هر روز
تکه ای کوچک از آسمان
سهم صبح های من است.
هایکو از مایلا
هر روز
تکه ای کوچک از آسمان
سهم صبح های من است.
هایکو از مایلا
متوفای 1714 : در کانازاوا متود شد و در کیوتو طبابت می کرد . در اواخر 1680 عضو مکتب باشو بود .
استخوان های خار و خاشاک
بریده و خرده شده
شاخه ها اما
هنوز شکوفا
****
باران زمسانه :
کلبه ی روستایی پر از هیزم
نور می تابد از پنجره اش
کوتاهی هجا های هایکو ( هفده هجا) ربطی به اهمیت محتوای آن ندارد . ما در لحظه ی عالی زنده گی و مرگ فقط فریاد می کشیم ، یا دست به کاری می زنیم ، ولی هرگز استدلال نمی کنیم ، هرگز لب به گفتار بلند باز نمی کنیم . احساس های ما از پژوهش در مفاهیم دوری می جویند ، و هایکو هم محصول تعقل نیست . ایجاز و معنای آن در اینجاست....
از کتاب هایکو از آغاز تا امروز..( به نظرم توضیح خیلی خوبی از مفهوم هایکو است . برای کسانی که می خواهند هایکو بگن می تونه خیلی مفید باشه یعنی می گه مفاهیم رو پیچیده نکنید و با کلمات بازی نکنید بلکه فقط اون احساس شگفت تون رو بیان کنید ...یعنی هایکو بیان احساسات ماست نه مفاهیم )
1716_1654 : متولد اوزاکا و عضو مکتب danrin……
رایحه بهار ._چه سپید ، مرغ ماهی خواردر میان کاج ها.
نهر خزانیزنجره های خزانی ؛
از آن بر می دارم
سنگ سفیدی.
( سوسه کی )
با آواز هاشان
نمی خواهند که بمیرند.
( سوسه کی )
اسب گوش های اش را
وا پس می برد._
شکوفه های گلابی.
این هایکو برای درخت بهار است نه برای اسب . شکوفه های گلابی ، به خلاف شکوفه های گیلاس و آلو ، درخشندگی و شادی ندارند ، بلکه بیشتر گونه یی تنهایی و اندوه با خود دارند . اسب در راه بازگشت به خانه در این شب سرد بهاری گوش هایش را واپس می برد ، و گوش هایش لحظه ای با شکوفه ها هم آهنگ است.
باران بهاری :
از میان درختان دیده می شود
کوره راهی به دریا.
ئوتسوجی
کشت زار ها همه پژمرده اند ،
هیچ چیز قد نمی کشد
مگر گردن درنا ها.
زن ، کاسای بوریایی خود را بر سر می گذارد
و در آیینه خیره می شود :
چیدن برگ چای.
وقت چیدن برگ های چای است . دختر جوان زیبایی در برابر آینه ایستاده است . کاسای خود را بر سر می گذارد و در آینه می نگرد . در این شعر میل به انجام پیش پا افتاده ترین کار به زیبا ترین شکل احساس می شود.
از دل ،
خسته از غبار و هیاهو
چکاوکی آواز خوان پر می کشد.
تاکه ئو.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)