در غروب سرد عشق این جمله را با من بخوان :
مرگ تو مرگ من است ... پس تمنا می کنم:
هرگز نمیر... !
در غروب سرد عشق این جمله را با من بخوان :
مرگ تو مرگ من است ... پس تمنا می کنم:
هرگز نمیر... !
نخستین گام آن است که زندگی را همانگونه که هست بپذیری .
با این پذیرش آرزو محو میگردد نا رضایتی محو میگردد .
احساس شادی می کنی بدون اینکه دلیل خاصی در میان باشد .
the first thing is to accept life as it is
accepting it desires disappear tensions disappear discontent disappears
one stars feeling very joyful - and for no reason at all
زندگی کن و بگذار هر ممکنی یش بیاید.
بخوان، پایکوبی کن، فریاد بزن، گریه کن، بخند، عشق بورز
مکاشفه کن، بپیوند، تنها بمان.
به بازار شو و گاه در کوهسار بیتوته کن.
زندگی کوتاه است، آن را سرشار بگذران تا آنجا که می توانی.
و تلاش نکن که در برابر این نیاز مقاومت کنی
عشق روزی که میخواست برود ده بذر گل به من داد و گفت این ده بذر را بکار. هر وقت جوانه زدند من برمی گردم. من آنها را یکی یکی کاشتم و با جوانه زدن هر کدام نور امیدی در دلم روشن می شد. اما این یکی انگار خیال جوانه زدن نداشت. ولی من انقدر عاشق بودم که نمی دانستم یک سنگریزه هرگز جوانه نمی زند!....
برای دقیقه های سرد چا ی دم کن در فنجان ثانیه های تلخ شکر بریز شاید لحظه های دلخوشی آنقدر نباشد که فرصت حتی یک تبسم را به نگاهمان وصله بزنند
سخته برام گذشتن از تو سخته مثل گذشتن از کوه برای من که دارم یه کوله بار انــــــــــدوه منو ببین غریبه ام هیشکی دوسم نداره انگار تا آخر عمر شبم ادامه داره می شد با من بمونی بمونی تا همیشه این قصه ی غم انگیز از ما جدا نمی شه برام گذشتن از تو پرواز برگه تا خاک مونده تو سینه عشق من آوازی تلخ و دردناک برای من که خسته م تو مثه خواب نازی کاش بدونی عزیزم برای من نیازی می خوای بری باشه برو .. خداحافظ عزیزم وقتشه تو تنهایی به یاد تو بسوزم من اگه تو رو نداشته باشم
عاشق باش اما اعتراف نكن!! به هیچ کس اعتماد نکن دخترک به هیچ کس راز دل نگو دخترک به هیچ کس نگو که دل بسته ام به تو به هیچ کس نگو که عاشقش شدی نه، نه ،نگو نه، نه، به هیچ کس اعتماد نکن به هیچ کس نگو که یک شبی کنار پنجره گریه کردی از خاطرش به هیچ کس نگو که از دیدنش سرعت قلبت از ثانیه جلو می زند به هیچ کس نگو که روزها گذشت و پیر شدی در انتظار دیدنش به هیچ کس نگو به هر دری زدی برای باز دوباره دیدنش به هیچ کس نگو حتی کسی که چتر شد زیر باران برای تو به هیچ کس نگو حتی کسی که گفت عاشقت شده است به هیچ کس نگو حتی کسی که نیمه شب برای تو شعر گفته است به هیچ کس نگو حتی کسی که گفت از بی اعتناییت دلم شکسته است شک نکن او روزی با تمام عشق رها می کند تو را نه نه کسی به احساس پاک تو که مثل یک گل شکفته است توجهی نمی کند آری گل تازه شگفته ات به دست عابران چیده می شود یا که زیر پایشان مثل یک علف لهیده می شود دیدی که گفتم به هیچ کس اعتماد نکن پس اگر اعتماد کردی و عاشقش شدی و قلب تو شکست گلایه ای نکن
به عشقی سرکش و طغیان گر فتح نمایم سرزمین منطق بی شر ممان را این هوای الوده از تنفس دل هایتان را کنم فدا در سینه های خود چون عاشقم هیچ نگردد بر من این صدای پر سکوت دردتان را کنم تشبیه در شعر زمانه برین قصه ی خویش این همه ادعای تلختان را کنم طنز گریه اور در متن نامردی این همه خیا نتتان را کنم یک شعر افسوس در بستر سادگیهایمان این همه غرور پر تمسخرتان را کنم شرابی برای رفتن تا اوج خجالت که چرا انسانم که چرا باید خورم حسرت به صدای دو پرنده بی غرور این همه بد بینی شما را بکنم نقاشی از یک باز تاب که گر خواهد از نا صافی بر اید خواهد به چه نوعی رود کینه هایتان شود گرگ شب حمله کنان به گله ی اندکی عاشق بودن شود تبدیل به یک بت چوبی بررای بت پرستان سنگ دلی این همه خود خواهی تان شود درسی در مدرسه ی احساس که زنبو رها در ا ن می شوند فیلسوف قرن ما انسا ها(ببین کارمون کجا رسیدهه) این همه خون خواریتان را این همه عقده ایتان را که شود خالب در ظرف مظلومیت شود چون ابی از جنس سر کشی که هست روی اتش جاه طلبی که دودش بگیرد همه را بیماری زجر کشیدن ذلت و خواری و فقر و شلاق زور
زیر خاكستر ذهنم باقی ست آتشی سركش و سوزنده هنوز یادگاری است ز عشقی سوزان كه بود گرم و فروزنده هنوز عشقی آنگونه كه بنیان مرا سوخت از ریشه و خاكستر كرد غرق درحیرتم از اینكه چرا مانده ام زنده هنوز گاهگاهی كه دلم می گیرد پیش خودم می گویم آن كه جانم را سوخت یاد می آرد از این بنده هنوز ؟ سخت جانی را بین كه نمردم از هجر مرگ صد بار به از بی تو بودن باشد گفتم از عشق تو من خواهم مرد چون نمردم هستم پیش چشمان تو شرمنده هنوز گرچه از فرط غرور اشكم از دیده نریخت بعد تو لیك پس از آنهمه سال كس ندیده به لبم خنده هنوز گفته بودند كه از دل برود یار چو از دیده برفت سالها هست كه از دیده من رفتی لیك دلم از مهر تو آكنده هنوز دفتر عمر مرا دست ایام ورقها زده است زیر بار غم عشق قامتم خم شد و پشتم بشكست در خیالم اما همچنان روز نخست تویی آن قامت بالنده هنوز در قمار غم عشق دل من بردی و با دست تهی منم آن عاشق بازنده هنوز آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش گر كه گورم بشكافند عیان می بینند زیر خاكستر جسمم باقی است آتشی سركش و سوزنده هنوز
اینکه تمام عشقت رو به کسی بدی،تضمینی براین نیست که اون هم همین کارو بکنه! پس انتظار عشق متقابل نداشته باش.فقط منتظر باش تا اینکه عشق آروم تو قلبش رشد کنه و اگر اینطور نشد خوشحال باش که توی دل تو رشد کرده . در عرض یک دقیقه میشه یک نفر رو خرد کرد ،پس هیچ وقت با کسی این کارو نکن. چون یک عمر طول میکشه تا اون فراموش کنه
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)