بخشي زيبا از كتابي كه خوانده ام

[magmagf]

و حالا اینجا در کنار دریا به هم رسیده ایم ، در مرز حقیقت و رویا . نمی توانیم پا فراتر بگذاریم ، از شدت سعادت خواهیم مرد .



راز مرد گوشه گیر

[magmagf]

همه ما یک چیز می گوییم و خیال می کنیم از سایرین بیشتر رنج کشیده ایم ولی غم برای همه یکسان است ، یکنواخت مثل داستان های عشقی.


راز مرد گوشه گیر

[Ar@m]

"کتاب مقدس اصلا هم مقدس نیست. این کتاب ها رو انسان ها نوشتن نه خدا"
زورو
ایزابل آلنده

[magmagf]

من یک زمینی هستم و مجبورم به ساعت و تقویم ایمان داشته باشم .

سلاخ خانه شماره 5

[magmagf]

از میان چیزهایی که بیلی قدرت تغییر آن را نداشت ، گذشته ، حال و آبنده بود .

سلاخ خانه شماره 5

[magmagf]

از مشخصه‌های پایان جنگ یكی همین بود، بی بروبرگرد هر كس می‌خواست صاحب اسلحه شود امكان آن را داشت

سلاخ خانه شماره 5

[magmagf]

نادان بودن دردی است بسیار کسالت آور ، لیکن نادان ماندن خطایی است نابخشودنی .


پسرک روزنامه فروش

[magmagf]

راز کامیابی در همان نکته بود : در دانستن چیزی و در خوب دانستن ان


پسرک روزنامه فروش

[magmagf]

می گویند اسکیموها بیش از بیست اسم برای برف دارند . تعجبی ندارد چون یک اسکیمو تمام عمرش را در میان برف می گذراند و جزئیاتی به چشمش می خورد که ما هرگز به انها توجه نکرده ایم .


عطر سنبل ، عطر کاج

[magmagf]

فرانسوا در تعطیلات دیگر مناظر تایلند و بالی را دیده بود . تنها مناظری که ما برای دیدنمان انتخاب می کردیم قیافه اقواممان بود که توی شهرهای دیگر زندگی می کردند . از نظر خانواده فرانسوا حشرات و هوای شرجی جالب بودند . ما کسانی که حشره کش و تهیه مطبوع را اختراع کرده بودند می پرستیدیم . چیز جذابی توی این سختی ها نمی دیدیم ، انها بخش جدا نشدنی از زندگی ما بودند .



عطر سنبل ، عطر کاج