تا به تحقيق مرا منزل و ره ننمايي،
يک دم آرام نگيرم، نفسي دم نزنم
مي وصلم بچشان تا در زندان ابد
از سر عربده، مستانه به هم در شکنم
خواهش می کنم gazall جان
تا به تحقيق مرا منزل و ره ننمايي،
يک دم آرام نگيرم، نفسي دم نزنم
مي وصلم بچشان تا در زندان ابد
از سر عربده، مستانه به هم در شکنم
خواهش می کنم gazall جان
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی به پایش در افتی چو مور
نبخشود بر حال پروانه شمع
نگه کن که چون سوخت در پیش جمع
Last edited by gazall; 18-09-2007 at 19:10.
عذابم ده
خوش داری
مرا
دم اسب ستاره های دنباله دارت کن
شلاقم بزن
بغلتانم
بر تیغ تیز اختر هایت
پاره پاره ام کن
خوش تر داری راه شیریات را برخیزان
دار مجازاتش کن
جنایت کارم
روح مهاجرم را
روح ابرو گره کرده ی متفکرم را
بر دار کن
نصیحت شنو مردم دور بین
نپاشند در هیچ دل تخم کین
خداوند خرمن زیان می کند
که بر خوشه چین سرگران می کند
نترسد که نعمت به مسکین دهند
وزان بار غم بر دل این نهند؟
بسا زرومندا که افتاد سخت
بس افتاده را یاوری کرد بخت
دل زیر دستان نباید شکست
مبادا که روزی شوی زیر دست
سلام فرانك خانم .شب بخير
تو را دوست ندارم نه دوستت ندارم
اما هنگامی که نیستی
غمینم
و به آسمان آبی بالای سرت
و اخترانی که تو را میبینند
رشک می برم
سلام عزیزم
شبت به خیر
خوب هستی ؟
مسلم کسی را بود روزه داشت
که درمنده ای را دهد نان چاشت
وگرنه چه لازم که سعیی بری
ز خود بازگیری و هم خود خوری؟
ممنون از لطفتون
یاد دل عزیزت , آتش زده به جانم
من غرق در سکوتم , جانم!چه پر نوائی!
از وسعت خیالت , از قلب بی ریایت
از چشم پاک و مستت , من میکنم گدائی
ای بلبل چمنزار! , ای هجر تو دل آزار!
از بهر این غریبه , زیباترین سرائی
یک روز به اتفاق صحرا من و تو
از شهر برون شویم تنها من و تو
دانی که من و تو کی به هم خوش باشیم؟
آنوقت که کس نباشد الا من و تو
وای رسم شهرتان بیداد بود
شهرتان از خون ما اباد بود
از در و دیوارتان خون می چکد
خون من ، فرهاد ، مجنون می چکد
خسته ام از قصه های شومتان
خسته از همدردی مسمومتان
نميدانم چه ميخواهم بگويم
زبانم در دهان باز بستست
در كنج قفس باز است و افسوس
كه بال مرغ آوازم شكستست
-----------------------
سلام به دوستان انجمن زيرنويس
هم اکنون 5 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 5 مهمان)