غنچه حرام
که به امداد صبا میل شکفتن دارد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)